۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه

از 'شمعی روشن کن' چه آموختم؟

 دکتر نظام الدین میثاقی

پنج شنبه هفته ای که گذشت، شهر اسکاتسدیل آریزونا میزبان میهمان و دوست ارجمندم مازیار بهاری بود.  در سالن سینمای ۲۵۱ نفری جایی برای نشستن نمانده بود و شاید بیش از بیست نفر هم روی پله ها و در کنار راهرو ایستاده بودند که فیلم مستند مازیار به نام 'شمعی روشن کن' را ببینند و پس از آن با کارگردان حاضر در سینما در پرسش و پاسخ شرکت کنند.  چهره های تماشاچیان از خرد و کلان و پیر و جوان را گاهی گریان، گاهی غرق در ناباوری، گاهی اندوهناک، گاهی شرمگین، و گاهی نگران دیدم.  این فیلم در مورد بهاییان ایران به ویژه پس از انقلاب است.  


پس از 'انقلاب فرهنگی' که به راستی نه انقلاب بود و نه مفهوم فرهنگی در بر داشت، دانشگاهها در ایران از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ بسته شد.  هدف این کار 'پاکسازی' دانشگاهها از دانشجویان و استادان دگر اندیش و 'غرب زده' و 'اسلامی سازی' آنها پس از 'پیروزی' نظام جمهوری اسلامی بود.  دانشگاه و دانشگاهیان تهدیدی برای این نظام نوپا به شمار می رفتند و جای شگفتی نیست که این پاکسازی انجام شد.  در آن زمان دانشجویان و استادان بهایی هم از دانشگاههای سراسر کشور اخراج شدند.  آن چه که بسیاری از ایرانیان شاید تا به امروز ندانند این است که پس از بازگشایی دانشگاهها، در بیش از سه دهه ای که گذشت، جوانان بهایی دیگر یا راه به هیچ دانشگاهی نیافتند و یا اگر به'اشتباه' پذیرش گرفتند از دانشگاهها پس از چند ترم بدون ذکر دلیل اخراج شدند.  به عبارت دیگر، در ۳۵ سالی که گذشت، سیاست جمهوری اسلامی تبعیض و محرومیت تحصیلی کامل با هدف پایین نگهداشتن سطح رشد اجتماعی و اقتصادی بهاییان ایران بوده است.
در پاسخ به این محرومیت از تحصیل، جامعه بهایی دست به حرکتی زد که شاید در تاریخ آموزش و پرورش سابقه نداشته است و آن تاسیس موسسه آموزشی بهایی در سال ۱۳۶۶ دراتاقهای نشیمن، زیر زمین ها، و آشپزخانه های بهاییان است.  این موسسه توسط استادان اخراجی بهایی کار خود را آغاز کرد و دانشجو پذیرفت، دانشجویانی که فقط با عشق آموختن و با علم این که مدرکشان بدون اعتبار است پا به عرصه نهادند.  در بیش از دو دهه ای که از تاسیس این موسسه می گذرد، رویدادهای بسیاری به وقوع پیوست:  ۱. چندین استاد مسلمان و منصف دانشگاههای معتبر ایران که آموختن را حق مسلم همه هم میهنانشان می دانستند با کمال جرات با موسسه شروع به همکاری کردند. ۲. بسیاری از دانش آموختگان این موسسه توانستند پس از خروج از ایران و ارزیابی مدرک 'غیر معتبر'شان در دانشگاههای بنام آمریکا، کانادا، انگلیس، و دیگر کشورها ادامه تحصیل در حد کار شناسی ارشد و دکترا دهند. ۳. بسیاری از این دانش آموختگان خارج از کشور به ایران باز گشتند تا استادان جدید موسسه در ایران شوند و مجال بازنشستگی به استادان سالخورده دهند. ۴. با فراگیر شدن اینترنت، راه برای همکاری استادان ایرانی و غیر ایرانی خارج از کشور نیز باز شد و بسیاری از دانشجویان بهایی در ایران فرصت دانش آموختن در محضر مجازی چنین استادانی را بدست آوردند. ۵. حکومت جمهوری اسلامی بار ها به خانه ها، آزمایشگاهها، کتاب خانه ها، و کلاسهای کامپیوتر این موسسه هجوم برده است، آن را غیر قانونی نامیده است، اموال آن را توقیف کرده است، و شمار بسیاری از استادان و دانش آموختگان این موسسه که تنها 'جرم' ایشان آموزش و پرورش علمی هم کیشان خود بوده است اکنون سالهاست که در زندان به سر می برند.  به رغم این آزارها و زندان بردن ها، این موسسه هنوز فعالیت می کند و دانشجویان بهایی بسیاری هنوز به عشق آموختن در آن تحصیل علم می کنند.  این موسسه نمونه بارزی است از مقاومت بدون خشونت در مقابل بی عدالتی بر آمده از نادانی و تعصب.  این موسسه نمادین قدرت جامعه ای است که در حین ستم راهکاری که کم از معجزه نیست می اندیشد و سر خم نمی کند.
در این فیلم سه نسل یک خانواده بهایی به عنوان مثال به تصویر کشیده شده است. آقای رحیم رحیمیان در اوایل انقلاب به 'جرم' بهایی بودن شکنجه و اعدام می شود.  دو پسر او، کامران و کیوان، با مادرشان آفاق و بدون آغوش گرم پدر روزگار سپری می کنند.  کامران و کیوان هر دو از تحصیل در دانشگاههای ایران محروم می شوند و به ناچار در موسسه آموزشی بهایی ادامه تحصیل می دهند.  کامران از دانشگاهی در کانادا پذیرش می گیرد و چهار سال در آنجا دوره کارشناسی ارشد در روانشناسی و عدم خشونت در جامعه و خانواده را می گذراند.  او به ایران باز می گردد چرا که هم او و هم برادرش به ایران عشق می ورزند و باور دارند که باید در خدمت و آبادانی ایران بکوشند.  ایشان، که پدرشان را حکومت کشته است، باحکومت پدر کشتگی ندارند و راه عدم خشونت می پیمایند.  هردوی ایشان، به دلیل فعالیت های آموزشی و فرهنگی، امروز در زندان رجایی شهر روزگار سپری می کنند.  و اما فرزندان کامران و کیوان، آرتین و ژینا که اکنون با آفاق سالخورده زندگی می کنند، مورد توجه ایرانیان منصفی همچون محمد نوریزاد قرار گرفته اند و بوسه آقای نوریزاد بر پای آرتین هم او، هم پدر، و هم ستم روا شده به پدربزرگ را به گوش جهانیان می رساند. همچنين ايرانيان منصف ديگر همچون آيت الله معصومى تهرانى، نسرين ستوده، شيرين عبادى، دكتر ملكى و بسيارى ديگر با كمال شهامت همزبان و همداستان شدند كه اين بيداد غير انسانى پايان يابد.  
آن چه که از این فیلم بهنگام آقای بهاری آموختم در دو واژه عشق و باور خلاصه می شود.  در زمانی که درصد بالایی از دانش آموختگان مسلمان دانشگاههای معتبر کشور از ایران خارج می شوند و قصد بازگشت ندارند، عشق به ایران و باور به آبادانی آن کامران تحصیل کرده کانادا را بدون شائبه ای از انتقام جویی به ایران باز می گرداند.  دیگر آن که ایرانیان غیر بهایی با عشق به هم میهنان بهایی، با وجود فتواهای ناهنجار ضد بهایی، به کمک ایشان می شتابند و با باور به این که ایران آینده از آن همه ایرانیان است از این جامعه دلجویی می کنند، از حق تحصیل آنها دفاع می کنند، و بی عدالتی ها را در قالب فیلم به گوش همگان می رسانند.  چنین دگرگونی بهنگام در نحوه نگرش به اقلیت ها در ایران را وامدار سالها پايدارى، ايستادگى، و فداکاری همگی ایرانیان ستمديده اى هستیم که جان در کف گرفتند و در برابر ستم سر خم نکردند و بر آگاهی همگان از آنچه مى گذرد افزودند.  ديگر آموختم كه با وجود تلاش هاى چشم گير و بدون وقفه فقهى و رسانه اى حكومت جمهورى اسلامى ايران در ديگر سازى و بيگانه جلوه دادن از رهبران تا مردگان بهاييان ايران، جريانى ديگر در ايران در حال شكل گرفتن و حركت است كه در آن مدارا با همگان، همدلى و همبستگى با دگر انديشان و دگر باوران، و دفاع از حقوق پايمال شده ستم ديدگان هر روز پر رنگ تر مى شود. 
به امید ایران آینده.

برگرفته از :

http://iranwire.com/blogs/6272/5865/

مقاله ای از زندان !




 یکشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳

چند روزی است رنگ گل‌های هواخوری زندان چشمم را نوازش می‌کند. چهارده بوته کوچک در دو گوشه حیاط به گل نشسته‌اند. شش بوته گل رز مینیاتوری و یک بوته گل محمدی در گوشه شمالی حیاط به رنگ‌های قرمز و صورتی و هفت بوته رز کوچک به رنگ‌های زرد، نارنجی، صورتی و قرمز در گوشه‌ی جنوبی. امروز وقتی به پیاده‌روی روزانه در حیاط مشغول بودم، گل‌ها بیشتر از چند روز گذشته به چشمم آمد. با خود فکر کردم این جا در زندان رنگ، گل، اکسیژن، آسمان آبی. آفتاب زرد، هوای آزاد و طبیعت، اگر نگویم نایاب حداقل کمیاب و سهمیه‌بندی است. ساعت هواخوری این هفته‌مان ۱۲ تا ۳ بعد از ظهر است که نشانی از همین سهمیه محدود ماست. من که حدود ۲۰ ماه است در زندانم چنین فکری می‌کنم و افسوس می‌خورم. نمی‌دانم دیگرانی که ۵،۱۳،۱۵ و یا حتی ۲۰ سال است در زندان ساکن هستند و با ما در اینجا زندگی می‌کنند، چگونه می‌اندیشند. در بین بهاییان یاران سابق ایران بیش‌ترین زمان را در زندان گذرانده‌اند. تا چند روز دیگر شش سال را تمام می‌کنند یعنی از ۲۵ اردیبهشت وارد هفتمین سال زندان خود می‌شوند. در همین زمان چشمم به جمال‌الدین خانجانی افتاد با ۸۱ سال سن، پشتی که کمی خمیده شده است و با سرعتی کم‌تر از زمانی که من وارد زندان شدم و البته هنوز هم جزء تندروترین پیاده‌روهای سالن ماست، مشغول پیاده‌روی یک ساعته‌اش است درحالی که مثل هر روز زیرلب دعا می‌خواند. سرم را برمی‌گردانم، بهروز عزیزی توکلی را می‌بینم که بعد از نمی‌دانم چند دور شاید ۲۵ دقیقه قدم زدن سریع در حیاط مشغول دویدن آهسته با همراه همیشگی‌اش است. چند قدم عقب افتاده است، هرچقدر در پیاده‌روی سریع است در دو عقب می‌ماند. چشمم به دنبال دیگری می‌گردد. سعید رضایی را می‌بینم که به یکی از هم‌بندیان می‌گوید: چند دقیقه‌ای وقت‌ داری با هم گفت‌وگویی بکنیم؟
با استقبال او به آرامی مشغول قدم زدن و حرف زدن می‌شود. گفت‌وگو تا زمانی که در حیاط بودم ادامه داشت و با وجودی که نمی‌دانم موضوع صحبت چیست ولی حدس می‌زنم راجع به مساله‌ای از مسائل سالن است که سعید دغدغه‌اش را دارد. وحید تیزفهم را در حیاط نمی‌بینم، احتمالا در اتاقش یا بهتر بگویم سلولش به مطالعه مشغول است و یا مشغول آماده کردن ناهار است چرا که مسئولیت آشپزی سفره‌مان با اوست. عفیف نعیمی چند ماهی است که در بیمارستان بستری است و جایش به شدت در اینجا خالی. هرچند جا خالی گفتن در زندان چندان معنایی ندارد. جای خالی‌اش بیشتر از این جهت معلوم است که شاید تنها فردی از سالن باشد که به تناوب به همه اتاق‌ها می‌رفت و با همه افراد متناسب با علاقه‌شان گپ می‌زد. "درود به شرفش" تکه کلامی که همه بارها از او شنیده‌اند. از جمع ۷ نفره یاران مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی هم الان با شرایطی کم و بیش مشابه در بند زنان اوین هستند. آیا آنها هم با همین نگاه بوته‌های گل و رنگ‌های‌شان را می‌بینند؟
از ابتدای انقلاب، اینان چهارمین گروه از افرادی هستند که مسئولیت اداره‌ی جامعه بهایی ایران را بر عهده داشته‌اند. نه نفر عضو محفل ملی اول مرداد ۱۳۵۹ ربوده شدند و هیچ فرد و یا گروهی مسئولیت دستگیری آنان را بر عهده نگرفت و تا کنون نیز هیچ اثری از آنان یافت نشده است. هشت نفر از اعضای محفل ملی دوم در دی ماه سال ۶۰ به جوخه‌های آتش سپرده می‌شوند. از سومین گروه محفل ملی که به علت دستگیری دو نفر و جایگزینی‌شان به یازده نفر رسیدند، هفت نفر اعدام ، یک نفر در تصادفی ساختگی به قتل می‌رسد و آقای خانجانی هم اکنون در رجایی‌شهر به سر می‌برد. بعد از مصاحبه دادستان وقت انقلاب در شهریور ۱۳۶۲ جامعه بهایی برای نشان دادن حسن نیت خود کلیه تشکیلات رسمی‌اش مانند محافل ملی را تعطیل اعلام می‌کند و از آن پس گروهی که بعدها به یاران ایران مرسوم شد، مسئولیت انجام امور ضروری و احوالات شخصیه جامعه بهایی را برعهده گرفتند.
در طی زمان این گروه هم دست‌خوش تغییراتی شد. آخرین آن در سال ۱۳۸۵ بود که این هفت نفر عهده‌دار این مسئولیت شدند.
با وجودی که اینان مثل اکثری از زندانیان دیگر که به صرف باورهای اعتقادی‌شان متحمل زندان و شرایط دشوار آن هستند، درحالی که وابستگی‌های‌شان به جهان بیرون را قطع کرده‌اند و تلاش می‌کنند انقطاع را به عنوان یکی از فضایل انسانی زینت خود سازند، ولی به واسطه‌ی انسان بودن‌شان دلبستگی‌های خود به خانواده‌هایشان به عنوان نمادی از انسان و انسانیت و زیبایی‌های طبیعت به عنوان نمادی از خداوند و قدرت لایزالش را حفظ کرده‌اند. آقای خانجانی سه سال پس از صعود همسرش اشرف خانم، اگر حرفی از او به میان بیاید، گاهی بغض می‌کند و آن را فرو می‌خورد، گاهی لرزه‌ای در صدایش به نشانه‌ی علاقه عمیقش شنیده می‌شود و گاهی با هیجان از استقامت و همکاری‌اش در خلال زندگی مشترکش حرف می‌زند و یا وقتی فواد نوه‌اش را که او هم در همین زندان است به کناری می‌کشد و با او حرف می‌زند می‌توان از نگاه مهربانانه‌اش، حرکت دست‌هایش و بی‌حرکتی چشمانش وقتی به دقت حرف‌های او را گوش می‌کند، عشق وافرش به ثمره زندگی‌اش و دل‌سوزی پدرانه‌ را دریافت. آقای توکلی هر هفته جمعه (چون رسم شده است اکثر نامه‌نویسان جمعه‌ها نامه می‌نویسند) اولین فردی است که نامه‌اش را به نام همسر عزیزم طاهره می‌دهد و اخیرا عکس نورا، نوه‌ی تازه به دنیا آمده‌اش را در کنار تقویم دیواری به گونه‌ای زده که هر لحظه سرش را بلند می‌کند، آن را می‌بیند. می‌توانی محبت عمیقش به نورا را از خلال طنین صدایش و کلماتی که برای توصیف او به کار می‌برد، دریابی درحالی که آرزوی دیدن از نزدیک او و در آغوش کشیدنش را پنهان نمی‌کند. سعید رضایی وقتی از پذیرش دخترانش مارثا و مامن، در دانشگاه‌ها ی خارج در رشته مورد علاقه‌شان، از توصیه‌اش به پسرش پیوند برای تصمیم‌گیری آینده‌ی زندگی‌اش و یا وقتی از همسرش شهین می‌‌گوید، می‌توانی مراتب عشق و علاقه‌اش را در برق چشمانش ببینی و از طنین صدایش بشنوی. من از لحظات سکوتش، کلمات اشعارش و یا زمان‌هایی که در تختش در طبقه سوم مستقر است، دلتنگی‌اش برای فرزندانش را حس می‌کنم. عفیف نعیمی تعریف می‌کرد که بعد از نوه‌دار شدنش در چند ماه قبل از دستگیری‌اش و با وجود مشغله زیادش هر شب حتی دیروقت، قبل از رفتن به خانه سری به منزل پسرش فرید می‌زده است تا بهار را ببیند و این جا هرگاه بهار را در ملاقات می‌دید و یا عکسش را نشان می‌داد و از او حرف می‌زد، چنان ذوق می‌کرد که آدم هوس نوه‌دار شدن می‌کرد. قبل از رفتنش به بیمارستان دغدغه‌اش ازدواج سینا بود و آرزویش برای انتخاب مناسب و خوشبختی او که در همین دوران بیمارستان واقع شد و او در خلال شعری عواطفش را بیان کرده است.
وحید تیزفهم وقتی از بزرگ شدن صمیم، تصمیمش برای مهمان کردن مادر و مادربزرگ به عنوان نشانه‌ای از رشد چشم‌گیر او و مسئولیت‌پذیری‌اش، موفقیت‌های تحصیلی‌اش و یا از فروزان همسرش و مشغله‌هایش حرف می‌زند، حتی از میان خنده‌ها و بالا و پایین شدن صدا و برق چشمانش می‌توان عشقی را که فرصت ابرازش پیش نیامده، افتخارش بابت چنین فرزند و چنین همسری که خودش را وقف صمیم کرده و حتی افسوسش از محرومیت در کنار صمیم بودن در چنین شرایطی را دریابی. نامه فریبا کمال‌آبادی به نوه‌اش و یا اشعار مهوش ثابت را هم که خواندم باور کردم هرجا که روی آسمان همین رنگ است و به نوعی وصیت‌نامه اردشیر اختری یکی از اعضای سومین دوره محفل ملی که در مهر ۶۵ به طناب دار آویخته شد، برایم تداعی شد که در نهایت عشق به همسر، فرزندان و زندگی از همه آن‌ها می‌گذرم.
در آغاز هفتمین سال حبس‌شان به آنها درود می‌فرستم و از حق برایشان آرامش، شادی و رضایت می‌طلبم. امیدوارم در آینده‌ای نزدیک بتوانند در کنار خانواده‌ به جامعه‌شان خدمت کنند و یا به قول آقای توکلی، قانون تجمیع برایشان اعمال شود تا لااقل آخر حبسشان دیده شود. زندگی خالی نیست، مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست، آری آری تا شقایق هست زندگی باید کرد.
نوشته شده در: زندان رجایی‌شهر، نوزدهم اردیبهشت  

برگرفته از :
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/-336c0d9733.html

شمعی روشن کن !

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۵, پنجشنبه

حقوق بشر و حق شهروندی بهائیان ایران !

 
 
پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳

در شرایطی که امید می رفت با روی کار آمدن دولت جدید، وضعیت حقوق بشر در ایران بهبود یابد و اکثر زندانیان سیاسی و عقیدتی از زندان رهایی یابند، با گذشت زمان وضعیت حقوق شهروندی بدتر شده و دور جدیدی از بازداشت ها و دستگیری ها آغاز شده است.
 در کمتر از یک ماه از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۹۲ اکنون کمتر روزی است که خبری از دستگیری یک فعال سیاسی، عضوی از اعضای جنبش دانشجویی یا کارگری، روزنامه نگار یا کنشگر اجتماعی منتشر نشود یا سایت خبری و رسانه‌ای توقیف و تعطیل نشود.
 این اخبار و گزارش‌ها همچنین حاکی از شدت یافتن موارد احضار شهروندان بهایی به دادستانی برای ابلاغ حکم یا دستگیری و اعزام آن‌ها به زندان است. اکثر قریب به اتفاق این افراد را محکومانی تشکیل می‌دهند که پیش از آن احکام قضائی اشان صادر شده، اما درپی روی کار آمدن دولت تدبیر و امید اجرای احکام آن‌ها مدتی به عهدهٔ تعویق افتاده بود.
 نکتهٔ درخور تامل اینکه بازداشت‌های اخیر اغلب در کوچه و خیابان و در محل کار و زندگی شهروندان بهایی صورت گرفته است و در آستانهٔ ششمین سالگرد زندان رهبران بهایی موسوم به گروه "یاران ایران" است.
 تمام اعضای این گروه هفت نفره متشکل از پنج مرد و دو زن، در ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۷ در تهران دستگیر شدند، به جز مهوش ثابت (شهریاری) که پیش از همه در روز ۱۹ فروردین در مشهد دستگیرو روانهٔ زندان شده بود. جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و فریبا کمال آبادی دیگر اعضای "یاران ایران" هستند که با اتهام‌هایی چند چون جاسوسی، اقدام علیه امنیت ملی، و مفسد فی الارض مواجه شدند.
 آن‌ها چهار ماه اول بازداشت را در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ اوین گذراندند و عاقبت هریک به بیست سال زندان محکوم شدند که سنگین ترین حکم برای زندانیان عقیدتی به شمار می رود و برای برخی از این افراد با توجه به سن و سال آن ها به مثابه ی حکم حبس ابد است. در مقطعی این حکم به ده سال کاهش یافت، اما دخالت مسئولان عالیرتبه قضائی آن را به وضعیت پیشین بازگرداند و در مجموع یکصد و چهل سال حبس را رقم زد.
 انتظار می رفت در شرایط حاکمیت دولت حسن روحانی فضای زندان ها و وضعیت زندانیان عقیدتی – سیاسی دچار تحول شود و بسیاری از زندانیان در بند و در حصر آزاد شوند و تمام اصول قانون اساسی بلا استثنا اجرا شده و همانگونه که رئیس جمهور در زمان مبارزات انتخاباتی وعده داده بود "حقوق شهروندی " پایه و مبنای برخورد با تمام آحاد ملت باشد؛- وعده ای که به نظر می رسد بی اساس و توخالی بوده و دست کم مبنای عمل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی قرار نگرفته است.
 درست است که تبعیض دینی در قانون اساسی ایران دست کم در امور حکومتی به رسمیت شناخته شده و پیروان دیگر ادیان، مذاهب و... نمی توانند در جایگاه رهبر، رئیس جمهور و رئیس قوه ی قضائیه قرار گیرند یا بیش از سهمیه ی تعیین شده در قانون اساسی- که در مواردی دارای تبعیض مثبت است، اما تنها برای اهل کتاب، ارمنی، یهودی و زرتشتی- به مجلس شورای اسلامی راه یابند، اما بر اساس فصل سوم آن؛ در دیگر موارد تمام آحاد ملت باید از حقوق برابر برخوردار شوند از جمله در برخورداری از "حمایت قانون" و "حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی"؛ "حق اشتغال"، "آموزش و پرورش رایگان تا پایان دوره متوسطه و دسترسی به وسائل تحصیلات عالی" و "برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کار افتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح و...".
 این حداقل حقوقی است که بر اساس اصول نوزدهم، بیستم، بیست و دوم، بیست و هشتم، بیست و نهم، سی ام، سی و یکم، سی و سوم، سی و هفتم، سی و نهم، چهل و یکم و...قانون اساسی باید برای تمام آحاد "مردم ایران از هر قوم و قبیله" و "همه افراد ملت" تامین شود و "حکومت" و "دولت" موظف به رعایت کامل آن و اقدام در جهت اجرای غیرتبعیض آمیز آن ها هستند. این ها حقوقی هستند که متاسفانه نه تنها رعایت نمی شوند، بلکه دائم در مورد اقلیت های قومی، نژادی و مذهبی، از جمله بهائیان ایران در حال نقض شدن هستند.
 اکنون شش سال از بازداشت اعضای این گروه هفت نفره که از فعالیت های سیاسی منع شده اند گذشته است و آن ها از روز پنجشنبه هفتمین سال حبس کشیدن خود را، آن هم در زندانی دور از محل اقامت بستگانشان-ـ زندان رجایی شهر کرج یا بند زنان زندان اوین تهران ـ– آغاز خواهند کرد.
 جرم اصلی این افراد در واقع گردن نهادن به خواست جامعه ی بهایی بوده که آن ها را موظف کرده بودند داوطلبانه و رایگان به حل و فصل امور مرتبط با زندگی و مرگ این جامعه ی حدودا سیصدهزار نفری بپردازند. وظیفه ی اصلی گروه "یاران ایران" فعالیت در امور اداری و جاری این جامعه همچون آموزش و پرورش، کارهای انتشاراتی، ترویج تعلیمات بهایی در بین پیروان این آئین و مشاوره ازدواج و جمع آوری اعانات و امور کفن و دفن مردگان در آرامگاه های خاص بهائیان بوده که اکنون اغلب تعطیل شده یا چون مورد شیراز به دست نیروهای سپاه پاسداران در حال تخریب است.
 باید توجه داشت که تنها این هفت نفر نیستند که مورد برخوردهای سیاسی و قضائی قرار گرفته اند، بلکه اغلب اعضای این جامعه از حقوق شهروندی محروم و در بسیاری از موارد محل زندگی خود آواره شده و در حالی که اجازه ی کار در ادارات دولتی و عمومی را ندارند، محل کسب و کار شخصی خود را نیز از دست داده اند. در حال حاضر فرزندان آن ها حتی نمی توانند در مراکز آموزش عالی دولتی و غیردولتی ایران تحصیل کنند و از درس خواندن در مراکز علمی مخصوص به خود نیز محروم شده اند؛- اقدامی که دایره ی نفوذ آن سال به سال گسترش یافته و اکنون گزارش می شود که به مراکز پیش دبستانی نیز رسیده است.
 رئیس دولت تدبیر و امید اگر در وعده های انتخاباتی خود صادق است و در اجرای آن ها راسخ، به نظر می رسد که لازم است اولین گام در جهت اجرای حقوق شهروندی را در خصوص ضعیف ترین و مظلوم ترین قشر جامعه بردارد و حتی اگر حریف نقض حقوق بشر توسط نهادهای مرتبط با قوه قضائیه نمی شود، دست کم به ماموران وزارت اطلاعات دستور بدهد که شمشیر از رو نبندند و به بگیر و ببندها پایان دهند.

برگرفته از :
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/-cdd9d21664.html

لایحه دفاعیه ۱۵ شهروند بهایی شیراز تقدیم دادگاه شد !

dadgah-enghelab-sahamnews 

در بهمن ماه سال ۸۹ بود که عده ای از هموطنان بهایی به جرم مسافرت به کشورهای هند و امارات دستگیر و همه آنان پس از بازجویی های مکرر در اداره اطلاعات شیراز٬ روانه زندان عادل آباد این شهر شدند.
اما پس از پیگیری های خانواده ها و تلاش وکیل٬ این ۱۵ تن به قید وثیقه آزاد شدند.
بنا به گزارش خبرنگار سحام٬‌ بنا به آنچه مطرح شده جرم اکثر آنان مسافرت به دبی و نیز کشور هند و بازدید از معبدشان در این کشور بوده است.
همچنین از دیگر اتهاماتی که به این افراد زده شده می توان به تشکیل کلاس برای کودکان زیر پنج سال و نوجوانان و جوانان بهایی اشاره نمود.

با انجام پیگیری های مکرر توسط گیتی پورفاضل٬‌ وکیل این متهمان٬‌ سرانجام آخرین دفاع از ایشان در جلسه هشتم اردیبهشت ماه سال جاری صورت گرفت و خانم پور فاضل نیز لایحه دفاعیه ای را تقدیم دادگاه نموده است.
به گزارش سحام نکته قابل تامل این بود که درست در همان روز دادگاه٬ قبرستان بهاییان در شیراز توسط افرادی خاص تخریب و زیر و رو شده بود.
در حال حاضر علاوه بر گیتی پورفاضل٬ سه تن از وکلای شیرازی نیز به نام های رفوگران٬ طراوت و دادفر از این افراد و اتهامات وارده به ایشان دفاع می کنند.
متن این لایحه که نسخه ای از آن به دست خبرنگار سحام رسیده بدین شرح است:

ریاست محترم شعبه سوم دادگاه عمومی وانقلاب اسلامی شهرستان شیراز
بازگشت به پرونده شماره ۹۱/۱۳۶۵ درپیوند با اتهامهای موکلان بهایی که نامشان درزیرمی آید :
خانمها ۱- یکتا فهندژ ۲ – مژده فلاح ۳- مژگان عمادی ۴ – سُمیترا ممتازیان و آقایان ۵ – هومن زارعی ۶ – نیما دهقان ۷ – کاووس صمیمی ۸ – کامبیزحبیبی ۹- محمد صادق نوریان ۱۰ – فریدعمادی – ۱۱- فرشید یزدانی ۱۲- سام جابری ۱۳- سینا ساریخانی ۱۴- پیام تسلیمی ۱۵- ایمان رحمت پناه ، به استحضارمیرساند.

ازآنجا که یک کیفرخواست برای همه متهمان پرونده درپیوندباعنوان یک جرم وانطباق آن باماده ۴۹۸ قانون مجازات اسلامی صادرگردیده وهمه دریک پرونده ویک جا برای حضوردردادرسی نیزاحضارشده اند لذابا نگاهی به کیفرخواست درمقام دفاع ازنامبردگان اشعارمیدارد :
نخست ناگزیرازتعریف جرم وعناصرتشکیل دهندآن می باشم تاروشنگراین باشد که آیا اعمال وکردار انتسابی به موکلان میتواندعنوان جرم گیرد یا نه ؟ در تعریف جرم آورده شده که فعل یا ترک فعلی که موجبات اضراربه جامعه یا افرادی را فراهم کند عنوان بزه دارد وآن دارای عناصر زیر است :

نخستین عنصر تشکیل دهندهرجرمی عنصر قانونی است یعنی کلیه افعالی که قانون به روشنی زیرچنبره خودگردآورده وارتکاب آن افعال راجرم دانسته وبرایش مجازات تعیین کرده است لذا« عقاب بلابیان» جرم محسوب نمیشود پس هرگاه فعل یا ترک فعل فردی با عنوانهای موجود درقانون مطابقت پیدا کند بزه بشمار می آید. دوم عنصرمادیست ، باعنایت باصل برائت هرگاه بگونه ای ازرفتارانسانی فعلی مثبت سرزندکه اورامتهم جلوه دهدبایسته است اتهام بادلایل ومدارک قانونی غیرقابل انکارکه درعنصرقانونی تعریف شده است انطباق داشته باشد درغیراینصورت اتهام نمیتواند ثابت گردد.
سومین عنصرتشکیل دهندجرم رکن معنوی وآن داشتن انگیزه ای ویژه وسوء نیت است که لازمه اثباتش داشتن دلایل ومدارک معتبریست که علت ارتکاب جرم را آشکارسازد .

اکنون باید درجستجوی این سه عنصردرپرونده متهمانی باشیم که افعال وکردارشان بی وجود هیج دلیل و مدرکی عنوان جرم یافته ودرکیفرخواست با ماده ۴۹۸ منطبق گردیده است .
باخوانش وژرف نگری درپرونده هیچ مدرکی که نشانگراتهامهای آورده شده درکیفرخواست باشد نه تنها یافته نشد بلکه به گمانه زنی ضابطان نسبت به متهمان بسنده شده است نوشته هاودفترهاوابزارهای بدست آمده بهنگام زیروروکردن خانه های دستگیرشدگان ازسوی ماموران اطلاعات هیچیک دلیلی بربزهکاری موکلان این پرونده نیست زیراهمه آن نوشته ها ودفترهادرپیوندباچگونگی نیایش وستایش خداوند یکتا ویا شیوه پرورش کودکان ونوجوانان ودرسفارش به پاک ماندن ودوری گزیدن آنان ازکردارهای ناپسندیست که درجامعه ی آلوده امروزماروبه گسترش است ،میدانیم اعتیاد وفحشاء(مُروسیگری وروسپیگری) در جهان بویژه درکشورما که ثبات اقتصادیش رااز دست داده چه بیدادمی کند. هنجارشکنی وروبه فزونی بودن بزهکاری درمیان نوجوانان وجوانان سرچشمه درتنگنا های مالی با تورم روزافزون یاداشتن پدرو مادرمعتاد یاجدایی درخانواده های نابسامان است .
خانواده های هممیهنان بهایی ما برخوردارازروشی نیکودرگرامیداشت پیمان زناشویی ودارای نگرشی ویژه برای آموزش وپرورش کودکان وجوان است این شیوه تربیتی سبب گردیده تا درمیان ایشان معتاد یاخلافکاردیده نشوداین روش نه تنهابرای جامعه آلوده مابلکه برای جامعه بشری که شوربختانه ازنگاهی دچارفقرمادی وبه تبع آن فقرفرهنگی شده که هوده آن گسترش مروسیگری وروسپیگریست راه وروشی بس کارسازبشمار می آید ، امروزجامعه جهانی درهنجارشکنی ورواج تباهی زندگی جوانان دراوج نکبت و شوربختی بسرمی بردبنابراین هرشیوه خوب آموزشی که بتواندهنجارشکنی را کاهش دهد بسیار ارزنده است که باید آموخت وآن را گسترش داد تا شاید جامعه بشری ازگرداب اعتیاد وفحشا که هرروزبر دامنه اش افزوده میشودرهایی یابد، اندیشه وکرداروگفتارنیکورا ازهرکس که باشد جدای ازاینکه آیین وباورش چیست بایدآموخت وبکارگرفت مگرکشورمسلمان ایران ازشیوه های فن آوری ملل غیرمسلمان که حتی برخی بت پرست هستندبرای پیشبردآماجهای انسان دوستانه بهره نمیگیرد؟

چگونه است که ما دراین برهه از زمان نبایدبرای تندرستی جامعه ازارزشهای تربیتی هممیهنان غیرمسلمان خویش که آشکارا موفق هم بوده بهره نجوییم و برای این امرآنان رابه دادگاه بکشانیم که چرا این روش پسندیده را بکارمی برند . اتهام موکلان وجرایم انتسابی به ایشان فاقد عناصر تشکیل دهند جرم آنگونه که درتعریف بالا آمده است بدلایل زیرمی باشد :
۱ – گردآمدن افرادخانواده دورهم ویاچندنفرازدوستانی که دارای رفت وآمدخانوادگی هستند بدون داشتن هدف سیاسی ویاسوء نیت ویاعنادباسیستم موجوددرایران جرم بشمارنمی آیدبویژه اگراینگونه گردآمدنها تنهابرای آموزش دادن جوانانشان وگرامیداشت آنچه خداوندازنیکیها دراختیارشان گذاشته است باشد که از آنهابه شیوه ای درست بهره جویندوآینده روشنی رابرای خودرقم زنند، ازسویی دیگرنوشته ها ودفترها و وآنچه توقیف ودردسترس دستگاههای قضایی واطلاعاتی گذاشته شده است درمحتوایشان نشانی ازدشمنی بادستگاه حاکمه یاترغیب بشورش ویا تبلیغ علیه نظام نیست بلکه محتوایشان ایجادمهروصلح وآشتی میان بندگان خداست ، افزون براین تشکیل گروه زمانی ازموجبات بهم زدن امنیت کشوربه حساب می آید که ترویج فتنه وآشوب کند وجوانان رابه بیراهه کشاند .
۲– خواندن پیامهای بیت العدل باکسانی که مادران وپدرانشان به این آیین درسده های پیشین گرویده وبا دستورها وباورهایش رشد یافته وبالیده اند راکه نمیتوان عنوان جرم داد به ویژآنکه دراصل بیست وسوم قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع وهیچکس را نمیتوان بصرف داشتن عقیده ای مورد تعرض ومواخذه قرارداد، چگونه است که بهاییان بدلیل داشتن باوری وعقیده ای که تنها بوی انسانیت میدهد گروه گروه دستگیروبه دادگاه کشانیده وموردایذاء قرارمیگیرند ؟
۳- گزارشهای ضابطان دادگستری تنها استنباطِ بدون سندومدرک است ایشان درپندارخویش اعمال وکردا کردارمتهمان را بصِرف مسافرت به خارج که برخی بیشتربرای سیاحت یا دیدارهای خانوادگی بوده است جرم دانسته وبازهم درپندارخویش بدون درنظرگرفتن اصل برائت باروشهای غیرانسانی درگرفتن اقرار ازهیچ فشاری نه تنها فروگذارنبوده اندکه حتی برخی ازآقایان اظهارمیدارند افزون برفشارهای روحی بر خورد فیزیکی هم دربازجوییهابا آنان شده است زهی افسوس شاهدچه بیدادی دراین برهه اززمان هستیم ارزشها وکرامت انسانی چگونه لگدکوب میشود ومردمی که بباورخویش برای حفظ حقوق ونگهبانی از شأن انسانی میکوشند چه می بینند .
۴- یکی ازجرایم انتسابی بموکلان راه اندازی شبکه وارتباط با بیت العدل است ، با توجه به اینکه از سال ۱۳۸۵ بهاییان هیچ تشکیلاتی ندارند، پیامهای بیت العدل را دررایانه می بینند ویایکی ازافراد بهایی پیامهاراپرینت گرفته ودرجمع خویش میخوانند که این امرعنوان تشکیلات بخودنمیگیرد زیرا راه اندازی تشکیلات مستلزم ابزارهایی است که این متهمان ندارندازجمله داشتن جای مشخص وعضوگیری وانتشار خبرنامه وغیره که چنین موردی درپرونده بچشم نمیخورد،کتابها ونوشته ها واشیاء توقیف شده همه وهمه شخصی بوده است که باید به صاحبانشان بازگردانیده شود.
۵- تقسیم بندی شهرنیزازجهت این بوده که بهاییان هرمنطقه بتوانند با یکدیگرآشنا شده ومراوده داشته باشند ،هیچ گاه نیزدرپی تغییرباوریک غیربهایی ونیزترغیبش به بهاییت نبوده اند درپرونده نام کسی که خانواده اش بهایی نبوده وبهایی شده باشدیافته نمیشود زیراموکلان درپی تبلیغ باورهایشان نبوده ونیستند.
۶- درکیفرخواست چنین آمده که شماری مسلمان شیعه جذب اهداف بهاییت شده اند بی آنکه حتی از یک نفرنام برده یا کسی ادعا کرده باشد که یکی ازموکلان درصدد تغییردرباورش بوده ورفتاری داشته که او را جذب کند ، شوربختانه دراینگونه پرونده ها وهم وخیال نقشی پررنگ ترازواقعیت وسند ومدرک متقن دارند زیرا ضابطان باگزارشهای غلیظ میکوشندافکارواندیشه وبرداشتهای شخصی خویش را بدون ارائه دلیل ومدرک محکمه پسند درپرونده بگنجانند تا به هرطریق ممکن مجرم بودن متهم را به دادگاه بقبولانند
۷- ازآنجاکه هرایرانی جدای ازاندیشه وباوری که داردازحقوق شهروندی برخورداراست ونیزبرابراصل سی وهشتم قانون اساسی هیچکس رانبایدباشکنجه روحی یا جسمی واداربه اقرارکرد واینگونه اقرارهای زوری فاقدارزش واعتبارقانونیست ومتخلف ازاین اصل باید طبق قانون مجازات شود لذا موکلانی که در هنگام بازجویی درفشارروحی قرارگرفته یابابرخوردفیزیکی روبروبوده اند درخواست محاکمه وکیفرباز جویانشان رادارندهرگونه کوتاهی دراین خصوص مردم جامعه رانسبت بعدالت اسلامی بدبین خواهدکرد . شوربختانه پس ازانقلاب بدلیل سلیقه ای عمل کردن برخی از دست اند کاران بویژه دردستگاههای حساس قضایی واطلاعاتی کشور، مردم شاهد رخدادهای نا موجهی بوده اند که با گذرزمان هرچند زخم آن التیام لیکن چون سالکی برپیکرجامعه نشسته که یادشان نمیرود این روندتلخ که همچنان ادامه دارد نه تنهاموج نارضایتیها راهرروزگسترده ترمیسازد بلکه روزی چشم میگشاییم که دیگرجای سالمی برپیکرپُرسالک و رنجدیده سراغی نیست .
ازنظرماموران گزارشگر، بااقرارهای گرفته شده آنچنان که دربالا اشاره شد جرم ازدیدگاه آنان محرز و متقن شناخته شده است لیکن آنجا که پرونده نزد قاضی که انسانی است سردوگرم چشیده وآگاه به امور میرود تا سلامت شاخصه های اینگونه احرازها روشن شود برای متهمان ایجاد دلگرمی میکند ومیدانند که هرحرکت یا کرداری نمیتواند عنوان جرم گیرد وزندگی بیگناه ویا بیگناهانی را تباه سازد .
درساختارپرونده هایی ازاین دست باگزارش بی سند ومدرک ویا مدارکی که وجه قانونی ندارندازسوی ماموران اطلاعات که تنها به سلیقه وباورواستنباط شخصی وبرداشت سلیقه ای بازمیگرددنقش پررنگی راایفا می کند ، بیان اینکه دلایل محرمانه وقابل بازگویی حتی درمحضردادگاه نیست این نقش مجهول در سیستم قضایی روند دادرسی رابیش ازپیش مخدوش می سازد زیرا متهم نمیداندباکدام دلیل مستندگناهکار ومستوجب کیفرگردیده است زیراهراتهامی بایدبامدرک ویامدارک مستندوقابل رویت باشخاص واردآیدتا بتوان متهم رابه محاکمه کشید وتنها اطلاع دادرس ازمدارک بدون رویت متهم ووکیل اوکافی ووافی برای دادرسی نیست درغیراینصورت فرشته عدالت نمیتواندباچشمان بازوبیناشاهد یک دادرسی دادگرانه باشد . خوشبختانه واژه های زبان شیرین پارسی دارای بارمعنایی ژرفی است که گاه ازنگرش به آنها غفلت می شودمانند واژه دادیا دات به معنی قانون پس دادرس کسی است که بداد ستمدیده ای میرسد ودرمحلی بنام دادگاه دادخواهی اش مورد بررسی وبرایش دادنامه نوشته میشود ویا دادستان ، دادیاروغیره … که همه واژههای جداشده باپسوندویا پیشونداز«داد»برای هرکسی که با این واژه ها سروکاردارد وخویشکاری ویژه ای بدوشش گذاشته شده رابایدبشیوه ای خداپسندانه بانجام برساندتا مبادابردادخواهی بیداد رود.

اینک باتوجه بگفتاربالاومتن کیفرخواست که برمبنای گزارش ماموران اطلاعات برای موکلان صادرشده بدفاع ازتک تک موکلان خود می پردازم.
۱- آقای محمد صادقی نوریان فرزند حبیب الله
به اتهام برهم زدن امنیت براساس داشتن رابطه مخفی با دیگرهمکیشان خودورابطه با تشکیلات خارج ازکشور.
موکل درکلیه بازجوییهای بعمل آورده شده اظهارداشته است ارتباط من با پویاموحداززمانیست که خانواده پویا درکرج ساکن شدندوبدوران نوجوانی وجوانی من بازمیگرددوچون متولد شیرازاست خانواده اش با بهاییان شیرازخویشاوندویادوست بودندوهرازگاهی هم با خانواده اش بشیرازسفرمی کردمن نخست با آقای آکاووس صمیمی درجریان کاری بوسیله پویا آشناشدم وسپس چندتنی را نیز دررفت وآمدکاری شناختم تا آنکه دستگیرشدم واکنون همه متهمان دستگیرشده را میشناسم ، چندی بعدپویا موحد برای ادامه تحصیل بخارج رفت ومن دراثردوستی بابرخی مانندهومن زارعی وپیام تسلیمی باهم بسفررفتیم وباپویاهم دیدار تازه کردیم ، پویا عضوهیچ گروه وتشکیلاتی نیست ما پیام بیت العدل را جمعی میخواندیم وباهم به نمازونیایش مانندهربهایی دیگری میپرداختیم .
دردفاع ازمتهم بالابایدبعرض دادگاه محترم برسانم که همه خانواده های بهایی ساکن هرشهری که باشندبه دلیل کم بودن شمارشان یکدیگررامیشناسندوبرای خواندن نمازونیایش گردهم میآینداین عمل نمیتواند جرم تلقی گرددزیراهرگزبرهم زننده امنیت جامعه یاکشورنیست چون اصول قانون اساسی وازسویی نیزحقوق شهروندی انجام فرایض دینی رابرای اقلیتهاپذیرفته است ، سفرموکل به دوبی یاهند ونیزدیدارازپویاموحد که سرگرم درس خواندن است حتی اگرعضویک گروه دینی هم باشدچه زیانی میتواندبرای کشورایجادکند وقتیکه این گروه فاقدهرگونه تشکیلاتی درایران است ، درپاسخ وپرسشی که دادگاه ازموکل بعمل آورد گفته شدازخط قرمزهاعبورکرده است درحالیکه مرزبین خط قرمزباسایررنگها راقانون مشخص نکرده و ازآنجاکه مابا مّرقانون سروکارداریم نمیتوانیم خط قرمزهارابسلیقه خویش ترسیم وتعیین کنیم چون ممکن است کسیکه باورهایش به افراط رسیده حتی نفس کشیدن راهم برای بهاییان خط قرمزبداند ، اگردراحکام آنان حقوق اجتماعی زن ومردمساوی اعلام وهیچ یک رابردیگری برتری نداده برای برخی از مسلمانان طالبانی ویا القاعده که باورهای افراطی خارج اززمان کنونی دارند خط قرمزاست این خط راموکل من ایجادنکرده بلکه دریکصدوشست سال پیش درکتابهای دینیشان آمده که درزمان خودونیزبرای افراطیهای مسلمان امروزهم ناروا وپذیرفتنی نیست ، اگربپذیریم که قوانین بایدباخواست ونیاززمان جامعه را متحول سازندبایدنگاهی به پیرامون خویش بیاندازیم وببینیم درکجای زمان تاریخی ایستاده ایم ، کشوری با چندین هزارسال مدنیت وفرهنگی پربارکه افتخارصدورنخستین اعلامیه جهانی حقوق بشرراداردآنهم بدست مرد بزرگی که چشم جهانیان حتی امروزیان راباباورهایش شگفت زده کرده وآرامگاهش درآژگاه این استانِ پُربرکت قراروچهارگوشه اش نشان ازکرامت واقعی انسان دارد وباین سرزمین شکوهی دیگربخشیده آیا سزاواراست گروهی ازفرزندانش بسایرفرزندانش تنهابه گناه داشتن باوری دیگرکه موردپسندنشان نیست ستم روادارندوآنان رابجرم عقایدوباورهایشان به زندان بکشانند وغل وزنجیربه دست وپایشان بندند؟

۲-آقای هومن زارعی کُدویی فرزندنعیم
موکل درمحضردادگاه اتهام خویش رانپذیرفته وبراین باوراست که دوستی با آقای محمد صادق نوریان ودیگرانی که با اوهمسفردوبی وهند بوده ودرجریان سفرتفریحی باآقای پویا موحددیداری تازه کرده اند جرم محسوب نمیشود وهیچ فعل یا ترک فعلی که مخالف قانون باشدازوی سرنزده است. وی خودرامطیع قانون جاری کشورمیداندوازآنجاکه پیوسته اصل بربرائت است مگرخلافش ثابت شود لذا اگردردادگاه مدرک یامدارکی دال برثبوت جرم ارائه نشود متهم ار اتهام بری میگردد. درپرونده مدرک استواری که ثابت کند کردارموکل که تنها مسافرت با دوستان هم کیش خودبه دوبی وهند بوده جرم است دیده نشده تابرآن پایه دفاع محقق وجنبه قانونی آن رعایت گردد درپرونده هیچ سندی مبنی بروقوع جرم دیده نمیشودجزاتهام زنی یکطرفه واستنباط ازاینکه پویاموحدبشمابهاییان آموزش میدهد ، در حالی که هموندی شخص مذکوردرهیچ تشکیلاتی بامدرک ودلیل ثابت نشده است .
موکل وبرادش قهرمانان جودوی ایران هستند لیکن بجرم بهایی بودن ازانتخاب برای مسابقه گزینش نمی شوند ، بیاددارم قاضی محترم درآخرین جلسه دادگاه بموکلانم درحضوردیگروکلا فرمودند:«شما ها بجرم عقیده محاکمه نمیشویدبلکه کردارتان غیرقانونی بوده است» اما درراستای اثبات این اعمال هیچ مدرک و دلیل محکمه پسندی ارائه نکردندوامابایدبه استحضارآن مقام عالی که شغلی خطیر بعهده دارندبرسانم مرز باریکی میان«داد وبیدا» موجودوبایسته آنست دادرس گرامی آنرا دریابندکهئموکلان درحقیقت امربجرم عقیده وباوروآیینشان ازحقوق اجتماعی محروم وحق شهروندی راازدست داده ومیدهندزیراموکل مذکور درآزمون سال ۱۳۸۶دانشگاه آزاددررشته گارگردانی وتاترقبول لیکن اجازه ثبت نام نمی یابد ونیز برادر کوچکش خشایاردرسال ۱۳۹۰که دانشجوی رشته معماری دانشگاه غیرانتفاعی آپادانابوده بجرم بهاییگری اخراج میشودوهمچنین نامبرده عضوتیم ملی جودوی نوجوانان وجوانان بوده که ازآنجا نیز بیرون رانده میشود. ریاست محترم دادگاه جامعه با وجودانسانهای سالم وفرهیخته اعتلا می یابد بویژه اگرتعاطی وبر خوردافکاردرآن جریان داشته باشد ، دریک جامعه ایستا که علم وعالم محل جولان ندارند نمیتوان انتظار توسعه وپیشرفت داشت هرجامعه ای بوسیله دانشمندانی که نظریه ای تازه ارائه میدهندمتحول میشود . جوانان هرکشوری سرمایه های بی بدیلی هستندبرای توسعه پایدارودلیل آنکه ماپس ازشصت واندی سال که ازنخستین برنامه توسعه میگذرد نتوانسته ایم تواناییهای خودرا بمنصه ظهوربرسانیم وکشورراازفقر روزافزون نجات دهیم آنست که ازمغزهای خلاق جوانانمان بهره کافی نبرده وپیوسته تعهدرابرتخصص و تعقل برتری داده ونتوانسته ایم مدیران مدبرومردان وزنان آفرینگررابا برنامه ای کارساز تربیت کنیم . برخی ازموکلان من درزمره همان آفرینگران هستند که ببازی گرفته نشده وازیارمندیشان جامعه بی بهره مانده است درخصوص آقای هومن زارعی بایدبگویم که نه تبلیغ علیه نظام کرده ونه علیه امنیت کشورگام برداشته که مستوجب مجازات باشدتنها گناهش خواندن پیام بیت العدل وانجام دعاونمازباهمکیشانش است.
۳ – آقای نیما دهقان منشادی فرزند سعید
موکل اتهامهای انتسابی را نپذیرفته وبراین باوراست که کشورش رادوست دارد وهرگز عملی که دال برتبلیغ علیه نظام یا علیه امنیت باشدبرنداشته است اوبه کودکان ونوجوانان بهایی درس میداده وهرگزدر صدد جذب کسی به بهاییت نبوده ونیست ، شوربختانه دربازجوییهای اطلاعات هرمتهمی که منزلش در محله ای ازمحله های شیرازاست یکی ازاتهامها وارده اش اداره آن بخش ازشهربوده که باواقعیت فاصله زیادی داردزیراتنها اتفاقی که درمحل رُخ میداده جمع شدن بهاییان آن منطقه درخانه های هم برای انجام نماز ونیایش بوده وهست واین اتهام به تک تک متهمان زده شده است ، آقای دهقان ازدوستان پویا موحد وهمسن وسال اوست وهیچ یک درگروه یا تشکیلاتی عضو نیستندوارتباط ندارنداووهمسرش خانم ژینوس فناییان با فرزندشان برای گردش به دوبی میروندوچون قصدماندن یکماهه داشته اندبا ورودبرخی دیگراز دوستان مواجه میشوند وبرابرمعمول پیامهای بیت العدل را خوانده وسپس به دعا میپرداخته اندبرای ثبوت اتهام ایشان هیچ مدرک قابل قبولی درپرونده نیست تا ملاک جرم قرار گیرد.

۴ – خانم مژده فلاح فرزندعلی
اتهام اونیزمانند دیگرمتهمان تبلیغ علیه نظام واقدام علیه امنیت عنوان شده است ، نامبرده اتهام را نپذیرفته واعلام داشته که پویاموحد راتازمانی که برای گردش باهمسرش آقای فریدعمادی به دوبی نرفته بوده نمی شناخته است اوبا فرزند دوساله اش درهیچ یک ازنشستهای خوانش پیام بیت العدل ونمازونیایش به سبب بیتابی کودکش نمیتوانسته شرکت کندزیرابایدازبچه نگهداری میکرده است اوعضویت درهیچ گروه ودسته وحلقه ای ندارد وچون ان ازسال ۱۳۸۶منحل اعلام شده لذاهیچیک ازبهاییان کارتشکیلاتی نمیتوانند داشته باشند ازآنجا که بهاییان کارسیاسی نمیکنندوبه ایشان دستورداده شده است درسیاست کشوردخالت نکنند لذا حتی یک بهایی دیده نشده درمسایل سیاسی شرکت داشته باشد ، درمورد نامبرده نیزدلیل ومدرک مناسب اتهام درپرونده دیده نشده است .

۵ – مژگان عمادی فرزند محمد
موکل خواهرآقای فرید عمادی است ، هنگامی که ماموران به خانه اش میریزندابتداآنان راسارق میپندارد وبعد متوجه میشود که برای چه امری آمده اند مانندمتهمان دیگرازرفتارنامناسب ماموران میگوید واینکه برگه جلب را نشان نمیدهندورفتاری خشن دارنداونیزمانندسایرموکلان پس ازبازداشت به انفرادی هدایت میشودکودکی خردسال داردکه بهنگام دستگیری مادرش دچارشوک گردیده است باخانواده برادرش ونیز گاه با دیگردوستان بهایی که برخی ارتباط خویشاوندی دارند وباتفاق همسرش مراسم دعا ونمازبرگزار میکنند. درپرونده اش مدرک یا مستندات پذیرفته ای که حاکی ازثبوت اتهامهایش باشد دیده نشده است .

۶ – خانم یکتا فهندژ فرزند محمدعلی
موکل اعلام داشته که بدلیل علاقه ای که به کشورش داردهرگزمرتکب اقدامی دال برتبلیغ یا علیه امنیت نشد وکاری خلاف عرف واخلاق انجام نداده جزآنکه مانند هربهایی معتقدبه آیینش به فرایض دینی خود احترام گذاشته ودرراستای قرب بخداوندمتعال بهمه اطرافیان محبت ورزیده وبا صداقت عمل کرده است کلاس برای اطفال نداشته ولی برای توانمندی نوجوانان که براه خلاف کشیده نشوندهمراه باخانواده مسایل تربیتی رامطرح وبحث وبررسی میکرده است ، مدت هشتادودوروزدربازداشت بوده است ویکی ازدلایل خشونت ماموران بخودرا شکایت علیه اخراج شدنش بجرم بهاییت ازدانشگاه میداند ، اوطالب حق وحقوق انسانی خویش است لیکن هنگام بازجویی به وی میگویند بهاییان هیچ حق وحقوقی ندارندبایدازکشوربروید درحقیقت ازنگاه برخی هممیهنان تندروماکه افکارطالبانی دارندانسانهابه مسلمان وغیرمسلمان تقسیم می شوندوغیرمسلمانان ازبرخی حقوق بی بهره وبعضی دیگر هیچ حقوقی ندارند ، آنان ازیادبرده اند کرامت انسانی یعنی هرانسانی که بدنیاپامیگذاردجدای ازجنسیت ورنگ ونژاد وقوم وقبیله ازارزش انسانی بهره داردوازحقوق کامل برخورداراست ما نمیتوانیم به شماری ازهموطنانمان بگوییم چون باورهای شما را قبول نداریم حق وحقوقی ندارید وباید ازکشور بروید ، باشنیدن چنین سخنانی این نکته به ذهن متبادرمی شودچه کسی ششدانگ کشورایران رابنام گروهی خاص سند زده ویا درحباله نکاحشان آورده که به خود اجازه میدهند شماری راایرانی ندانند ، بیرونشان برانندوهمه چیزراازآن خودبدانند، درحالی که قانون هر کسی را که تبعه ایرانست را ایرانی میداندوبرایش حق وحقوقی قایل وباید دردفاع ازارزشهای انسانیش به کوشد، زردشتیان وبهاییان نه مانندمسیحیان ارمنستان رادارندونه مانند یهودیان اسراییل راکه وقتی بگویید بالای چشمشان ابروست به آنجا کوچ کنند ، ایران که برای منِ ایرانی مسلمان عزیزاست برای هموطنان دیگر زردشتی وبهایی عزیزتراست زیرا پیام آورانشان دراین سرزمین متولد شده وبالیده است وجایی غیراز اینجا ندارندما مسلمانان ایرانی که پیامبرمان درحجازمتولد وهمانجابه پیامبری مبعوث شده اند وسپس با شمشیر خلفای راشدین کشورهای دیگر فتح شده هرگزسرزمین حجازرا مِلک تلق خودندانسته وزبانمان را برای خوشآمدشان تغییرندادیم ، چگونه میتوانیم به ایرانیانی که دراین کشورریشه های سترگ دارند بگوییم بروند ، همین قدرکه ارزش مغزهای جوانانمان راندانسته وفراریشان داده ایم بسیاری ازنخبه ها رابااعمال وکردارنادرستمان ازوطن رانده ودودستی تقدیم بیگانگان کرده ایم کافیست بهتراست ازاین پس برای دیگرا ن نسخه نپیچیم وبگذاریم مردممان سرآسوده ببالین بگذارند وبفکر کوچ نباشند . واما درمورد خانم فهندژنیزمدرک ودلیل موجهی که نشان ازبی قانونی اعمالش داشته باشد درپرونده موجود نیست .

۷ – آقای سام جابری فرزند احمد
نامبرده اعلام کرده است که من جزارتباط کاری رفت وآمدباکسی ندارم ازبامدادان تا شامگاهان درحال برق کشی ساختمانها هستم وفرصت شرکت درهیچ محفل ومجلسی برا یم نیست آقای عمادی را میشناسم زیراکارش ساختمان سازی است ، من فرایض دینی خودرا درخانه ام انجام میدهم وپایبندباورهایم هستم درهیچ دسته و گروه یا تشکیلاتی عضویت ندارم اما ماموراطلاعات که پس ازدستگیریم کتک مفصلی زد وگویی دق دلش راکه ازدیگران داشت سرمن خالی کردشایدبرای اینکه چثه ای قوی دارم وبنظرش باید زهرچشمی میگرفت بهرجهت ازمن با مشت ومال حسابی پذیرایی کرد . موکل انسانی سربراه وکارگری کوشاست ، سردرگریبان خوددارد ، ماست خودش را میخورد وبه کار کسی هم کارندارداما نمیدانم درخصوص ماموران اینچنینی چه بایدگفت وچه بایدنوشت که بی هیچ پاسخی به هیچ مرجعی مردمی راچه با گناه یا بی گناه دستگیروبامشت ولگدپذیرایی وبه انفرادی میفرستند، شنیدن اینگونه سخنان دل هرانسانی رابه دردوسررابه خشم وامیدارد ، چگونه ننویسم که درکشورعزیزمن قانون برای شماری اطاعتش واجب وبرای شماری دیگرحاجب است چون درپناه آن حجاب فراترازقانون عمل میکنند وکسی هم گوششان را نمی پیچاند که چرا؟ وضع این موکل نیازبه قلمفرسایی ندارد وبه قول شاعر «چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است» ، اونه درحلقه ای پیام بیت العدل را خوانده نه به هند و
دوبی مسافرت سیاحتی زیارتی داشته ، نه درمحفل ومجلسی برای نمازونیایش شرکت داشته است ونه این اتهامها قامتش را آراسته است پس بی دلیل گرفتارآمده شاید برخلاف نظر ریاست محترم دادگاه تنها برای این با مشت ولگد پذیرایی شده که دیانتش بهایی است.
۸ – آقای فرشید یزدانی فرزند جمشید
موکل آقای پویا موحدرا نمیشناسد وهیچ سفری هم بخارج ازکشورنداشته وپیامهای بیت العدل راهم نصفه نیمه خوانده است وی چنان درگیرکاروخانواده اش است که فرصت کمی برای شرکت درمحافل ومجالس همکیشانش را دارداومیگوید نمیدانستم رفت وآمد خانوادگی وخواندن نمازودعا درکشورم جرم است ازهر وکیلی ماده قانونش را پرسیدم گفتند چنین قانونی نداریم ، هرچه می اندیشم چه گامی خلاف نظم عمومی وتبلیغ علیه نظام وامنیت کشوربرداشته ام عقلم بجایی قد نمیدهد زیرا ارتباط من با سایرهمکیشان بخاطر دوستی وخویشاوندیست ، کاری به سیاست کشورندارم وهرگزبهیچ گروه ودسته سیاسی وارد نشده ام اما مامران امنیتی پس از دستگیری با فحش وکتک پذیرایی مفصلی کردند . حقیقت اینست موکل بخارج از کشورسفرنکرده وبدلیل کمردردشدیدی که داردنمیتوانددرجایی آرام وقرارگیردویاچندساعت روی صندلی بنشیند ، ازسرکارکه میآید درخانه باستراحت میپردازد وتنها گاهی درروزهای تعطیل صله ارحامی بجای میآورد . درموردنامبرده نیزدلیل کافی ومدرک ومستندی که سبب اثبات اتهام باشد درپرونده اش وجود ندارد وبری ازاتهام تبلیغ علیه نظام وامنیت کشوراست ، شوربختانه قریب باکثریت موکلان ازرفتارناپسند بازجوونیزماموران امنیتی شکایت دارند ، آیافریاداین ستمدیدگان بگوش مسئولان میرسد؟ بیادشعردوران دبستان که میخواندیم :
پیر زنی را ستمی در گرفت دست زد ودامن سنجر گرفت واینکه …….
شحنه مست آمده درکوی من زد لگدی چند فرا روی من و………….
رطل زنان دخل ولایت برند پیرزنان را به جنایت برند آیا دخل ولایت برانی که دستگیرمیشوندبامشت ولگدوناسزای حضرات حالشان گرفته میشود یا به خاطر زرنگی وپولهای حرامی که به جیب زده اند از مامورانشان کُرنِش می بینند ؟

۹- خانم سومیترا ممتازیان فرزند بدیع الله
خانم ممتازیان نه گروهی تشکیل داده ونه دردسته وتشکیلاتی عضو بوده است ونه تازمان دستگیری از بامتهمان آشنایی داشته است تنها دونفرازبهاییان رامیشناخته که باوی نسبت خویشاوندی دارند. نامبرده اهل مازندران وبدلیل پیداکردن کاراز سال ۱۳۷۹درشیرازاقامت گزیده است ودریک عینکسازی کارمیکند ازنظرسلامتی جسمی دچارمشکل گردیده وپس ازعمل جراحی سرطان غده تیرویید تاپایان عمر باید داروی تجویزی رامصرف کند پزشک معالجش بیماری اورا صعب العلاج تشخیص داده است . وی سالهامشتری دکه روزنامه فروشی بوده بنام ابراهیمی که تصورمیکرده این خانم زردشتی است وقتی متوجه میشودبهایی است اظهاراشتیاق میکندکه درجلسه دعا شرکت کند ولی دوجلسه بیشترنمیرود وموکل هم دیگراورا نمی بینند بنظرمیرسداین آقای روزنامه فروش قصد کنجکاوی داشته تا ببیند نیایش بهاییان با چه حال وهوایی وچگونه برگزارمیشود زیرا پس ازدوجلسه دیگرکسی اورانمیبیند ، متهم نیزمانندسایرین نه سابقه کیفری دارد ونه هرگزقصدبرهم زدن امنیت وتبلیغ علیه نظام را ، بلکه بدلیل بیماری بیشتر به استراحت پرداخته وکمتردرحلقه ومحفلهای بهایی شرکت میکرده است ، مراسم دینی خودرا درخانه وبه تنهایی انجام میدهد زیرا تا ساعت هشت ونیم شب کارمیکند وخسته بخانه بازمیگردد ، تنها یک باربه نیت سیروگشت مانندبرخی ازایرانیان که باغ دلگشایشان کشورهای حاشیه خلیج همیشه پارس است به امارات برای تفریح وسیاحت سفرکرده است ومدرک ومستندی که حکایت ازاثبات اتهام منتسبه باشددرپرونده دیده نمیشودتا عنوان جرم پیدا کند.

۱۰ – آقای ایمان رحمت پناه فرزند اسکندر
موکل اتهامهای انتسابی را ردکرده نمی پذیرد وبراین باوراست که هرگز قصد ونیت برهم ریختن نظم و امنیت کشورش یا تبلیغ علیه نظام رانداشته است ، کلیه وسایلی که از خانه او بره اند تعدای کتاب دینی بوده که بامانت برای خواندن نزدش مانده وتخته (وایت برد)هم متعلق بصاحبخانه قبلی بوده که با تعدادی اسباب دیگرجا مانده است ، اودرمیان همکیشانش فردی متدین وبه درستکاری ودرست اندیشی شهرت دارد میگویدکارتشکیلاتی نکرده ونمیکند وعضویت درهیچ گروهی راهم نداردلیکن درباورهایش نسبت به آیینی که دارد استوار وراهی رامیرود که احکامش اورا راهبری میکند ، فرصت برای خوانش نوشته وکتابهای دینی میگذاردومانندهربهایی مومن فرایضش راانجام وگاهی هم درنشستهای نمازونیایش جمعی
شرکت میکند ، اعتقادی به تحمیل عقیده ندارد حتی به اطرافیان نزدیک خود وتاکنون هم بکسی پیشنهادیا تکلیف ویا تبلیغ نکرده که بهایی شود ، میگویدازکودکی بانیما دهقان بزرگ شده وباهم بسیاردوست هستند خودراموظف به اطاعت ازقوانین ومقررات کشورش میداند ونمیدانسته که انجام واجبات دینی اش روزی عنوان جرم گیرد واورابه زندان کشاند ، پایبنداین عقیده است که هرکس حق انتخاب داردوآزادیهای فردی ومشروع رانباید ازانسانها دریغ گرددتاهرکس بتواندباخرسندی درسایه آیینی که برگزیده راهش را انتخاب وزندگی کند . مدارک ومستندات پرونده مبیّن وقوع جرم ازسوی وی نیست تا اتهام انتسابی ثابت گردد.

۱۱ – آقای کامبیز حبیبی فرزند عبدالله
موکل اتهام تبلیغ علیه نظام وعلیه امنیت کشوررا نپذیرفته وعنوان میکند اگرباهمسرش به هند سفرکرده برای آن بوده که درمراسم ازدواج برادرهمسرش شرکت کنند وبرای کارهای تجاری خودنیز به امارات رفته وتنها یک بارباپویا موحد دیدارداشته که طی آن پیام بیت العدل راباهم مرورکرده اند اواعلام میدارد تصورنمیکرده خواندن پیام ودیگرنوشته ها وکتابهای دینی جرم تلقی گردد ، البته پیرونظروی باید گفت انجام مراسم ومناسک دینی یک فریضه فردیست که پیروان هرآیینی برابرمراسم خود آداب دینیشان رابر گزارمیکنندودرهیچ کجای دنیا نمیتواندجرم بشماررود ونیزرابطه انسان با خدایش ومقدسان آیینش امری خصوصی است و وکسی نمیتواندمانع شود ، بلاخص که موکل هیچ اقدامی که بوی تبلیغ دهد ویک غیر بهایی را واداربه گرویدن به بهاییت کند نکرده وصِرف مسافرت بخارج ازکشورهم نمی تواندکاری غیر قانونی انگاشته شود ازسویی دیگرهرگز فعلیت سیاسی نداشته ودرهیچ گروه و تشکیلاتی عضویت ندارد لذااتهامهای انتسابی بدون دلیل ومدرک قانونی نمیتواند ثابت وجرم تلقی گردد.

۱۲ – آقای پیام تسلیمی فرزند ضیاءالله
موکل درسال ۲۰۰۹ میلادی برای دیدارازخواهرش که درکشورهنددانشجوبوده با همسر ودخترش به آنجا سفرکرده وازمعبد لوتوس نیزکه محل مقدس بهاییان است دیدن کرده است ، درپی ترغیب یا جذب افراد غیربهایی به آیین خودنبوده درهندبا خانواده راجا آشنا میشود که این دوستی تاکنون ادامه داشته است لیکن هرگزگرویدن به بهاییت را تشویق نکرده زیرا براین باورپای میفشاردکه هرکسی بایدآزادانه آیین خودرا برگزیند وبا چشم باز راهش را انتخاب کند ، درهیج جمع و تشکیلاتی عضویت ندارد وهرگزتبلیغی علیه نظام واقدامی علیه امنیت کشورنکرده است وپیوسته خودرا مکلف به پیروی ازقوانین کشورش دانسته و
گامی خلاف این منظوربرنداشته است ، سرزمینش رابشدت دوست میدارد ، روابطش با دیگربهاییان یاازروی دوستی ویاعلقه خویشاوندیست ، اوایل انقلاب زمانی که هشت سال بیشترنداشته گروهی ازخدا بیخبرخانه پدریش رابه آتش میکشند(لابد بدینوسیله خواسته اندبزعم خود باکشتن کافران جایی دربهشت موعودبرای خویش دست وپاکنند) واین موضوع بیگمان اثربسیاربدی درذهن کودکانه وی بجای گذارده است ، اعمال وکرداربرخی عرق شرم برجبین مینشاندوانسانیت را تاحد دیووددبه پایین میکشاند ، تعصب وپیوَرزی گاه چشمهاراکوروگوشها راکرمیسازد وکرامت انسانی را دردست بعضی جاهل نابود میکند. میگویندانسان درپی تکامل وپیشرفت است امامن درکشورخویش این پیشرفت رانه درفنآوریهای شگفت انگیزبلکه درچگونگی فکرواندیشه آدمیان جستجو میکنم ومیبینم که درکشورمن احترام واقعی به کرامت انسانی به دوهزاروپانصدسال پیش بازمیگرددکه مردم بیشماردرزیریوغ بندگی وبردگی جان میدادند اما مردی فرهیخته ازسرزمین من برخاست ورسم بردگی را که درهمسایگانمان رواج داشت برانداخت او انسانهارابه ارزش وجودیشان آگاه ساخت وکرامت رابایشان بازگردانید ، بزرگترین افتخارنه ساختن تانک وموشک است وسفینه های فضاپیما بلکه افتخاردراینستکه ذهن جامعه بشری را ازتعصب وپیورزی پالود وارزشهای واقعی راجانشین خرافات ودُژاندیشی کرد واین تنها ازآنِ سرزمین ماست که پرچمدارتمدنی دیرینه وفرهنگی غنی بوده که دراثریورش همسایگان بیابانگردگرسنه وگله داران بی تمدن که هردوچادر نشین بودند وبوی مدنیت به مشامشان نخورده بود چنان آلوده گشت که تابه امروزبه احترام وکرامتی که باید دست نیافته وکوته نگری وکوته اندیشی جایگزین بلندنظری ومهرورزی گردیده است . خوشبختانه هممیهنان بهایی ما این کوته بینی رابهمه مردم تسری نمیدهندومیدانند که فقرفرهنگی ازآموزش نادرست سرچشمه میگیردکه باید اصلاح شود . موکل درمحضردادگاه اتهامهای وارده رانپذیرفته دلیل ومدرک قانع کننده نیزدراین راستا برای اثبات اتهام درپرونده دیده نمیشود درپایان باید اضافه کنم که نامبرده به بیماری سرطان غده تیروئید دچار وتحت نظرپزشک معالجش میباشدکه مدارک پیوست لایحه میباشد.

۱۳ – آقای سینا ساروخانی فرزند عین الله
موکل جوانیست بیست ودوساله که بهمراه دایی خودآقای سام جابری به شغل برقکاری اشتغال دارد. فرصت شرکت درنشستهای همکیشانش رانداشته وفقط درهفته دوساعت میتوانسته زمان برای خوانش نوشته ها ونماز ونیایش بگذارد، بوسیله دایی خودباآقای نیما دهقان آشنا میشود ، درهیچ گروه ودسته ای عضویت نداردشخص پویا موحد را نمیشناسد تنها با خانواده اش یک سفرتفریحی به تهران وکرج داشته است ، وداین سفر با هیچ یک از همکیشانش تماسی نگرفته ودیداری نداشته است ، درپرونده اش مدرک ومستندی که مبین ثبوت اتهام انتسابی باشد موجود نیست وهرگزهم قصدبهم زدن امنیت یا تبلیغ علیه نظام را نداشته وهیچ فعالیتی درراستای جذب پیروان ادیان دیگربخصوص مسلمانان رابه بهاییت نداشته است .

۱۴ – آقای کاووس صمیمی فرزند قیصور
نامبرده درسال ۲۰۱۰سفری به هند داشته تا ازمعبد لوتوس که بزرگترین معبد بهاییان ودارای معماری و فضای منحصری است دیدن کند ، وی پویا موحد را ازطریق برادرش که دوست موکل است میشناسد ، درسال ۲۰۱۱سفری با خرج شخصی بقصد تفریح به امارات میکند وتنها سه شب وچهارروز برای دیدن آنجا درهتل اقامت داشته است وی مانندهربهایی مومن روزانه پس ازفراغت ازمشغله شغلی درخانه بنماز ونیایش میپردازدوکتاب مقدسشان را میخواند لیکن درهیچ تشکل وگروه ودسته ای عضویت ندارد وهرگز هم فعالیت سیاسی ویاقصد برهمزنی نظم وامنیت کشوررانداشته وتبلیغی هم علیه نظام نکرده است لذاهیچ اتهامی رادراین راستا نمی پذیرد ، با توجه به اینکه یکی ازارکان تکوین جرم داشتن قصد وانگیزه است که چنین قصدی راهیچیک ازموکلان نیزنداشته وندارندبنابراین جرم نمیتواندتحقق پیداکند بویژه که مدرک ومستندی که دارای وجه قانونی باشدنیزدرپرونده وجود نداردزیراسفررفتن وبه نمازونیایش ایستادن هرگز جرم محسوب نمیشود مگرآنکه به روشنی درقانون مجازات اسلامی چنین امری قید گردد.

۱۵- آقای فرید عمادی فرزند محمد
موکل فردیست علاقمند به آموختن ویادگیری وبهمین منظوروازآنجا که بهاییان درایران اجازه گذرانیدن دوره دانشگاه راندارندبهند وشهردانشجویی پوناسفرمیکندتا بیبندمیتواندازنظرمالی خودراآماده ادامه درس دردانشگاه کند یانه لذاسفرش جنبه دینی نداشته وتنها برای تحقیق امورمربوط بدانشگاه وهزینه های جاری دانشجویی بوده است ، دربازجوییها اعلام میداردکه چون بهاییان ایران دارای تشکیلات نیستند لذاهرکسی بایدخودبه مطالعه وخوانش کتابها ویاپیامهایی که ازبیت العدل دراینترنت گذاشته میشوداهتمام کند.

بهاییان درهرکجای دنیاباشند وقتی دورهم جمع میشوندبخواندن کتاب مقدسشان ونیزکتابهای روحی که بیشترجنبه آموزشی داردتاچگونه کودکان ونوجوانان تربیت شوندکه پس ازسن بلوغ به بیراهه کشیده نشونداست می پردازند ، بهاییان برای اجرای دستورهای آیینشان همواره کتابهایشان را مطالعه میکنند تا سطح سوادونیز معلومات خودراارتقاء دهند ، ودرجمع بجای غیبت کردن مسئله ای را طرح ودرباره آن اظهارنظرمی کنند وهرکس استنباط خودراکه ازمسئله داردبیان میکند وبدین شیوه تعاطی افکاربوجود می آید وجوانان یادمیگیرند چگونه بحث کنند وچگونه بی دخالت خودپسندی وغروربیجاکه منش آدمی رابتباهی میکشاند سخن منطقی راازهرکسی که صادرمیشود بپذیرند ، گفتاروکردارخودرابه نیکی ونکویی بیارایند تا برای دیگران وپیرامونیان درسی شایسته باشد .
این توضیح راکسانی که به خوانش کتابهای روحی میپردازند دربازجوییهاشان گفته اند وموکل نیزاین امررا تاییدکرده ومیکند ، نامبرده تاکیدکرده که از طریق رایانه واسکایپ موجبات سفرش رابه هند فراهم کرده است وکسی ازهمکیشان دخالتی درآن نداشته است . موکل دربازجویی اظهاداشته که درحلقه مطالعه گاهی غیربهاییها هم شرکت میکردند تاروش مارا دریاد گیری ونحوه آموزش ببینندازجمله مازیارکوچک وخواهرش بودندکه برای دیدن آمدند وپس دویا سه جلسه دیگررفتند وخبری ازایشان نداریم ، درخصوص موکل نیزبایدگفته شودکه هرگزنیت اقدام علیه امنیت و تبلیغدعلیه نظام رانداشته وچون تشکیلات بهایی درایران سالهای سال است که تعطیل گردیده بهاییان نمی توانند فعالیت تبلیغی برای آیین خویش داشته باشند وچون محلی هم برای انجام نیایش ونمازجزدرخانه هایشان ندارند هرازگاهی چندتنی دوست یا خویشاوند به دورهم جمع شده مراسم خودرابرگزارمیکنندکه نفس عمل نه جرم است نه جرم زا که مستوجب مجازات باشد. برخی ازهممیهنان غیرمسلمان ما درایران مانندمسیحیان ویهودیان دارای زبان مادری غیرپارسی هستند) پیوسته باهم درارتباط تنگاتنگ اند وبرای خوانش کتابهای خودنیزدرمحلهای مقدسشان برای نیایش وانجام فرایض دینی گِردمی آیندازآنجاکه بهاییان دارای تشکل ویاتشکیلات نیستندومکان ویژه ای هم برای انجام فرایض دینی ندارندناگزیردرخانه هایشان این امررا انجام میدهند.
اینک با همه آنچه درگفتارآمدوبا عنایت به اینکه کلیه گزارشهای ماموران امنیتی برپایه استنباط شخصی استوارمیباشدوهیچ دلایل ومدارک ومستندات کتبی برای احرازاتهامهای انتسابی به موکلان وجودندارد و درقانون مجازات نیزچنین مواردی بعنوان جرم آورده نشده است لذا باستنادعقاب بلابیان برچنین پایه ای نمیتوان اشخاص رامجازات کردوبزندان کشید ازریاست محترم دادگاه استعانت جسته ودرخواست صدور حکم برائت موکلان خودرا ازمحضرشان دارم.
با تقدیم احترام
گیتی پورفاضل


برگرفته از :
http://sahamnews.org/1393/02/260128/

با حضور جمعی از فعالان مدنی؛ مراسم سالگرد بازداشت مدیران جامعه بهایی برگزار شد !

اردیبهشت سال ۱۳۸۷، شش تن از مدیران جامعه بهایی به نامهای فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی و وحید تیزفهم در حمله مامورین امنیتی به منازلشان دستگیر شدند. مهوش ثابت، یکی دیگر از مدیران جامعه بهایی، پیشتر در اسفند ماه ۱۳۸۶ بازداشت شده بود.
به گزارش سحام٬‌ به بهانه ششمین سالگرد دستگیری مدیران جامعه بهایی، دوشنبه گذشته اعضای خانواده این زندانیان عقیدتی به همراه تعدادی از فعالان عرصه سیاسی و مدنی و همچنین جمعی از هم بندان سابق آنها گرد هم آمدند.
Bahaei-Sahamnews-didar-8
این افراد بخاطر عقیده خود زندانی اند
نرگس محمدی از فعالان حقوق بشر که مدتی را با فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت در اوین گذرانده است در ابتدا گفت:«این افراد کسانی هستند که به خاطر اعتقاد و ایمان خود اکنون در بند هستند و ما آنها را به شرف وصفت انسانی می شناسیم. کیست که نداند این عزیزان مجرم نیستند و هرگز چیزی را به کسی تحمیل نمی کنند؟ ما شرمنده ایم و نمی دانیم چه طور باید بگوییم که این افراد بخاطرباور، اعتقاد و ایمان خود چنین هزینه ای را می پردازند. امیدواریم روزی جامعه ما به این پتانسیل برسد که بهائیان هم بتوانند شغل داشته باشند و تحصیل کنند. در ایران به دلیل سیاست های تنگ نظرانه که حکومت در تمام حوزه ها از حوزه فکرو اندیشه گرفته تا آزادی رسانه ها و غیره، پیش گرفته است، شاهد چنین اتفاقاتی هستیم.» نرگس محمدی اضافه کرد: « من به خاطر رنجی که این عزیزان می کشند، به آنها تبریک می گویم چون این رنج باعث نفوذ کلام آنها می شود. ما مطمئن هستیم این رنجی که آنها می کشند بخاطر فکرو عقیده ای است که ناشی از صداقت آنهاست و این هزینه هم به همین دلیل است. »

Bahaei-Sahamnews-didar-7
وزنه های سنگین تعصب از من جدا شد
همچنین محمد نوری زاد هم که در این جلسه حضور داشت با ابراز تأسف از زندانی بودن مدیران جامعه بهایی یادآور شد:«تا قبل از اینکه به زندان بروم وزنه های تعصب را به همراه داشتم اما پس از اینکه از زندان آزاد شدم این وزنه های سنگین تعصب از من جدا شد و نگاه من عوض شد. الان هم فکر می کنم هر کدام از ما بخاطر رنجی که این عزیزان بخاطر اعتقادشان متحمل می شوند باید به گونه ای اظهار شرمندگی کنیم.»

Bahaei-Sahamnews-didar-6
هر کدام از ما به گونه ای از ستم ستمگر آسیب دیده ایم
عیسی سحرخیز، از چهرههای فعال سیاسی و مطبوعاتی در ایران هم از دوران محکومیتش در کنار آقایان توکلی و دیگران خاطراتی نقل کرد و گفت:«من با این هفت عزیز به گونه ای زندگی کردم. هنگامی که من را برای ملاقات می آوردند در مینی بوس با خانم ثابت و کمال آبادی همراه بودم و در زندان هم رابطه نزدیکی با آقای توکلی داشتم وبا دیگر دوستان هم آشنا شدم. فکر می کنم که اگر بناست ما سر فرود آوریم باید برابر اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران سر فرود آوریم چون اقلیتی خود را تحمیل کرده اند. ظلمی که به بهائیان می شود به نوعی به مسیحیان، زرتشتیان و سایرین هم شده است و هر کدام از ما به گونه ای از ستم ستمگر آسیب دیده ایم. ولی واقعیت این است که در حکومت استبدادی، هر عقیده ای برتابیده نمی شود و هر کسی بخواهد انسانی بیاندیشد با او انسانی برخورد نمی شود. اکنون هم دور جدیدی از بازداشت ها شروع شده است تا بگویند تحولات سیاسی نقشی در کشور ندارد و تنها یک نفر تصمیم می گیرد. این دوستان همیشه در پذیرش مسئولیت پیش قدم بوده اند و هر کاری انجام می دهند در جهت انسانیت است. »

Bahaei-Sahamnews-didar-5
مهوش و فریبا با واژه استقامت روحیه خود را نگه داشته اند
نسرین ستوده، از وکلای دربند پس از انتخابات سال ۸۸ ابراز داشت:«با نگاهی به تاریخ ۳۵ سال گذشته ایران می توانیم بگوییم که گسست افکار به گونه ای کم شده است. الان شرایط به گونه ای است که مقامات سیاسی ما می گویند ما بخاطر اعتقاد، کسی را در زندان نمی کنیم و به صرف بهایی بودن کسی در زندان نیست. همین طور فتواهای زیادی را از جمله فتوای آیت الله سیستانی را داریم. ما الان در کارنامه دوستان بهایی مان نظرات آیت الله منتظری، صانعی و آقای فاضل میبدی را داریم که جامعه مذهبی ایران نمی تواند از آن چشم پوشی کند. همین طور پس از سال ۸۸ هم زمینه بیشتری برای اتحاد فراهم شد. ما به خوبی می دانیم که دوستانی مثل شما به جا به جایی قدرت فکر نمی کنند و بااین وجود درد بیشتری را متحمل شده اند. تا سال گذشته ما امکان برگزاری چنین نشست هایی را نداشتیم و حتی نمی توانستیم از دردهای مشترکمان حرف بزنیم. اما الان خوشحالیم که گرد هم آمده ایم. از طرف دیگر بهتر است که کمی به ادبیات بیانیه جهانی حقوق بشر توجه کنیم. ادبیاتی که به آلام و رنج ها اشاره دارد. مهوش و فریبا با واژه استقامت روحیه خود را نگه داشته اند و با روحیه ای عالی به جلو میروند. ما الان در کنار هم هستیم برای خودمان نه برای کسی. ما با هم هستیم چون به جامعه بهایی ظلم شد و پدران و مادران ما به این مسأله نگاه نکردند.»


آقای سلطانی دغدغه اقوام و اقلیت ها را داشت
معصومه دهقان همسر عبدالفتاح سلطانی، از وکلای دربند هم در این جمع ضمن ابلاغ سلام همسرش و تاکید او بر مساله حقوق بشر، گفت:«ما رو به جلو هستیم و این دور هم جمع شدن هم یک نشانه است. از وقتی آقای سلطانی وارد پرونده اقوام و اقلیت ها شد با افکار مردم و مخصوصا اقوام و اقلیت ها بیشتر آشنا شدم. از همان ابتدا آقای سلطانی دغدغه اقوام و اقلیت ها را داشت و همین الان هم که او در زندان است رفتارش به گونه ای بر اساس احترام به مسأله حقوق بشر و اهمیت به این مساله است. او همیشه به من می گوید که مبادا تعصب کورت کند چراکه باید به انسان به عنوان انسان به ما هو انسان نگاه کرد. الان هم سلام آقای سلطانی را به شما ابلاغ می کنم ومی گویم که او همیشه از حال شما می پرسد و می گوید که در چه اوضاعی هستند؟»


شناخت، دستاورد انتخابات سال ۸۸ بود
ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و زندانی سابق هم به نقل از خاطراتی از مهوش ثابت و فریبا کمال آبادی پرداخت و گفت:«انتخابات سال ۸۸ دستاوردش شناخت ما نسبت به یکدیگر بود و این همیشه موضوع بحث من و فریبا در زندان بود. فریبا از جمله افرادی در زندان است که روحیه عالی دارد و هیچ کس فکر نمی کند که او ۲۰ سال حکم دارد. او همیشه آرامش فوق العادهای داشت و من همیشه راز این آرامش را از او می پرسیدم. او به من می گفت که ایمان عمیق به راهی که دارم باعث می شود همیشه آرام باشم و اینکه می بینم زندان چقدر تأثیر مثبتی در راهم داشته است. اینکه کجا ممکن بود من تو را بشناسم و یا اینکه آدم های زیادی در زندان آمدند و رفتند و از نزدیک با هم آشنا شدیم و این فرصت بسیار خوبی است. مهوش هم همیشه محبت عجیبی در دل داشت. اما نکته ای که می خواهم بگویم این است که مصائب جامعه بهائیت برای من همیشه مهم بود اما وقتی در زندان بودم با مصائب آنها از نزدیک آشنا شدم. درست است که ما می گوییم به همه ما ظلم شده است اما وقتی من در زندان به دوستان بهاییام نگاه می کردم گویی چیزی قلبم را فشار می داد. چون فکر می کردم که ما جایی با دولت درگیر شدیم اما این افراد حتی چنین کاری هم نکرده اند. آنها فقط می خواهند عقیده خود را داشته باشند و به این دلیل زندان می شوند و من از این بابت واقعا بخاطر ظلمی که به آنها می شود متاسفم.»

Bahaei-Sahamnews-didar-3
دایره سختی ها همیشه برای بهایئان در ایران سختتر بوده است
اسماعیل عبدی، عضو انجمن صنفی معلمان به مشکلات بهائیان در زمینه تدریس اشاره کرد و گفت:« از اوایل انقلاب حاکمیت شروع به تصفیه معلمان بهایی کرد به گونه ای که هیچ معلم بهایی دیگر حق تدریس نداشت. کم کم کار به دانش آموزان هم رسید و آنها در کوچه محله و حتی مدارس اذیت می شدند و اینها فقط به دلیل نوع نگاهشان بود. این ظلم آشکاری که به جامعه بهائیت شده، در تاریخ ایران هم ثبت شده است. ما متاسفیم که هموطنان ما بخاطر عقیده شان از شغل هایشان محروم می شوند و این دایره سختی ها همیشه برای بهایئان در ایران تنگ تر بوده است.»

در میان حضار همچنین ناصر اشجاری،از فعالان مدنی، نیز حضور داشت و با انتقاد از شرایط سخت کنونی برای جامعه بهائیت اظهار داشت:«درست است که سکولارم اما سکولاری به معنای ضد بهائیت، ضد شیعه، ضد سنی و به طور کلی به معنای ضد دینی نیست. ما باید یاد بگیریم که با هر ایده ای به عقاید یکدیگر احترام بگذاریم. من برای دومین بار است که در یک جمع بهایی حاضر می شوم. یکبار قبل از انقلاب بود و بار دوم هم الان است که در خدمت شما هستم و از این بابت خیلی خوشحالم. نگاه ها به بهائیت قبل از انقلاب و حتی تا مدتی پس از انقلاب به گونه ای بودکه مردم از این افراد به نوعی ترس داشتند ولی الان ما گرد هم هستیم و این یعنی گام بزرگی رو به جلو.»
آیت الله معصومی تهرانی هم در بخش دیگری از این نشست گفت:« نگاه ها باید عوض شود و من فکر می کنم الان زمان خوبی است نه در حد فشار و یا رایزنی، کاری بین این دو با برخی علمای تندرو قم، برای آزادی بیان و عقیده. اینکه هر کدام از ما بتوانیم اندیشه های خود را در کشور داشته باشیم.»
Bahaei-Sahamnews-didar-2
مادر شهید مصطفی کریم بیگی نیز در میان جمع حضور داشت و با اشاره به یک درد مشترک، گفت:« نباید ما خود را از هم جدا بدانیم و همه با نوعی یک درد مشترک داریم. من تا قبل از شهادت مصطفی فردی بودم که خیلی به مسائل آشنایی زیادی نداشتم اما بعد از شهادت مصطفی افراد زیادی را دیدم. من خانواده فرزاد کمانگر در کردستان و مادرستار بهشتی را در تهران دیدم و از این جهت می گویم که ما همه در هر جایی که باشیم، درد مشترکی داریم و شما هم ما را از خود جدا ندانید.»
Bahaei-Sahamnews-didar-4
باید روی اصول مشترک مثل آزادی کار کنیم
دکتر محمد ملکی هم به عنوان حسن ختام در این نشست صحبت و با اشاره به خاطراتش از زمان قبل و بعد از انقلاب و رنجی که به بهائیان رفته، گفت:«من به خوبی می دانم که بهائیان از رفتن به دانشگاه در ایران محروم هستند و وقتی که من مسئول دانشگاه تهران شدم اولین شرطم در دانشگاه این بود که برای من هیچ دانشجویی در دانشگاه فرق نمی کند و همه باید بتوانند درس بخوانند. گله من از دوستان این است که برخی فکر می کنند ظلم، فشار و کشتار در ایران از سال ۸۸ شروع شده است ولی اینطور نیست. از این جهت استدعا دارم تاریخ ۳۶ ساله خون و خشونت را از اول بخوانند. وقتی سال ۸۸ شد سال ۸۸ که همه شرکت کردند بهایی و مسلمان نداشت و همه به میدان آمدند. بنابراین ضمن تجلیلی که من از رنجی که از سال ها پیش به بهائیان رفته است می خواهم بگویم باید به تمام گروه ها در کشور احترام گذاشت. من بخاطر بوسه ای که بر سر ترانه زدم حرف های زیادی شنیدم اما ۱۰ بار دیگر هم این کار را می کنم و تکرار می کنم که باید به هر عقیده ای احترام گذاشت. بیاییم به عقاید هم احترام بگذاریم و دسته بندی ها را کنار بگذاریم. مهم نیست که او اصلاح طلب است یا نه. مهم این است که باید حتی در صورت مخالفت به فکر او احترام گذاشت. نباید در جامعه به نفی همدیگر بپردازیم چراکه ما را از هدف دور می کند و به هیچ مقصودی نمی رساند. باید روی اصول مشترک مثل آزادی کار کنیم.»

Bahaei-Sahamnews-didar-1
همچنین در این نشست عکسی از مدیران جامعه بهایی ایران تهیه شده بود که حضار به رسم یادبود آن را امضا کردند و آیت الله معصومی تهرانی هم که در جمع حضور داشت تابلویی را برای یادبود به خانواده توکلی هدیه کرد. در پایان نیز از عبدالفتاح سلطانی، مهناز پراکند، شیرین عبادی و آقای اسماعیل زاده نیز یاد شد.

برگرفته از :
http://sahamnews.org/1393/02/260149/

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۰, شنبه

نامه اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران خطاب به اردشیر لاریجانی !




نامه اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران خطاب به اردشیر لاریجانی

جرس: در پی ادعاهای اخیر محمد جواد اردشیر لاریجانی پیرامون وضعیت بهاییان در ایران و اینکه "هیچکس به خاطر بهایی بودن در زندان به سر نمی‌برد و اگر بهاییان عملی خلاف قانون انجام ندهند حقوق شهروندی آنان محفوظ خواهد بود"، اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران طی نامه ای به این مقام ارشد قضایی جمهوری اسلامی، گوشه های از مظالم، تبعیض ها، برخوردهای امنیتی و همچنین نقض حقوق انسانی وارده بر این گروه از شهروندان را بازگو کرده و خواستار تغییر نگاه مسئولین نظام به شهروندان و اقلیت ها شدند.


به گزارش جرس، متن نامۀ اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران، خطاب به محمد جواد لاریجانی، ریاست ستاد حقوق بشر قوه قضاییه جمهوری اسلامی به شرح زیر است:
به نام خدا
جناب آقای محمد جواد لاریجانی ریاست محترم ستاد حقوق بشر قوه قضاییه
با سلام و احترام
سخنان تامل برانگیز جنابعالی در برنامه گفتگوی خبری که از شبکه دو سیما در مورخه ۲۶ اسفند ماه برای میلیون‌ها نفر پخش شد، اینجانبان هفت نفر اعضای سابق هیات مدیره جامعه بهاییان ایران را که هم اکنون در زندان به سر می‌بریم بر آن داشت تا به دور از هر قصد و نیتی برای تشویش اذهان و با اجتناب از هرگونه نگاه و گرایش سیاسی نکاتی چند را صرفا از روی تکلیف، جهت مزید استبصار شما به استحضار می‌رسانیم.
تردیدی نیست که مسائل بهاییان و مظالم وارده بر آنان موضوع جدیدی نیست و بعضی رسانه‌ها و در راس آنها سیمای جمهوری اسلامی، همواره و به طور یک جانبه و سیستماتیک، حملات و اتهامات ناروای بسیاری را متوجه این دسته از هموطنان‌شان نموده‌اند و این در حالی است که در طول این سالیان متمادی حتی به یک فرد بهایی اجازه داده نشده است تا بر اساس قانون در برابر اتهامات غیر منصفانه در همان رسانه به پاسخگویی و رفع شبهات بپردازند.
جناب لاریجانی
اینکه جنابعالی در بیاناتتان مساله حقوق بشر را یک موضوع با اهمیت جهانی تلقی نموده‌اید و پرداختن و توجه به ابعاد گوناگون آن را لازم دانستید نکته نویدبخشی است اما از آن مهم‌تر آنچه مایه‌ی خرسندی است اینکه در اقدامی کم‌سابقه جنابعالی اظهار فرمودید که در جمهوری اسلامی مبنای رفتار با بهاییان حقوق شهروندی و حفظ امنیت آنان وظیفه حکومت است. ما با استقبال از این نگاه شما مایلیم تصریح کنیم که انتظار بهاییان ایران نیز آن است که حقوق شهروندی آنان به رسمیت شناخته شده و مراعات گردد.
اینکه در فرمایشات بهاییان را به عنوان شهروندان این کشور محسوب فرمودید جای بسی خوشوقتی است و می‌تواند نویدبخش فردایی بهتر در جهت تعامل با این جامعه مظلوم باشد، اما اینکه می‌فرمایید هیچ کس به خاطر بهایی بودن در زندان به سر نمی‌برد و اگر بهاییان عملی خلاف قانون انجام ندهند حقوق شهروندی آنان محفوظ خواهد بود و به طور ضمنی چنین نتیجه‌گیری می‌کنید که هرکجا با بهاییان برخورد شده است لابد خلاف قانونی انجام داده‌اند نشانگر آن است که در این زمینه حقایق بسیاری از دید شما پنهان مانده لذا تلاش می‌شود با طرح پرسش‌هایی از یک طرف نظر جنابعالی به این واقعیت‌ها جلب شده شاید که مساعدتی باشد در جهت تحقق وظیفه ذاتی شما به عنوان رییس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه و از طرف دیگر گواهی باشد در برابر تاریخ و وجدان بیدار هم‌وطنان آزاد اندیشمان، زیرا که با کمال تاسف جامعه بهایی ایران همواره با نقض فاحش حقوق شهروندی و برخوردهای امنیتی و قضایی بسیار شدید ناشی از عدم بردباری دینی و تحمل دگراندیشی روبرو بوده است، باشد که از این پس با تغییر نگاه مسئولین محترم نظام شاهد استیفای واقعی حقوق این جامعه باشیم.
۱ – جناب لاریجانی، آیا اعدام بیش از دویست و بیست نفر از بهاییان از دختر جوان شانزده ساله تا پیرمرد نود و پنج ساله، درحالی که براساس اسناد و مدارک به قریب به اتفاق آنان اعلام شده بود چنانچه از عقیده خود تبری بجویند و اسلام بیاورند از مرگ و زندان رهایی می‌یابند، موافق قوانین شهروندی صورت گرفته؟ و آیا در صورتی که شخصی مرتکب جرمی شده باشد نفس تبری از عقیده‌اش او را از جرم منتسب مبرا می‌سازد؟
۲- آیا اخراج ده‌ها هزار کارگر و کارمند بهایی از ادارات و سازمان‌های دولتی، حتی قطع حقوق بازنشستگی آنان و در بسیاری موارد ممانعت از اشتغال ایشان در بخش‌ خصوصی مصداق رعایت حقوق شهروندی است؟ به دلیل اینکه هیچ جرمی توسط ایشان احراز نگردیده بود لذا مسئولین علت اخراج آنان را در احکام صادره »عضویت در فرقه ضاله بهایی ذکر نمودند و نهایتا جناب لاریجانی آیا هم‌اکنون جنابعالی می‌توانید یک فرد بهایی شاغل در ادارات دولتی را معرفی نمایید؟ مسلما جواب منفی است زیرا در حال حاضر هیچ ارگان دولتی مجاز به استخدام بهاییان نیستند.
۳- آیا مصادره دستجمعی اموال بهاییان یزد و ممنوع‌المعامله نمودن همگی آنان براساس حقوق شهروندی صورت گرفته است؟ جناب لاریجانی، کسانی که در زمان صدور این حکم در اوائل انقلاب طفل شیرخواره بوده‌اند امروز که تشکیل زندگی داده‌اند همچنان برای انجام هرگونه معامله‌ای دچار مشکلات عدید‌ه‌اند. آیا اطفال شیرخوار یا متوفیانی که در زمان صدور حکم سال‌ها از درگذشتشان سپری شده بود همگی مجرم بوده‌اند؟
۴- آیا اخراج هزاران دانشجوی بهایی از دانشگاه‌ها بعد از انقلاب فرهنگی و محروم نمودن ده‌ها هزار جوان علاقه‌مند به تحصیل از تحصیلات عالیه طی سی و چند سال گذشته صرفا به دلیل اعتقاداتشان موافق حقوق شهروندی است؟ و مصداق حمایت نظام از بهاییان غیر مجرم به شمار می‌رود؟ مطمئنا جنابعالی صدور بخشنامه‌های متعدد به دانشگاه‌های کشور مبنی بر عدم ثبت‌نام و نهایتا اخراج دانشجویان بهایی را به هر بهانه‌ای در راستای حمایت تحصیلی از جامعه بهایی و با رعایت حقوق شهروندی آنان نمی‌دانید. این بخشنامه‌ها موجود است و متاسفانه توسط حاکمیتی صادر شده است که شما تعاملش را با بهاییان مبتنی بر حقوق شهروندی می‌دانید.
۵- شما را به تامل در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که با نظارت عالی‌ترین مقامات کشوری در اسفند ۱۳۶۹ در مورد بهاییان صادر گردیده است و مقایسه آن با قانون اساسی کشور و قوانین حقوق بشر و حقوق شهروندی دعوت می‌کنیم. در این مصوبه تصریح شده است که الف- در مدارس چنانچه اظهار نمایند بهایی‌اند ثبت‌نام نشوند. ب- در مشاغل دولتی وارد نشوند. ج- در دانشگاه‌ها چه در حین ورود و چه در دوران تحصیل چنانچه احراز شود بهایی‌اند اخراج گردند. د- جلوی پیشرفت آنان گرفته شود. برای مزید اطلاع شما عرض می‌شود که در سال ۱۳۸۶ که گروهی از دانشجویان بهایی اخراج شده از دانشگاه به دیوان عدالت اداری شکایت بردند، در احکام صادره تصریح شده است که اخراج شما مبتنی بر مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است. سوال این است که این مصوبه چه مناسبتی با حمایت از بهاییان و رعایت حقوق شهروندی آنان دارد؟ و اگر به دیده انصاف بنگریم آیا همین مصوبه مبین نوع نگاه و نحوه‌ی برخورد نظام با بهاییان نیست؟
۶- جناب لاریجانی، صادقانه مایلیم وجدانتان را در مقابل این پرسش قرار دهیم که: آیا بهاییانی که برای جوانان محروم از تحصیل جامعه خود شرایطی را فراهم نموده‌اند تا بتوانند بدون استفاده از امکانات دولتی و در منازل خود و از طریق شبکه‌های مجازی به ادامه تحصیل بپردازند، مرتکب چه جرمی‌ شده‌اند؟ آیا تدریس خصوصی براساس قوانین کشور جرم است؟ آیا منصفانه است نفوسی که خالصانه به تدریس و تمشیت امور تحصیلی جوانان می‌پردازند به جبس‌های طولانی مدت محکوم شوند؟ آیا این اقدام تلاش در جهت عقب نگه داشتن فرهنگی این جامعه نیست؟ چگونه می‌توان مجموعه این اقدامات را حمایت نظام از حق تحصیل بهاییان تلقی نمود؟
۷- جناب لاریجانی، اخراج کلیه کارمندان و کارگران دولت و موسسات نیمه دولتی و حتی خصوصی، مصادره اموال شخصی بهاییان در بخش‌های کشاورزی و صنعتی و براساس اسناد و مدارک موجود، تعطیلی صدها محل کسب و کار بهاییان در شهرهای مختلف به بهانه‌های واهی، اخراج بسیاری از بهاییان روستانشین و مصادره دا‌م‌ها و زمین‌های کشاورزی آباء و اجدادی ایشان و مشکلات عدیده و مستمری که همواره در مسیر اشتغال و کسب و کار بهاییان وجود دارد ابدا قابل مقایسه با فعالیت عده‌ای که به قول شما تحت حمایت نظام مشغول به کارند، نمی‌باشد. البته ناگفته پیداست که هرگونه حمایتی وظیفه ذاتی هر حاکمیتی در قبال شهروندانش محسوب می‌شود و سوال اینجاست که آیا این موانع و مشکلات متنوع و مستمر در جهت تحقق یکی از بندهای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی یعنی جلوگیری از رشد اقتصادی بهاییان نیست؟
۸- جناب لاریجانی، مصادره اماکن متبرکه و موقوفات بهایی در سراسر ایران را باید از چه منظری ملاحظه نمود؟ ارتکاب جرم کدام بهایی موجب شده است تا تمامی اماکن اجتماع و نیایش بهاییان در شهرها و روستاهای مختلف مصادره گردد؟ شما که به تعامل با بهاییان بر مبنای حقوق شهروندی اعتقاد دارید مسلما می‌پذیرید که یک بهایی حق دارد که بعد از فوت بنا به وصیتش مطابق آئین و آداب بهایی و در جای مناسبی که حاکمیت هر مملکتی موظف به تامین آن است مدفون شود اما جای شگفتی است که حتی این حق از مردگان بهایی در این سال‌ها سلب شده است. جناب لاریجانی، آیا مصادره و تخریب قبرستان‌های بهایی با رعایت حقوق شهروندی آنان موافقت دارد؟ بیرون کشیدن اجساد از قبور که در هر آئینی عملی بسیار تاپسند به شمار می‌رود به نظر جنابعالی مصداق چیست؟
جناب لاریجانی
آنچه بیان شد شمه‌ای از محرومیت‌‌های جامع‌الاطراف و نقض حقوق شهروندی بهاییان است و البته نقض حقوق شهروندی مختص بهاییان نیست بل سایر دگراندیشان در حوزه‌های فرهنگی، هنری، سیاسی و احتماعی نیز خواهان تامین حقوقی برابر براساس اصول مصرحه در قانون ساسی و اعلامیه‌های جهانی حقوق بشر هستند و همان‌گونه که از پیش نیز بیان داشته‌ایم آنچه برای تضمین حقوق شهروندی ملت شریف ایران شدیدا مورد نیاز است اولا وضع قوانینی است که با صراحت کامل حافظ این حقوق باشد و ثانیا تاسیس ساختارهایی است که اجازه ندهد اجرای این قوانین موکول به تفسیرهای مستبدانه و دلخواهانه گردد. ما اعتقاد داریم که یگانگی و برابری و آزادی تمام مردم صرفا ساختاری مدنی و قانونی نیست بلکه اصلی است روحانی که منبع و سرچشمه آن آفریننده یکتایی است که تمامی نوع بشر را از تراب واحد خلق فرموده است که حتی با وجود ساختارهای مدنی و قانونی، اعتقاد به یگانگی و برابری و احترام به حقوق دیگران از اصولی است که باید از وجدان و باور فرد سرچشمه بگیرد. بر این اساس بسیار مناسب خواهد بود که اولیای محترم جمهوری اسلامی با استفاده از ظرفیت‌های قانون، نگاه یک‌پارچه به ملت ایران را تقویت کرده اجازه ندهند ملت شریف ایران صرف‌نظر از عقیده و قومیت و بر اساس حقوق شهروندی از مزیت ایرانی بودن بهره‌مند گردند.
اعضای هیات مدیره سابق جامعه بهاییان ایران

برگرفته از :
http://www.rahesabz.net/story/82536/

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۷, چهارشنبه

بهائیان چه باید کردن ؟!



ترجمه ـ مکتوب 24 نوامبر 1931 از طرف حضرت ولی امرالله به محفل روحانی ملّی آمريکا
   ...     
اگر اهل بهاء به کمک اهل عالم نشتابند و جهان را از روحی که حضرت بهاءالله به عالم عنايت فرموده،اند مشحون نسازند, عالم با مصائب مختلفی که بدان مبتلا شده, کاملاً ويران و مدنيتش بالمرّه نابود خواهد شد. مادام که روح امر مبارک در قلوب انسانها نفوذ و رسوخ ننموده, و تعاليم جهانی اش موانع موجود را از ميان بر نداشته, جناح های اقتصادی, احزاب سياسی, عداوت های ملّی, تعصّبات نژادی, و خصومت های دينی همچنان به ايجاد جنگ های مخرّب ادامه خواهند داد. اميد آن که مشقّاتی که در اطراف خود مشاهده می کنيم تکليف خطير ما را به ما متذکّر دارد و برای اجرای وظيفه شريف و مقدّس خود قيام نماييم.