۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

يورگن هابرماس ، فيلسوف يا فيلسوفنما ! ؟

پاسخ آرامش دوستدار به نامه‌ی يورگن هابرماس

همکار محترم آقای هابرماس،
از اينکه نامه‌ی مرا به سرعت پاسخ داديد و متن انگليسی سخنرانی‌تان را در جوف فرستاديد تشکر می‌کنم. طبعا به نامه‌ی شما زودتر پاسخ می‌دادم، اگر دو هفته‌ای در مسافرت نبودم.
غرض از نوشتن سطور زير اين است که با توجه به مفاد پاسخ شما، سبب نوشتن نامه‌ی پيشين را اندکی روشن‌تر کنم و توضيحاتی چند درباره‌ی برخی نکات در اينجا بيفزايم. در اين باره کاملا با شما هم‌نظرم که اختلاف نظری چنين شديد، چيزی که هشت سال پس از سفر شما به تهران اکنون در پی نامه‌ی من به شما ميان ما بروز کرده، در مکاتبه‌ای کوتاه قابل بررسی نيست. به هيچ وجه چنين تصور و قصدی هم نداشتم. هر چند سخنرانی شما در نيويورک انگيزه‌ی من در نوشتن آن نامه بوده ـ انگيزه‌ای که شما آن را در پاسخ‌تان «نامناسب» خوانده‌ايد ـ و موجب شده گزارش‌های سفرتان از تهران را به ميان بکشم. اين اقدام را من به دو سبب موجه می‌دانم و بايد بدانم. يکی آنکه در ايران هيچ چيز با وجود «انتلکتوئل‌هايش» تغيير نکرده، اگر وضع وخيم‌تر نشده باشد. و ديگر آنکه شما با پاسخ‌تان مفاد گزارش‌های هشت سال پيش‌تان را همچنان تاييد کرده‌ايد. اين معنا در تاکيد شما بر «اختلاف نظر» ميان ما مستتر است. در گذشت اين ايام «معنويات» ما، بدون کمترين دغدغه‌ای از آنچه در پيرامون‌اش می‌گذرد، همچنان در گهواره‌ی وجود ذيجودش غنوده است. نمايندگان اين «معنويات»، همان‌هايی که شما در تهران با آنان آشنا شده و آن‌ها را در آلمان معرفی کرده بوديد، منويات تکراری‌شان را همچنان می‌گويند و می‌نويسند. آيا می‌دانيد که ميان اين نخبگان و قهرمانان اصلاح‌طلب که شما آنان را «همکاران فلسفی» می‌ناميد، حتا يک نفر در خارج ايران نيز تا کنون اشاره نکرده که بهائيان را به دانشگاه راه نمی‌دهند؟
ميان آنان طبعا معدودی نيز هستند که به جد می‌کوشند برای مصارف بومی از غرب علوم انسانی وارد کنند. اما اشتباه آنان اين است که گمان می‌کنند با اين دستاوردها می‌شود مسائل ما را شناخت و راه حل برای آن‌ها يافت. متوجه نيستند که بويژه علوم انسانی از خلال و بر اساس کليتی فرهنگی از ساختار اجتماعی، سياسی، تاريخی و نيز اقتصادی ـ فنی غرب پديد آمده‌اند و ناگزير فقط بر مناسبات پيچيده‌ی آن‌ها قابل انطباق‌اند. در واقع اينان «حضور جهانی غرب» را حمل بر «کاربرد جهانی آن» می‌کنند.
آنچه ما بايد از غرب بياموزيم اين است که از طريق شناختن متد از يکسو و تمرين و ممارست از ديگرسو به گونه‌ای بپرسيم و بينديشيم که در پس اين فعاليت ذهنی، «مراجع زمينی و عوالم فرازمينی» ديگر پنهان نباشند و نمانند. از اين طريق ما خواهيم توانست، مانند يک جراح، فرهنگ‌مان را که تا کنون برای خود ما ناشناخته مانده، در ژرفا و پهنا از درون به برون بشکافيم و در آن بنگريم. برای تحقق اين امر ناگزيريم آموزه‌ها و تئوری‌های غربی را تا آنجا که ميسر است بفهميم و آن‌ها را از آن خود سازيم. اما به سببی که در بالا گفته شد از به کاربردن ابزاری آن‌ها برای رسيدن به هدف خود آگاهانه بپرهيزيم. اين را من برای زمانی بسيار دراز مهم‌ترين وظيفه‌ی خودمان می‌دانم، وظيفه‌ای که با پشتکاری خستگی‌ناپذير بايد در انجام‌اش بکوشيم.
همدلی شما با من به گونه‌ای که در پاسخ‌تان آمده عاری از محتواست، زيرا دو عامل آن را مخدوش می‌سازند. يک عامل آن است که خواسته‌ايد در پس روال من «تلخکامی ناشی از سرنوشت يک مهاجر» را کشف کنيد، چيزی که همدلی شما را نسبت به من برانگيخته. عامل ديگر آن است که به من، قطعا ناخواسته، تهمت زده‌ايد که حسرت وضع «همکاران تهران» را می‌خورم که بر خلاف من «با موضع‌ها و اميدهای سياسی ديگر در کشور مانده‌اند»! بدينگونه شما واقعياتی را که من در رويارويی آشتی‌ناپذيرم بيان و توضيح کرده‌ام، امری شخصی جلوه داده‌ايد. حقيقت آن است که من، بی‌آنکه نسبت به کشورم بی‌تفاوت باشم يا بخواهم خود را بی‌تفاوت نشان دهم، نه مهاجر هستم، چون در جمع خانواده‌ام و با ميل در آلمان زندگی می‌کنم، و نه قربانی سرنوشت شده‌ام. آيا بايد من را مهاجر تلخکام و قربانی سرنوشت شمرد، چون بر خلاف «همکاران انتلکتوئل‌ام» کشورم را ترک کرده‌ام و آن‌ها را در بروز و گسترش فاجعه‌ی اسلامی مجرم و شريک می‌دانم، به تعليم جهل و قلب و جعل واقعيات متهم می‌کنم، از آنان رويگردانم و می‌کوشم فعاليت‌های «معنوی» آن‌ها را برملأ سازم؟ آنچه اين «همکاران» می‌گويند و می‌نويسند از دور هم به حد نصاب لازم برای بررسی و برآورد نمی‌رسد. حتا دنبال کردن منظور و پی‌بردن به مقصود آن‌ها به سبب پرگويی و مغشوش‌نويسی ميسر نيست. در ماجرای «منازعه‌ی تاريخ‌شناسان»* نقد شما به اين سبب ميسر گشته که مساله‌ی مورد منازعه حد نصاب لازم برای بررسی را تمام و کمال داشته است. به همين جهت شما توانسته‌ايد ارنست نولته را نقد کنيد. اما معنايش اين نيست که شما نسبت به او سمپاتی داشته‌ايد، گر چه «جرم» او از حد يک تز تجاوز نمی‌کرد! می‌شود از من در مورد «همکاران انتلکتوئل‌ام» انتظار عکس آن را داشت؟
من نه می‌خواستم و نه می‌توانستم با نامه‌ام موضع خود را به شما بقبولانم. قصد من فقط اين بود که شما را با وجهی ديگر از حقيقت آشنا سازم. و اينطور که به نظر می‌رسد در اين کار کامياب نبوده‌ام. با وجود اين به شما اطمينان می‌دهم که از واکنش شما تعجب نکرده‌ام. همين که توانستم چند کلمه‌ای با شما درباره‌ی برخی از مسائل کشورم گفت‌وگو کنم، برای من کافی‌ست. از اينکه وقت خود را صرف خواندن نامه‌ی بلند من کرديد موکدا سپاسگزارم.
با سلام دوستانه
آرامش دوستدارکلن، ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* توضيحی درباره‌ی «منازعه‌ی تاريخ‌شناسان» برای خواننده‌ی فارسی‌زبان: در سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ چند تن از تاريخ‌شناسان آلمانی اين مساله را مطرح می‌کنند که آيا کشتار يهوديان در رژيم نازی واقعه‌ای منحصر به‌فرد بوده، يا نوعا همانندهای پيشين تاريخی داشته است. در اين زمينه اشاره می‌شود به نمونه‌هايی چون کشتار رومانف‌ها، کشتار دهقانان به سبب قيامشان در سال ۱۹۲۱ و موارد ديگر در روسيه‌‌ی شوروی. در راس اين تاريخ‌شناسان ارنست نولته به سبب تزش در اين باره مورد انتقاد يورگن هابرماس قرار می‌گيرد. تز نولته اين بوده که فرق اصلی ميان جنايات نازی‌ها و جنايات بلشويک‌ها، در سازمانی‌کردن جنايت و وسيله‌ی اعمال آن توسط نازی‌ها بوده است.
برگرفته از :

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

تبرئه برای تمام فصول !

حسین کاشانی

صدور حکم بيست سال زندان در دادگاه بدوی و ده سال زندان در دادگاه تجديد نظر برای هفت نفر از مديران پيشين جامعه بهائيان ايران ، انعکاس وسيعی در بين گروههای مختلف مردم جهان يافته است . اين حکم ، علی رغم نا عادلانه بودن آن ، موفقيتی بزرگ برای جامعه بهائی ايران و آغازگر مرحله ای جديد در تاريخ تطور اين آئين در موطن خود می باشد.
اگر از زاويه خوشبينی به اين حکم نگاه کنيم ، و نيمه پر ليوان را ببينيم ، ملاحظه می کنيم که صدور اين حکم در بطن خود ، مستلزم تبرئه بهائيان از بسياری از اتهاماتی است که در آغاز متوجه آنان بوده است. اتهامات مطرح شده در اين دادگاه همان مجموعه اتهامات بی اساسی بود که بيش از نيم قرن از طرف روحانيون شيعه به جامعه بهائی زده می شد، و تبرئه عاليترين شورای مديريت جامعه بهائی در ايران از بعضی از اين اتهامات ، بی اساس بودن آنها را بر همگان آشکار ساخت .
بايد توجه داشت که اتهام زنندگان به جامعه بهائی ، در طی اين سالها ، بتدريج تمامی امکانات حکومتی را از آن خود ساخته و بر سرير قدرت تکيه زده بودند و در مقام مفتش و بازجو و ضابط و قاضی و دادستان ، عرصه بلا منازعی را در اين دادگاه برای خود فراهم ساخته و حتی بسياری از موازين ابتدائی قضاوت را نيز بی واهمه به نفع خود و به ضرر متهمين نقض می نمودند، و معذالک در همين بيدادگاه نيز از اثبات مدعيات خود عاجز ماندند.
صدور حکم بدوی بيست سال زندان برای هريک از اعضاء جمع "ياران ايران" ، بر طبق محتوای پرونده ، بر اين اساس بوده است : ده سال برای تشکيل گروه غير قانونی بر طبق ماده ۴۹۸ قانون مجازات اسلامی و ده سال برای جاسوسی بر طبق ماده ۵۰۱ قانون مجازات اسلامی. دادگاه اذعان نموده است که برای ساير اتهامات هيچ دليل محکمه پسندی نيافته است و لذا جمع ياران از اين اتهامات برائت حاصل نموده اند .
اتهاماتی که بعضا در دادگاه و عموما در بسياری از رسانه های حکومتی تا کنون مطرح شده ، و جمع مديران جامعه بهائی در همين دادگاه اسلامی از آن تبرئه شده اند عبارتند از : افساد در ارض ، اعمال خشونت آميز و تروريسم ، محاربه ، توهين به اسلام ، توطئه واقدام عليه امنيت نظام .
شايداتهام فساد در زمين و محاربه ، شديدترين اتهاماتی بوده است که نه تنها بر عليه مديران جامعه بهائی ، بلکه تمامی جامعه بهائيان ايران بکار برده شده است. همزمان با بازداشت جمع هفت نفره مديران جامعه بهائی ،بعضی رسانه های حکومتی و سايتهای اينترنتی وابسته کوشيدند که چهره ای خشن و تروريستی از بهائيان ترسيم نمايند و به اين طريق اين متهمين را سزاوار اشد مجازات نشان دهد.در واقعه انفجار حسينيه شيراز سعی شد که به نحوی بهائيان متهم گردند ، ولی بزودی اين اتهام از طرف عموم بی اساس شمرده شد .
فردی با عنوان سيد کاظم موسوی ، که خود را کارشناس تاريخ ناميده و سابقه ای طولانی در نشر اکاذيب نسبت به بهائيان دارد ، در مصاحبه ای اعلام نمود که بهائيان سعی در بمب گذاری در نمايشگاه بين المللی کتاب طهران داشته اند . سخنگوی حزب موتلفه نيز در مصاحبه ای عنوان نمود که بهائيان وارد فاز تروريستی شده اند و قرار است به اعمال خشونت آميز دست يازند! هر چند مردم آگاه و هوشيار ايران با بی اعتنائی خود ، پاسخ مشخصی به اين اتهامات سراسر کذب دادند ، اما رای دادگاه نيز شاهدی بر اين مدعا شد که افترا زنندگان بی هيچ دليل و مدرکی و به صرف تبعيت از اغراض نفسانی خود به اين تهمت پراکنی دست يازيده اند .
اينکه سازمان اطلاعاتی مستحضر به يکی از قويترين سيستمهای اطلاعاتی جهان ، و بازجوها و ضابطينی توانمند و در عين حال مذهبی ، نتوانسته است اين اتهامات را در دادگاهی متمايل به خود اثبات نمايد ، برای هميشه مهر تائيدی بر برائت بهائيان خواهد بود .
اتهام توهين به اسلام و قران و پيامبر نيز از جمله مواردی است که بهائيان از آن تبرئه گشتند. مبنای اين اتهام بر اين استدلال استوار است که حضرت رسول اکرم(ص) آخرين پيامبر و کتاب قران آخرين کتاب آسمانی است. بر اساس اين مقدمات هر گونه ادعای نبوت و رسالت ، و يا ادعای تدوين کتابی که شامل آيات الهی باشد ، بطور غير مستقيم وهن رسول اکرم و قران کريم محسوب می گردد.
بر طبق فهم مدعيان اين اتهام ، امتياز پيامبر اسلام بر ساير پيامبران همين آخر بودن ايشان است و به همين طريق اثبات مزيت خاصی برای کتاب قران مجيد می نمايند . در چنين شرايطی و بر مبنای چنين مقدماتی ، هرگونه اشاره به ظهور دين جديد و نزول کتاب آسمانی جديد می تواند رسول اکرم (ص) و کتابش را از مقام پر افتخار خاتميت نزول دهد و به اين طريق توهين به مقدسات محسوب شود. اين ادعا نيز از بنيان غلط بوده و نه مورد توجه مردم ايران قرار گرفته است و نه دادگاه انقلاب توجهی به آن کرده است . بر همين مبنا است که در حکم دادگاه مديران جامعه بهائی اثری از اين اتهام نيست و همگی از آن تبرئه شده اند.
اتهام توطئه و اقدام عليه امنيت نظام نيز از مواردی بود که در دادگاه فوق الذکر نتوانست بر کرسی بنشيند. مبنای استناد اتهام زنندگان در دادگاههای جمهوری اسلامی بر عليه بهائيان ، آنست که ديانت اسلام يکی از مبانی نظام جمهوری اسلامی شمرده می شود و هر گونه اقدامی که در مردم نسبت به اين آئين شک و شبهه ايجاد کند و آنان را در مورد ظهوری جديد هوشيار سازد ، تعمدا يکی از ارکان نظام جمهوری اسلامی را نشانه گرفته است.
چنين اتهامی نيز بی اساس بوده و دادگاه نيز به آن توجهی ننمود زيرا اولا منظور از عبارت نظام در قانون فوق الذکر ، نظام سياسی و حکومتی است و نه نظام دينی . يعنی اگر فردی بر عليه نظام حکومتی اقدامی نمود می توان او را بر طبق اين قانون تعقيب نمود و صرف داشتن اعتقاداتی غير از ديانت اسلام نمی تواند مستمسکی برای چنين اتهامی باشد. ثانيا ، بهائيان در پی رد ديانت اسلام نيستند و به جميع اديان و عقايد بشری احترام می گذارند ( که اين امر به وضوح در کتب آئين بهائی قابل مشاهده است) ادعای ظهور آئين و پيامبری تازه به معنای نفی پيامبران قبلی نيست ، لذا حتی با چنين استدلالی نيز نمی توان فعاليت جامعه بهائی و يا مديران آنرا توطئه و يا اقدامی عليه نظام بر شمرد.
اما در مورد اتهام جاسوسی ، حدس نگارنده آنست که مبنای کاهش حکم ياران از بيست سال به ده سال ، همين تبرئه ايشان از حکم جاسوسی باشد . هر چند دسترسی به پرونده ياران ايران برای عموم ميسر نيست و حتی وکلای ايشان نيز فرصت کافی برای مطالعه آن نيافته اند ، اما مشخص است که در اين پرونده حتی يک دليل برای اثبات جاسوسی بهائيان وجود ندارد و مصاحبه های وکلای پرونده و خانم شيرين عبادی و اظهارات رد و بدل شده در جلسات دادگاه اين هفت نفر ، نشانه ای از فقدان دليل و شاهدی صادق است بر بی گناهی اين افراد .
حتی مراجعه به عقل سليم نيز حکم می کند که نمی توان افرادی را که بطور مشخص در انظار عموم مشهور بوده و از طرف ديگر به هيچ منبع سری و يا محرمانه حکومتی دسترسی نداشته و از طرف ديگر در طول مدت خدمات خود گاه و بيگاه به وزارت اطلاعات احضار می شده اند را به اين اتهام عجيب متهم کرد زيرا آنان حتی فرصت و مجال و امکانات جاسوسی را نيز نداشته اند .
همچنين در مورد همه اتهامات جاسوسی که بی پروا به بهائيان در طول نيم قرن اخير زده شده است ، حتی نمی توان به يک مورد اشاره نمود که به دليلی واضح مويد باشد. علاوه بر اينها ، از يک جاسوس بعيد است که بخواهد به اسناد محرمانه و يا سری دسترسی پيدا کند و در عين حال خود را به ماموران حکومتی بهائی معرفی کند و به اين طريق توجه آنان را به خود جلب نمايد. بنا به اين دلائل واضح و روشن ، اتهام بی بنيان جاسوسی به جامعه بهائيان ايران بکلی بی اساس است.
تنها اتهامی که ممکن است بر مبنای آن حکم ده سال زندان را برای ياران ايران موجه دانست ، اتهام تشکيل گروه غير قانونی بر مبنای ماده ۴۹۸ قانون مجازات اسلامی است . در دو تاريخ مجزا ، يکی در سال ۱۳۶۲ و ديگر در سال ۱۳۸۷ ، دادستان های انقلاب ساختار اداری جامعه بهائی را غير قانونی اعلام نمودند . بهائيان در هر دو مورد به اين اعلاميه ها پاسخ داده و در نتيجه آنها کليه ساختارهای اداری خود را تعطيل نمودند . اما آنچه مشخص است آنکه جامعه بهائيان ايران قدمتی يکصد و شصت ساله دارد . پيروان اين آئين نسلهاست که در اين آب و خاک خانه دارند .
پدر و مادر ها و اجدادشان بر طبق اين آئين با يکديگر وصلت نموده و خانواده تشکيل داده اند . بر طبق اصول و تعاليم اين آئين فرزندان خود را تربيت نموده و علاوه بر آن با تشکيل مدارس متعدد ، سهم بسزائی در ترويج علم و دانش نوين در کشور ايران داشته اند. در جای جای اين سرزمين هنوز گورستانهای زيادی را می توان يافت که از دست تطاول کج انديشان مصون مانده و گواهی بر ريشه دار بودن آئينی ايرانی در موطن خود است.
با صدور اعلاميه و با اعلان دادستانی نمی توان آئينی اصيل را مضمحل نمود . جامعه بهائی برای اداره امور و احوال شخصيه خود ، از قبيل ازدواج و طلاق و تولد و مرگ ، بر طبق سنن و آداب خويش ، اقدام می کند . قدمت اين جامعه به بيش از يکصد سال می رسد و نمی توان ياران ايران را به اتهام تشکيل چنين جامعه ای ( حتی اگر آنرا غير قانونی هم بدانيم) مورد مواخذه قرار داد. آنان تنها با اطلاع مسئولين حکومتی به رتق و فتق امور جامعه از قبيل احوال شخصيه و تربيت اطفال و جوانان و امثالهم می پرداختند و مسئولين حکومت جمهوری اسلامی در طول سی سال گذشته ، با استفاده از سيستم توانمند وزارت اطلاعات ، بر همه اين فعاليتها اشراف داشته اند .
حکم ياران ايران ، چه بيست سال و چه ده سال ، نشانه ورود جامعه بهائيان ايران به مرحله جديد تاريخی است. تهمتها و افترائات و حملاتی که از طرف گروهی تند رو از جماعت روحانيون شيعه به جامعه بهائی زده می شد ، توسط گروهی از تندرو ترين و توانمند ترين مجموعه های همين سيستم در مدتی بيش از سی سال ، و علی الخصوص در دو سال نيم گذشته ، مورد بررسی و تدقيق قرار گرفته و نهايت کوشش از جانب اين افراد اعمال شده است تا بلکه بتوانند اتهاماتی را که بر فراز منابر زده شده ، در دادگاه خودشان اثبات نمايند . اين تلاش بطور مشخص با شکست روبرو شده است و بطلان اين اتهامات ، حتی بر اتهام زنندگان نيز روشن می باشد.
امروز جامعه ايرانی به فضائی جديد وارد شده است که ديگر نمی توان در آن به افراد بهائی تهمت فساد در ارض و جاسوسی و توهين به عقايد را وارد نمود .اين فضا ، در صورت تعميم آن ، منادی آغاز دوران آزادی وجدان در کشور ايران است. دوران جديدی که در آن نمی توان با غوغا و هياهو بر فراز منابر ، خون مظلومان را هدر داد و اموال منکوبين را غارت نمود. بلی، دوران تازه ای آغاز شده است.


برگرفته از :
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/10/111723.php