۱۳۹۱ آبان ۳, چهارشنبه

'باغبان' محسن مخملباف، جرم‌های تازه یک فیلمساز !

باغبان مخملباف
"باغبان" آخرین اثر محسن مخملباف برای نخستین بار در شانزدهمین جشنواره فیلم پوسان و دوازدهمین دوره جشنواره بیروت به نمایش در آمد و جایزه بهترین مستند این جشنواره را به دست آورد. این فیلم از جهاتی فیلم متفاوت از یک فیلمساز ایرانی به شمار می آید.
فیلم "باغبان" روایت سفر پدر و پسری فیلمسازست که برای تحقیق درباره یک دین، "آیین بهایی"، به اسراییل و به باغ های بهایی سفر می کنند و با یک باغبان بهایی و چند بهایی دیگر آشنا می شوند . آنان در این سفر از دیدگاه موافق و مخالف دین، به طرح پرسش هایی درباره نقش و تاثیر دین در زندگی بشر و رابطه آن با قدرت و گسترش نفرت در جهان می پردازند. پدر هنوز امیدوار است که دینی پیدا شود که بتواند راهی برای پیشبرد صلح و مهربانی در جهان ارایه دهد ولی پسر همه ادیان را عامل خشونت و جنگ می داند. پدر خوش بین به دین، مفتون خشونت پرهیزی باغبان و باغش می شود و پسر دین گریز تلاش می کند پدر را از فرو افتادن به ورطه دینی دیگر باز دارد. اما پدر که آداب باغبانی آموخته، دوربینش را می کارد و به آن آب می دهد. تقابل این دو نسل، پدر و پسر، و جدل و گفت و گوی آنها عامل اصلی پیش برنده فیلم باغبان است.
این فیلم تلاشی ست برای طرح سوالاتی دربارۀ "رهایی انسان از خشونت و ناامیدی." این که سهم دین در تولید و بازتولید خشونت در جهان چیست؟ و این که "اصلا آیا خداوند در زمین به این بزرگی، جا کم داشته که دو دین بزرگ، یهودیت و اسلام، را در فاصله یک کوچه از همدیگر به وجود آورده؟" آیا می توان گفت که نسل جوان "تکنولوژی" و همۀ ملزوماتش را یک دین جدید می داند؟
محسن مخملباف که سال هاست خارج از ایران زندگی می کند و بعد از حوادث مربوط به آخرین انتخابات ریاست جمهوری، ناگهان در قامت یک فعال سیاسی به مخالفت گسترده با مقامات ارشد جمهوری اسلامی پرداخت، در یک سال گذشته در سکوت کامل مشغول ساخت این فیلم بوده است. او بعد از سال ها سکوت در عرصه فیلمسازی بار دیگر نشان می دهد که همان فیلمساز پیش بینی ناپذیری است که به هر فیلم به عنوان یک کشف می نگرد و سینما را وسیله ای برای طرح پرسش های ذهنی آدمی جست وجو گر می داند و نه وسیله ای صرفا سرگرم کننده.
محسن مخملباف پیش از این در چند کشور فیلم ساخته بود ولی فیلمسازی در اسرائیل تجربه ای بسیار متفاوت است. او که در سال های اخیر به علت مخالفت با آیت الله خامنه ای تحت فشار بوده، روزهای سختی را پیش رو خواهد داشت.
جرم های تازه مخملباف
آقای مخملباف علاوه بر همه اتهامات پیشینش در جمهوری اسلامی، اکنون با دو اتهام بسیار بزرگ دیگر هم روبروست. او به عنوان یک ایرانی به اسراییل سفر کرده، کشوری که جمهوری اسلامی وجودش را به رسمیت نمی شناسد و سفر به آن را برای شهروندان ایرانی ممنوع کرده؛ افزون بر این، فیلمی ساخته درباره ادیان با محوریت "آیین بهایی"، دینی صد و هفتاد ساله که زادگاهش ایران بوده و حدود هفت میلیون پیرو درسراسر جهان دارد اما حکومت ایران آن را "فرقه ای ضاله" می داند و پیروانش را معمولا به اتهام " ترویج" این آیین مورد آزار و اذیت قرار می دهد.
آیین بهایی با وجود شهرتی که در در دنیا دارد و به رغم این که از ایران برخاسته، در زادگاهش ناشناخته مانده و به علت تبلیغات و تهدیداتی که قبل و بعد از انقلاب علیه ان صورت گرفته، کمتر کسی با مبانی اش آشنایی دارد. حالا در این فیلم محسن مخلمباف به عنوان یک پدر از نسل سنتی تر و نسلی که هنوز به آرمان ها امید دارد، به این آیین یا دین ایرانی پرداخته تا ببیند آیا هنوز می توان برای رفع خشونت در جهان به باورهای یک دین دل بست یا نه. این فیلم به هیچ دینی توهین نمی کند، با احترام از مذاهب یاد می نماید و محسن مخملباف فیلمساز به کمک تکنیک فاصله گذاری، خودش را از شخصیت "محسن مخملباف" بازیگر که به باغ بهایی ها سفر کرده و مجذوب باورهای باغبان بهایی شده، جدا می کند. در عین حال، میثم به عنوان نماینده نسل جوانی که در پی جهانی عاری از خشونت است، سوالاتی اساسی در مورد نقش و جایگاه ادیان در جهان امروز مطرح می کند.
گرچه در غرب ساختن فیلم درباره یک گروه یا یک آیین و سفر به کشوری دیگر به این منظور عادی و رایج است ولی چنین کاری برای یک فیلمساز ایرانی جرم مهمی به شمار می رود.
فیلم باغبان در اورشلیم، حیفا و عکا ساخته شده است. اورشلیم مرکز مهم ترین ادیان جهان، اسلام، یهودیت و مسیحیت است. مسجدالاقصی، قبله اول "مسلمانان" و محل معراج پیامبر اسلام در اورشلیم قرار دارد. دیوار ندبه، چسبیده به مسجد الاقصی و جایی است که به باور "یهودیان" از آخرین بقایای هیکل سلیمان تشکیل شده و محل دعا و منبع الهام برای یهودیان در اسراییل و سراسر جهان به شمار می رود. مسلمانان هم معتقدند که پیامبر اسلام، در سفر خود به معراج، مرکبش را به جایی نزدیک این دیوار بسته است. چند کوچه آن طرف تر هم کلیسایی وجود دارد که به باور " مسیحیان " محل به صلیب کشیده شدن و به معراج رفتن مسیح است. این همه یعنی آن که بیت المقدس یا اورشلیم یا هر نام دیگری که براین شهر بگذارند، کانون مهم ترین ادیانی است که الهی خوانده می شوند. حیفا و عکا هم برای بهاییان شهرهایی مقدس اند. "عکا" آرامگاه بهاءالله، پیامبرتبعیدی آیین بهایی در دوره قاجار و "حیفا" آرامگاه سیدعلی‌محمد باب است که خود را قائم آل محمد می نامید. او آیین بابی را بنیان گذاشت و به باور بهاییان به "ظهور" بهاءالله بشارت داد. در سال ۲۰۰۸ میلادی این دو آرامگاه و باغ ها و ساختمان های مرکز جهانی بهایی در حیفا و عکا در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شدند. محسن و میثم مخملباف برای طرح پرسش هایی درباره دین در جهان معاصر دوربینشان را برداشته و به اورشلیم، حیفا و عکا رفته اند.
ردپای محسن مخملباف قبلی
فیلم در نگاه اول هیچ شباهتی به آثار قبلی محسن مخملباف ندارد. شاید اگر مقایسه ای در کار باشد بتوان "باغبان" را به "گبه" نزدیک تر دید تا فیلم های دیگرش. باغبان فیلمی است بدون فیلمنامه متعارف، بدون بازیگر و پر از حرف های فلسفی درباره "شناخت آدمی از جهان پیرامون."
ساختار
مخملباف

"باغبان" در برخی بخش ها ساختاری مستند وار و در بخشی دیگر ساختاری فرا واقعی دارد. این فیلم به لحاظ تصویری حاصل چند مصاحبه با پیروان آیین بهایی، تصاویر آرشیوی و همچنین صحنه هایی از باغ های بهایی در"حیفا " است. گفت و گو و جدل پدر و پسر در لابه لای این تصاویر وجه دراماتیک و پیش برنده فیلم است. سه دوربین یا زاویه دید در فیلم وجود دارد. دوربین و نگاه پدر (محسن)، دوربین و نگاه پسر (میثم) و دوربین و نگاه فیلمساز که محسن مخملباف باشد.
فیلمساز با یک فاصله گذاری روشن و مشخص در آغاز و پایان فیلم وارد ماجرا و بحث در باغ های بهایی می شود و با یک فاصله گذاری مشخص هم از آنجا خارج می شود.
اما نگاه محسن مخملباف همان نگاه سینماگر شاعر است که در این تصاویر در پی صدای آب، باغ، نوازش گل و بلبل، پرنده، سیب و آیینه و دریاست. در همین ساختار او با رویکردی فرم گرایانه به خلق تصاویر فراواقعی اما در عین حال بسیار ساده ای می پردازد که در ذات خود شاعرانه اند.
در این فیلم فیلمساز به دنبال تعمق در زوایای روح بشر است و برای این درک صبوری می کند. یک جور مدیتیشن بصری؛ اتفاقی که در فیلم هم می افتد.
پلی به عرفان و سیب و آیینه
از شیخ نجیب الدین علی ابن بزغش شیرازی، عارف قرن نهم پرسیدند که سر توحید به مثالی روشن کن؛ گفت "دو آیینه و یک سیب." فیلم به روشنی در بخش هایی تلاش دارد که تصویری از شرایط ایده آل انسانی باشد و به کارگیری آیینه های برابر هم در باغ، تمثیلی از همین وضعیت است. آدم هایی با آیینه هایی روبه روی هم، سرشار از زیبایی ها.
بازی‌ها
فیلم باغبان

اگر در این فیلم دنبال بازیگر بگردید، کاملا مایوس خواهید شد. در اولین جدل بین پدر و پسر، پسر از پدر انتقاد می کند که چرا برای فیلم بازیگر مشهوری نیاورده و پدر می گوید که به "انسان" فکر می کند. می گوید هنرپیشه لازم ندارد و سینما باید "انسان" را نشان بدهد. با این همه در فیلم آدم هایی هستند که خودشان را "بازی" می کنند. پدر و پسر هم پیش از آن که در نقش های خود بازی کنند به طرح پرسش های خود می پردازند.
تصویر
فیلم تداوم همان انقلاب دیجیتال در صنعت سینماست. این که "تو حرفی برای گفتن داشته باش؛ وسیله مهم نیست." د راین فیلم دیگر از آن لشکر آدم های پشت صحنه و در صحنه خبری نیست. همه عوامل، دستیاران و تدارکات حذف شده اند. دوربین های بزرگ، دکور ها، گریم ها، وسیله های حرکتی دیده نمی شوند و فیلم در دو نفر خلاصه شده است. محسن و میثم مخملباف در فیلم با دوربین کوچکشان سعی می کنند تصاویر زیبا و "کارت پستالی" از باغ های پر گل و گیاه بهایی ارائه کنند. تصاویر و میزانسن هایی که در سینما طرفداران و جذابیت های خودش را دارد.
جایگاه باغبان در کارنامه محسن مخملباف
کارنامه‌ فیلمسازی مخملباف بسیار متنوع است. نام او در سال‌های نخستین پس از انقلاب به عنوان یک هنرمند انقلابی با فیلم‌هایی مثل "توبه‌ نصوح" و "استعاذه" بر سر زبان‌ها افتاد. اندکی بعد "دستفروش" تحسین منتقدان و جشنواره‌های بین‌المللی را برانگیخت. در اواخر دهه‌ شصت، مخملباف با آفرینش "نوبت عاشقی" و "شب‌های زاینده رود" مغضوب حکومت و محبوب مخالفان شد. پس از آن بود که تماشاگران از "هنرپیشه" و "ناصرالدین شاه آکتور سینما" و منتقدان از "گبه" استقبال کردند. سرانجام عرصه چنان بر او تنگ شد که ایران را ترک کرد و به فیلم سازی در افغانستان "سفر قندهار"، تاجیکستان "سکوت" و "سکس و فلسفه"، و هندوستان "فریاد مورچه‌ها" پرداخت.
حال در ابتدای چهارمین دهه‌ فیلم‌سازی به نظر می‌رسد که مخملباف به سبکی خاص گرایش یافته:‌ سبکی سرشار از ایجازهای شاعرانه و نماد سازی های هندسی با رنگ و گل و نور و فرم ها و البته سینمایی بدون قصه و پر از سوال های فلسفی برای بشر امروز. باغبان ادامه همین رنگ آمیزی های تصویری و سوالات مناقشه برانگیز است.
در کارنامه محسن مخملباف "باغبان" بدون تردید بحث برانگیزترین فیلم اوست. خودش می گوید "باغبان" گامی در جهت شکستن سانسور علیه آیینی با ریشه های "ایرانی" است. اما او که این بار پر سر و صداتر از همیشه نظرش را مطرح کرده روزهای سختی در پیش دارد. مخالفانش در ایران او را متهم خواهند ساخت که فیلمی برای تبلیغ یک "فرقه ضاله" ساخته و بنیان اسلام را هدف گرفته و موافقانش خواهند گفت که این فیلم تلاشی است برای یافتن راهی برای دعوت به صلح و زیبایی در جهانی که بوی جنگ می دهد.


برگرفته از :
 
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/10/121008_l44_makhmalbaf_gardner_movie.shtml
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2012/10/121008_l44_makhmalbaf_gardner_movie.shtml 

بــا غــــبــا ن

 


“باغبان” مخملباف به روایتِ هالیوود ریپورتر

تصویرها و استعاره هایی زنده در مستندی زیبا و روان در معرفی آیین بهاثی.
فیلم باغبان اولین فیلمی است که در چند دهه گذشته (از زمان انقلاب اسلامی در ایران) توسط یک فیلمساز ایرانی در اسراییل ساخته می شود با پیامی درباره دین و صلح جهانی. مهم ترین بیانیه ای که فیلمساز سنت شکنی چون محسن مخملباف (بایسیکل ران، قندهار) تا به حال ارائه کرده است.
در این فیلم که در طبیعتی رنگین و خیره کننده مرکز آیین بهائی در حیفا فیلمبرداری شده، محسن مخملباف و پسرش، در جدلی جذاب، نقش دین را در زندگی و خشونت جنگ ها به نمایش می گذارند. بحث معنوی عمیقی که فیلم بسیار هوشمندانه به آن می پردازد، هر تماشاگر باهوش و روشنفکری را تحت تاثیر قرار می دهد و از حد و اندازه یک فیلم جشنواره ای بسیار فراتر می رود. این دو فیلمساز ایرانی با دوربین های کوچک دیجیتالشان در باغ های رویایی ظاهر می شوند. باغ های بهائی با حاشیه هایی سفیر و گل های شمعدانی قرمز و سرو هایی سبز چون مخمل، که حالت ذن گونه ای بر آن ها حکم فرماست.
محسن فیلم را با این جمله شروع می کند: او نه مسیحی، نه مسلمان، نه بودایی، نه زرتشتی، نه یهودی، و نه بهائی است. بلکه چون فیلمسازی بی دین برای تحقیق برای آیین بهائی به این باغ پا گذاشته است. در انتهای فیلم، او این جمله را تحت تاثیر روحیه ضرورت اتحاد ادیان بهائی، به این شکل تغییر می دهد: او پیرو همه این ادیان است. بیان چنین جملات شجاعانه ای توسط یک فیلمساز ایرانی، باعث شده خانواده فیلمساز مخملباف توسط بنیادگرایان مورد حمله واقع شوند.
فیلم به جای معرفی خشک این آئین روش های دیگری را برمی گزیند: بهاءالله آیین بهائی را ۱۷۰ سال پیش در ایران بنیاد نهاد. و تحت رهبری وی و پسرش عبدالبهاء (که در نمایی کوتاه از فیلمی قدیمی، مرد مسن قابل احترامی به نظر می آید) این آیین به اروپا و آمریکا گسترش یافت.
آموزه های بهائی با تاکید بر لزوم صلح جهانی ادیان، مبنی بر یگانگی خداوند، موسی و عیسی و محمد و همه پیام آوران را در مسیر تکامل بشریت معرفی می کند. این آیین امروزه در سراسر جهان ۶ میلیون پیرو دارد.
شخصیت های اصلی فیلم پدر و پسر فیلمساز هستند و باغبان خوش آوازی به نام ائونا (اهل پاپوانیوگینی) که در حال باغبانی با آرامشی درونی از باورهایش سخن می گوید.
محسن و پسرش میثم در نوعی جدل ظاهری به نقش دین در دنیای امروز می پردازند و توافق می کنند که پدر به جنبه های مثبت دین بپردازد و پسر به جنبه های منفی آن.
پسر دین را عامل اصلی اختلاف بین بشریت و اسباب اصلی خشونت و جنگ معرفی می کند. و پدرش را به بی طرفی دعوت می کند. این صحنه های جدل به طنزی غریب منجر می شود. آن جا که پسر در صحنه بعدی یکی از دلسپردگان این آیین را نشان می دهد که در حالتی از خود بی خود شده می گوید ما همه برگ های یک درختیم. و اگر مردمان بدجنس ما را سنگ زدند به آن ها میوه می دهیم. کمی بعد همین کاراکتر درمورد آیین بهایی با وضوح بیشتری سخن می گوید. هرچند که حالت عرفانی مدرنی در فضا موج می زند.
فیلم به سمت سوال بی جواب تعریف سینما و هدف آن می رود.ستاره هایی هالیوودی یا داستان هایی واقعی؟ ساختن فیلم با ریتمی آرام و اتلاف وقت یا آن طور که محسن به طور قانع کننده ای نشان می دهد: سینما به عنوان نوعی مراقبه که قوه ادراک را قدرت می بخشد تا روشن تر و عمیق تر ببینیم.
میثم به اورشلیم نیز سفر می کند، و کلاه یهودیان بر سر می گذارد تا به او اجازه دهند از دیوار ندبه دیدن کند. تاملات او درباره دین و دنیای ماوراءالطبیعه بسیار ناامید کننده است.
او معتقد است ادیان با وعده صلح آغاز می کنند اما به جنگ و خشونت پایان می یابند. در ابتدا فریاد آزادی زنان سر می دهند و در انتها آنان را به بردگی می کشند. القاعده و طالبان از دین استفاده می کنند و کودکان معصوم را به تروریست مبدل می سازند. او نتیجه می گیرد اگر دین باعث جنگ می شود، بی دینی بهتر است.
محسن از طرف دیگر تاکید می کند که در حال تحقیق در مورد دین بدون خشونتی است که پیروانش در ایران تحت آزار و اذیت هستند و بسیاری از ایشان در زندان به سر می برند. او شیفته آرامش باغبان است که بزرگوارانه به گیاهانش می رسد، منشی که او به دعا کردن تشبیه می کند. صحنه های پایانی فیلم گفتنی های بسیار دارد، همانطور که محسن و ائونا در باغ آیینه های بزرگی به دست گرفته اند که گل های قرمز رنگ اطرافشان را نشان می دهد “قلبشان را آیینه ای می کنند” و سپس در ساحل طوفانی می ایستند و به موج های عظیمی که به ساحل خورده و در هم می شکنند چشم می دوزند.

ربنا و ملاذنا ازل کروبنا

زندگی نامه جناب محمّد موحّد با صدای خود ایشان