۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

شرمندگی با صدای بلند !

می‌خواهم با صدای بلند به تمام بهائیان ایران بگویم که بابت آنچه تا به حال برآنها رفته عمیقا متاسفم !

شرمندگی با صدای بلند
by Mahmoud Farjami
11-Jul-2010

از بهایی‌ها چندان چیزی نمی‌دانم و برخورد زیادی هم با آنها نداشته‌ام. شاید بارزترین آنها مربوط به پژمان باشد. پسری که در کوچه پشتی ما زندگی می‌کرد و بر خلاف اکثر ما مشهدی‌ها لهجه “تهرونی” داشت. من و او و ده‌دوازده تا از بچه‌های دیگر جزو گروه تئاتر مدرسه بودیم. پژمان قصه‌گوی نمایش بود. بعد از چندی او و چند تا از بچه‌ها از گروه کنار گذاشته شدند و نقش قصه‌گو را به من دادند که تا قبل از آن نقش گرگ را بازی می‌کردم. یکی‌ دیگر از کنارگذاشته‌ها کیانوش، پسر همسایه ما بود که خیلی شر بود. یکی دیگر پسری بود فوق‌العاده بی‌استعداد در تئاتر. اما حذف پژمان دلیلی نداشت جز آنچه که سال‌ها بعد فهمیدم: پژمان “بهایی” بود.

بی‌شک در طول این سال‌ها من با بهایی‌های زیادی برخورد داشته‌ام که بهایی بودن خودشان را رو نمی‌کرده‌اند. سهل است دوستان سُنی زیادی هم داشته‌ام که وقتی مدتها بعد از صمیمی شدن با جمعی با احتیاط فاش کرده‌اند که سنی‌اند، خیلی‌ها کم‌کم از آنها فاصله گرفته‌اند. با این اوصاف تکلیف بهایی‌ها روشن بوده است لابد.

اما بهائیت کم ذهن مرا در این سال‌ها مشغول نکرده‌است. قدیمی‌ترین کتابی که در مورد بهایی‌ها در دوران نوجوانی خواندم، کتابی بود جیبی از کتابخانه پدرم که شاید در دهه چهل چاپ شده بود و علیه بهائیت بود. کتاب به قلم کسی بود که نوشته بود چرا از بهائیت برگشته است. شاید اسمش “چرا بهایی نیستم” بود و تنها چیزی که از آن به خاطرم مانده این است که نویسنده درجایی مدعی شده بود کشف کرده است که دو زنی که برای تبلیغ بهائیت به شهر آنها آمده‌اند و میهمان خانواده او شده‌اند روابط جنسی نامشروعی با بعضی از مردان برقرار کرده‌اند و از این حرف‌ها.

یک‌بار هم معلم تاریخمان در دوره دبیرستان که از آن خان‌زاده‌های طرف‌های فردوس بود برایمان گفت که در دوره کودکی همسایه بسیار مهربان و خوش‌اخلاقی داشته‌اند که بهایی بوده و پسرشان که دوست معلم ما بوده بعضی از وسایل مربوط به آیین‌های مذهبی بهایی را در خانه‌شان به او نشان داده. از جمله یک صندوق مقدسی را. البته معلممان آخرش تایید کرد که بچه‌ها خوب بودن آدم‌ها دلیلی بر خوبی عقایدشان نیست ها!

در تمام این سال‌ها برای من عجیب و حتی بهت‌برانگیز بود که چطور آدم‌هایی عاقل و بالغ –هرچند معدود- حاضر می‌شوند ادعاهای آدم‌هایی مثل باب و بهاءالله را –که به نظر من با چند تا سوال ساده می‌شد بطلان آنها را ثابت کرد- باور کنند و به آنها ایمان بیاورند.

اما این بهت‌زدگی وقتی به منتها درجه خود رسید که داشتم برای تز فوق‌لیسانسم درباره “مکتب تفکیک” تحقیق می‌کردم و رسیدم به انجمن حجتیه که روابط نزدیکی با تفکیکی‌ها داشته و دارد. در آنجا خواندم که انجمن حجتیه اساسا برای مقابله با “خطر روزافزون بهائیت” به وجود می‌آید و آنها در اوج فعالیت‌ها خودشان تصمیم می‌گیرند سه آخوند جوان باسواد معتقد مومن امروزی را، خوب تربیت کنند و وقتی در عقاید شیعه و فنون جدل ملا شدند برای مبارزه ریشه‌ای با بهایی‌ها به میان آنها بفرستند تا چند سالی در بین آنها تمام اعتقاداتشان را زیر رو کنند. یعنی بهائیت را از خود بهایی‌ها هم بهتر یاد بگیرند تا آنوقت بتوانند خوب و مستدل بکوبندش (کاری که تفکیکی‌ها برای کوبیدن فلسفه صدرایی معمولا انجام می دهند). نویسنده متن که خودش یک تفکیکی حسابی بود اعتراف کرده بود که از میان این سه نفر شوالیه دوازده امامی، یکی بهایی سفت و سختی می‌شود و به تبلیغ آن می‌پردازد؛ دیگری پس از بازگشت اصولا دور این کارها را خط می‌کشد و به حرفه‌ای آبرومندانه (شاید کشاورزی، درست یادم نیست) رو می‌آورد و فقط یک نفر موفق به انجام ماموریت می‌شود.

از آنجا به چند نکته تکان دهنده رسیدم:

اول آنکه پس معلوم بود بهایی‌ها نه فقط “عده معدودی” نبوده‌اند، بلکه آنچنان جمعیت آنها رو به افزایش بوده که واکنشهایی چنین وسیع را باعث شده. دوم اینکه شاید آنقدرها هم که فکر می‌کرده‌ام نشان دادن بطلان اعتقادات بهایی‌ها ساده نبوده است و شاید بهائیت هم دینی باشد مثل سایر ادیان. سوم اینکه پس حالا کجا هستند آنهمه بهایی؟

از میان این سه نکته، سال‌های سال ذهنم درگیر نکته دوم بود. البته نه به خاطر بهایی‌ها، بلکه اصل دین ذهنم را مشغول کرد و همچنان مشغول داشته. در تمام این سال‌ها بهائیت البته در ذهن من همان دین دست‌سازی بوده که بود اما به این نتیجه هم رسیده‌ام که هر دین دست‌سازی – با هر تعداد اصول متناقض و حتی مضحکی که داشته باشد- اگر در بستر چند بخت و اقبال تاریخی قرار بگیرد می‌تواند صدها میلیون پیرو پیدا کند و طبعا پیروان آنها هرچقدر که بیشتر باشند بیشتر برای خودشان حقانیت قائل می‌شوند. (به نظر نمی‌رسد آوردن مثال چنان لازم باشد)

حالا من فکر می‌کنم که بهایی‌ها هم دیندارانی هستند مثل بقیه و بهایی بودن یک بهایی می‌تواند همانقدر عادی یا غیرعادی باشد که شیعه بودن یک شیعه و بودایی بودن یک بودایی. عقاید پیروان هیچ دینی به ما مربوط نمی‌شود و ما جز در عرصه نظر و روشنگری مجاز به فعالیت علیه هیچ دینی نیستیم مگر آنکه پیروانش را به اعمال ضد بشری تشویق کند.

در اینباره البته حرف زیاد است که مجالش این‌جا نیست. این یادداشت را برای نکته سوم نوشتم که مدتی‌ست ذهنم را به خود مشغول کرده و هرچه می‌گذرد بیشتر شرمنده‌ام می‌کند چون بیشتر و بیشتر متوجه می‌شوم که من در بطن جامعه‌ای بزرگ شدم که در یکی از ضدانسانی‌ترین واکنش‌ها در مقیاس جهانی، در تمام این سال‌ها نه فقط در آن به طور سیستماتیک به معتقدات دینی عده کثیری توهین شده و حرمت آنها شکسته شده که حتی از ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی شان هم محروم شده‌اند.

بهایی ستیزی در تمام این‌ سال‌هایی که به خاطر می‌آورم با چنان قدرتی در تمام سطوح و به ناجوانمردانه‌ترین روش‌ها علیه بهایی‌ها جریان داشته که کمتر در تاریخ می‌توان سراغی برای آن یافت و هرچه می‌گذرد اسناد و حقایق بیشتری از جنایاتی که علیه آن‌ها انجام شده فاش می‌شود. حقایقی به بزرگی اعدام دست جمعی زنان معلم مدرسه بهائیان در شیراز پس از انقلاب 57.

تازه‌ترین خبرها از به آتش کشیدن خانه‌های تعدادی از بهاییان در ایران ننگ دیگری‌است که هرچند من و امثال من کوچکترین نقشی در آن نداشته‌ایم اما اگر در مقابل این قبیل کارها ساکت بنشینیم در مقابل وجدانمان شرمنده‌ایم. درست است که بسیاری از ما از حقوقی چندان بیشتر از بهائیان برخوردار نبوده‌ایم اما ای بسا که ناخواسته اما ناحق جای آنها نشسته باشیم. مثل همان نقشی که به من رسید.

و حالا من می‌خواهم با صدای بلند و خیلی شفاف و بدون هیچ “اما” و “البته”ای به تمام بهائیان ایران بگویم که بابت آنچه تا به حال برآنها رفته عمیقا متاسفم. و دوست دارم که تمام آنهایی که از ظلم و بی‌عدالتی خسته شده‌اند، به خصوص آنهایی که جزو جنبش سبز هستند هم در این ابراز تاسف با من همصدا شوند. می‌دانم که خیلی جاها و در این موقعیت بغرنج کنونی خیلی‌ها نمی‌توانند علنا ابراز تاسف و عذرخواهی کنند –و اگر هم بتوانند شاید در بعضی جاها به صلاح نباشد- اما می‌توان که در دل متاسف بود. نمی‌توان؟

ایران برای همه ایرانیان، شاید اجر گرانبهای همین تاسف‌ها باشد که روزی آن را خواهیم دید.

http://meemfe.wordpress.com

۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

گردهمآئی در ساحل کُپ-کابانا ؛ ریو دو ژانئیرو !

ریودوژانیرو، برزیل، ۲۰ مه ۲۰۱۱ (سرویس خبری جامعۀ جهانی بهائی) – نمایندگانی از دولت، اجتماعات دینی و سازمان های جامعۀ مدنی از جمله ۸۰۰ نفر حاميان حقوق بشر بودند که د ر يک گردهمائی از ایران خواستند به آزار بهائیان و دیگر اقلیت های دینی پایان دهد.

شرکت کنندگان از همۀ نقاط برزیل برای شرکت در این رویداد که دیروز در ساحل کوپاکابنای ریو دو ژانیرو برگزار شد، آمده بودند. برخی از آنها برای رسيدن به محل تا ۱۵ ساعت با اتوبوس سفر کرده بودند.

تقریباً ۸۰۰۰ تصویر از چهره های هفت مدیر بهائی زندانی در ایران در ساحل به نمایش گذاشته شده بود که با تعداد روزهای بازداشت این هفت نفر طی سه سال زندان برابر بود. عکس ها در دایرۀ بزرگی تنظیم شده بودند که نماد جهان و اتحاد مردمی از همۀ نژادها و ملل بود.

چیکو النکار، عضو کنگرۀ برزیل، در سخنان خود جهت فعالیت های آن روز را تعیین کرد و گفت: «آزادی دینی چیزی است که قابل دستکاری نیست.»

ناتان کلابین، یک شرکت کنندۀ یهودی، در موافقت با اين مطلب گفت: «ما خوب می دانیم که آزار دیدن به خاطر دین چگونه است و بنابراین می دانیم که چقدر مهم است با دیگر اقلیت های تحت ستم همبستگی نشان دهیم.»

بابالووا ایوانیز دوز سانتوز، نمایندۀ دین برزیلی آفریقایی کاندومبل، دربارۀ آزاری که جامعۀ خودش اغلب با آن مواجه بوده، صحبت کرد. آقای سانتوز گفت: «به این دلیل است که حس می کنیم باید علیه همۀ انواع ناشکیبایی دینی اعتراض کنیم. امیدوارم روزی برسد که دیگر لازم نباشد در هیچ کشوری تظاهراتی مثل این راه اندازی کنیم.»

هزار جلیقۀ زرد رنگ که روی آنها عبارات «امروز همۀ ما بهائی هستیم» و «۷ بهائی زندانی در ایران را آزاد کنید» چاپ شده بود، به همراه اوراقی دربارۀ آزادی دینی توزیع شد. موسیقیدان ها نیز در برنامه شرکت کردند و آهنگ های برزیلی دربارۀ موضوع های آزادی و همبستگی اجرا کردند.

  • شرکت کنندگان در کمپین حقوق بشری در برزیل، دور ۸۰۰۰ تصویر از چهره های هفت مدیر بهائی… »

  • داوطلبان حدود ۳۰۰۰ برگه با اطلاعاتی دربارۀ آزادی دین در ۱۹ ژوئن ۲۰۱۱ در ساحل کوپاکابنای… »

  • حدود ۸۰۰۰ تصویر از چهره های هفت مدیر بهائی زندانی ایران در ساحل کوپاکابنای ریو دو ژانیرو،… »

ایرج اقراری، بهائی برزیلی، گفت ابراز همبستگی میان ادیان ضروری است تا به مقامات ایرانی نشان دهد که تنها بهائیان نگران مسئلۀ آزار نیستند.

آقای اقراری گفت: «اگر کسی حمایت خود را نسبت به اقلیت های دینی تحت آزار نشان ندهد، به راحتی ممکن است که قربانی بعدی ناشکیبایی دینی خود او باشد.»

هفت مدیر زندانی بهائی اعضای یک گروه موقتی ملی بودند که در رسیدگی به نیازهای جامعۀ ۳۰۰۰۰۰ نفری بهائیان ایران کمک می کردند. پس از سی ماه بازداشت غیر قانونی، آنها را بر مبنای اتهامات خلاف واقع محاکمه و در اوت ۲۰۱۰ هريک را به ۲۰ سال زندان محکوم کردند.

میزگرد بررسی بحران حقوق بشر در ایران !

لندن، بریتانیا، ۲۷ خرداد ۱۳۹۰ (۱۷ ژوئن ۲۰۱۱) (سرویس خبری جامعۀ جهانی بهائی) – سابقۀ حقوق بشر ایران در سمیناری که در مجلس عوام بریتانیا برگزار شد، مورد بررسی قرار گرفت.

بحث میزگرد که اعضای مجلس، کارشناسان و کنشگران حقوق بشر در آن شرکت داشتند، به میزبانی مشترک گروه پارلمانی همه حزبی دوستان بهائیان در بریتانیا و گروه های حقوق بشری اتحاد برای ایران و همبستگی جهانی مسیحیان برگزار شد.

نازیلا قانع، از مدرسان دانشگاه آکسفورد و سردبیر مجلۀ دین و حقوق بشر، گفت: «مبالغه نیست اگر گفته شود وضعیت حقوق بشر در ایران بحرانی است.»

دکتر قانع حکومت ایران را «نيروی محرکۂ اصلی ناشکیبایی، نفرت و آزار» خواند و اشاره کرد که اقدامات روشمند آزار دینی بهائیان – و آزار، زندان و شکنجه ای که همۀ اقلیت ها یا افراد آسیب پذیر با آن روبرو هستند – توسط مقامات «برانگیخته و دامن زده می شود.»

دکتر قانع گفت که حکومت «مدام ابلاغیه ها، قوانین، دستورات و تهدیدهایی به کارمندان دولتی، دانشگاه ها، معلمان و تاجران خصوصی می فرستد و به آنها دستور می دهد کارکنان، دانشجویان و افراد دیگری را که به گروه های 'منحرف' تعلق دارند، بهائی هستند، یا فعال سیاسی هستند - که سؤال های اشتباه می پرسند- اخراج کنند.»

وی افزود کودکان در مدارس تحقیر و تهدید می شوند، «نه به دست کودکان دیگر، بلکه به دستور مقامات دولتی و معلمان شان.»

دکتر قانع اشاره کرد که این سرکوب اکنون روز به روز قشر گسترده تری از مردمی را که ظاهراً مخالف هستند،» هدف قرار می دهد. او اضافه کرد که رژیم ایران با تعصب خود علیه تقریباً همۀ مردم، «نتوانسته تنوع غنی تمدن ایران را به رسمیت بشناسد.»

  1. 1
  2. 2
  • امید جلیلی، بازیگر و کمدین، در حال سخنرانی در سمینار حقوق بشر در ایران که در ۲۵ خرداد در… »

  • شنوندگان حاضر در سمینار حقوق بشر در ایران که چهارشنبه ۲۵ خرداد در مجلس عوام بریتانیا… »

شادی صدر، وکیل و فعال حقوق زنان که در ایران زندانی بود، از وضعیت غم بار زندانیان زن سخن گفت.

او گفت که آنها «از بسیاری از حقوقی که ... بر اساس قانون بین المللی ... و قوانین ایران... به آنها داده شده، محرومند.»

خانم صدراز خشونت بسیاری که زندانیان زن طی بازجویی با آن روبرو می شوند، صحبت کرد و گفت ترسی که در اثر این خشونت ایجاد می شود، جلوی کنشگری زنان را در سراسر کشور می گیرد.

در سال های اخیر آزار مسیحیان نيز در ایران افزايش يافته است.

خاتازا گوندوه از نهاد همبستگی جهانی مسیحیان با اشاره به «استفادۀ بسیار از ادبیات فتنه جویانه» علیه جامعۀ مسیحی، به استفادۀ مقامات ایرانی از سخنان نفرت آلود علیه اقلیت ها اشاره کرد. به گفتۀ دکتر گوندوه در این ادبیات ادعا می شود که مسیحیان «خود را مانند انگلی وارد اسلام کرده اند» و بخشی از «فرقه های منحرف» و «دسیسه های بیگانگان» هستند.

مایک گیپس نمايندۂ مجلس – یکی از اعضای پیشین هیئت اویژۀ امور خارجۀ پارلمان بریتانیا – با یادآوری صمیمیت و مهمان نوازی ایرانیان عادی که هنگام دیدارهایش از این کشور ملاقات کرده، رفتار حکومت ایران در زمینۀ منافع «امنیتی» را با رفتار «جامعۀ جوان، پویا و سرزنده ای» که می خواهد «در جهان مشارکت داشته باشد،» مقایسه کرد.

آقای گیپس گفت فقط زمانی که حکومت ایران همۀ گروه های قومی و دینی خود را به رسمیت بشناسد و به آنها حقوق برابر بدهد، امنیت ایران تضمین خواهد شد.

وی افزود: «بزرگ ترین امنیت، امنیت فرد انسانی است.»

سمینار که چهارشنبه، ۲۵ خرداد (۱۵ ژوئن) برگزار شد، تازه ترین مورد از مجموعه فعالیت هایی بود که به عنوان یادوارۀ سومین سالگرد دستگیری هفت رهبر بهائی ایران در سراسر دنیا انجام می شود. این هفت نفر بر مبنای اتهامات بی اساس بازداشت، بدون هیچ مدرکی و در مغايرت با ضوابط قانونی دادرسی محکوم شدند و در حال گذراندن دوره های ۲۰ سالۀ محکومیت زندان خود هستند.

در پیامی که از سوی وکیل برجستۀ حقوق بشر، شری بلر، مشاور ملکه، به سمینار فرستاده شد آمده بود که زندانی کردن این هفت نفر «مایۀ ننگ رهبران کشور است.» خانم بلر از مقامات ایرانی خواست «مدیران بهائی را آزاد کنند و به تعهدات خود مبنی بر آزادی دینی پایبند باشند.»

امید جلیلی، بازیگر و کمدین انگلیسی-ایرانی که او نیز در میزگرد شرکت داشت، گفت این هفت نفر با ثابت ماندن بر اصول و ایمان خود، «روی شخصیت و هویت خود پا بر جا مانده اند.» آقای جلیلی شهامت و استقامت کل جامعۀ بهائی ایران را نیز ستود.

کیشان منوشا، رئیس دفتر روابط عمومی جامعۀ بهائی بریتانیا، نتیجه گیری کرد که سمینار «بر گسترۀ بحران حقوق بشر در ایران تأکید دارد و به ما یادآوری می کند که نه تنها بهائیان بلکه اقلیت های دینی دیگر، زنان، روزنامه نگاران و دیگران مورد نقض مستمر حقوق بشر قرار دارند.»

سکانس هایی از فیلم درسا !




بهمن نیروانی

ژیلا رضایی، مادر «درسا سبحانی»، با با احضاریه‌ای کتبی برای روز دوشنبه ۱۶ خرداد به اداره اطلاعات ساری احضار شد.

پیش از این در تاریخ ۲۰ فروردین سال جاری، ماموران وزارت اطلاعات ساری در حالی که به زور وارد منزل پدری درسا سبحانی شده بودند، با موبایل از خواهر او که پوششی تحت عنوان حجاب بر تن نداشت فیلمبرداری کردند، به تفتیش منزل پرداختند و در نهایت حکم بازداشت درسا را به خانواده‌اش ابلاغ کردند.

خبرگزاری هرانا این واقعه را چنین توصیف می‌کند: خواهر درسا سبحانی «در ورودی منزل، در حال صحبت با همکلاسی‌اش بود و پوشش مناسبی برای مواجهه با ماموران نداشت، اما ماموران بدون آن‌که اجازه‌ پوشیدن لباس مناسب به وی بدهند، به زور وارد منزل او شدند.»

در‌‌ همان روزها، اداره اطلاعات ساری یکی از دوستان مسلمان درسا سبحانی و سارا محبوبی- از دیگر جوانان بهایی ساری- را احضار می‌کند، تا به دروغ علیه این دو جوان بهایی شکایتی مطرح کند. بازجوی اطلاعات ساری این جوان را تحت فشار قرار می‌دهد تا بگوید: «سارا و درسا، وی را بهایی کرده‌اند.»
از آن‌جا که دوست مسلمان آن‌ها زیر بار چنین شکایتی نمی‌رود، بازجوی اطلاعات شهر ساری وی را تهدید به بازداشت می‌کند.

دوست مسلمان به ماموران می‌گوید: رابطه ما بسیار شفاف و روشن است و خانواده‌های ما در جریان هستند و درسا و سارا هم هیچ‌گاه دین خودشان را برای من تبلیغ نکرده‌اند. سارا محبوبی که هم‌زمان در روز ۲۰ فروردین بازداشت شده بود، با شکایت نکرده دوست مسلمانش «تفهیم اتهام» می‌شود.

از آنجا که او مفاد این شکایت را در جلسه «تفهیم اتهام» نپذیرفته بود و هیچ نکته مبهمی نیز در پرونده‌اش وجود نداشت در نهایت بازپرس او را با قرار وثیقه آزاد می‌کند. با این حال، به خاطر فشار اداره اطلاعات بر مراجع قضایی، سارا به مدت دوهفته در بازداشت و زندان به سر می‌برد.


نحوه بازداشت «درسا سبحانی» در زمستان ۱۳۸۸ نیز قابل روایت است: بالغ بر۱۰ مامور اطلاعات سپاه برای دستگیری دختری ۲۰ ساله همراه با دو فیلمبردار از تهران به ساری اعزام می‌شوند و خارج از ساعت اداری و در نیمه‌شب برای دستگیری این جوان اقدام می‌کنند. مامورها، خانه درسا را محاصره می‌کنند و سپس به تفتیش منزل می‌پردازند و صحنه‌ای مخوف برای خانواده سبحانی به وجود می‌آورند. در این بین، پدر درسا را نیز مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و پس از آن که وی را با خود به مکانی نامعلومی می‌برند، او را تهدید می‌کنند که باید دخترش را تحویل دهد.

در آن روز، ماموران اطلاعات سپاه، برای دستگیری «درسا سبحانی» با خود فیلمبردار آورده بودند؛ غافل از آن‌که آغاز فیلمی ماندگار را کلید می‌زنند؛ فیلمی که داستان دختری ۲۰ ساله را روایت می‌کند که به خاطر اعتقادش به «دیانت بهایی» نه تنها از تحصیلات عالیه محروم، بلکه به خاطر رفع تبعیض تحصیلی در کشورش و دفاع از حقوق زنان و تلاش برای برابری این حقوق با مردان، روانه زندان شده است.

در زمستان سال ۸۸، درسا سبحانی از شهرستان ساری به زندان اوین منتقل می‌شود و در مجموع ۴۵ روز را در بازداشت انفرادی در بند «۲ الف» زندان اوین سپری می‌کند، تا آن‌که به قید وثیقه آزاد می‌شود.
دادگاه بدوی، وی را به یک سال حبس تعزیری به اتهام‌هایی چون «تبلیغ علیه نظام»، «عضویت در فرقه ضاله بهاییت»، «دسترسی به سایت‌های مربوط به این فرقه»، «عضویت در مجموعه فعالان»، «شرکت در نشست کمیته حق تحصیل» و «امضای کمپین یک میلیون امضا» محکوم کرد.

جالب این نکته است که آقای لاریجانی در سازمان ملل از تحصیل آزادانه بهاییان در دانشگاه‌های ایران می‌گوید، اما درسا سبحانی که خود از تحصیلات عالیه محروم شده، به خاطر شرکت در نشست «کمیته حق تحصیل» محکوم به حبس تعزیری می‌شود.

از یک‌سو، مسئولین قضایی و وزارت اطلاعات، بهایی‌ها را نه به خاطر مسائل اعتقادی، بلکه به اتهام عمومی و اولیه «تبلیغ علیه نظام» دستگیر می‌کنند و از سویی دیگر بهایی بودن و یا به‌زعم خودشان «عضویت در فرقه ضاله بهایی» را نه به عنوان عضویت در یک جامعه دینی که به عنوان یک تشکل سیاسی جرم می‌پندارند! در این میان هر چه بهایی‌ها تاکید می‌کنند که در سیاست دخالتی ندارند، بی‌فایده است.

در پیوند با جرم «عضویت در مجموعه فعالان» نیز معلوم نشده است که منظور کدام مجموعه است؟ مجموعه فعالان مذهبی، سیاسی یا حقوق بشری؟ چرا در این حکم از بردن نام فعالان حقوق بشر به طور کامل پرهیز شده است؟

{فعالیت در حوزه حقوق بشر، بر اساس ماده ۴۹۹ قانون مجازات اسلامی به معنای عضویت در گروه سیاسی خاص و فعالیت برای براندازی نظام نیست که فرد فعال از دیدگاه حکومت اسلامی مستوجب مجازات و کیفر باشد.}

انگار حکومت اسلامی چاره‌ای جز محکوم کردن فعالان حقوق بشر ندارد تا اقدامات ضد حقوق بشری «اطلاعات سپاه» برای جهانیان افشا و محکوم نشود.

منظور اما از جرم «ایجاد امکان دسترسی به سایت‌های مربوط به این فرقه» چیست؟ گیریم این اتهام درست باشد. آیا اگر مسلمانی در کشوری غیر مسلمان زندگی کند و امکان دسترسی به سایت «الشیعه» را برای شیعیان مهیا سازد، از منظر اسلام مستحق مجازات است؟ مگر حضرت علی (ع) به فرزند خویش نصیحت نکرده بود که آن‌چه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم مپسند؟
از آنجا که همه سایت‌های بهایی در ایران فیلتر هستند، آیا به اعتقاد قاضی برای دسترسی به این سایت‌ها درسا نرم‌افزارفیلترشکن در اختیار دوستانش قرار می‌داده؟

این چه فیلترشکنی بوده که تنها راه دستیابی به سایت‌های بهایی را تسهیل می‌کرده، ولی هنوز در اختیار بهاییان قرار نگرفته است؟ چنین فیلترشکنی که وجود ندارد، اما اگر با فیلترشکنی «امکان دستیابی به سایت‌های بهایی» وجود داشته باشد، می‌توان به سایت‌های سیاسی هم سری زد. پس قاضی از کجا فهمیده که دوستان درسا با این فیلترشکن تنها به سایت‌های بهای سر می‌زدند و یا درسا به نیت بازدید ازسایت‌های بهایی، این فیلترشکن را در اختیار آنان قرار داده است؟

آیا قاضی پرونده اگر ذره‌ای با اینترنت و فضای مجازی آشنایی داشت، چنین حکمی صادر می‌کرد؟

چطور می‌توان با بیان یک اتهام کلی و پر از ابهام، اقدام به قضاوت و صدور حکم کرد؟ آیا نمی‌توان این مسئله را طرح کرد که وقتی یک قاضی با وجود عدم شناخت به شبکه جهانی اینترنت، حکم صادر می‌کند، می‌تواند بدون آگاهی از باورهای بهایی، اعتقاد به این آیین را نیز جرم تلقی کند؟ با این حساب آیا نمی‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که قاضی بدون هیچ شناختی نسبت به ماهیت «کمیته حق تحصیل» مشارکت در آن را جرم دانسته است؟

قاضی امضای تومار «کمپین یک میلیون امضا» را نیز یکی از جرایم «درسا سبحانی» معرفی کرده است، اما معلوم نیست چگونه امضای کمپین را می‌توان اثبات کرد؟ به علاوه کمپین «یک میلیون امضا» تا مدت‌ها از طرف حکومت غیر قانونی معرفی نشده بود و فعالیت در آن اقدامی صرفاً «مدنی» به حساب می‌آمد.
قانون «عطف به ما سبق» نمی‌شود؛ همانطور که پیامبر اسلام پیش از نزول آیه حرمت شراب، مسلمانان را به خاطر نوشیدن شراب مجازات نکرد.

این اسلامی و قانونی نیست که جوانان این مرز و بوم، به خاطر فعالیت‌های مدنی خود پیش از اعلام غیر قانونی بودن آن فعالیت‌ مجازات شوند. در این مختصر فرصت پرداختن به این موضوع نیست که آیا اساساً «غیر قانونی» اعلام کردن فعالیت کمپین یک میلیون امضا، خود امری قانونی است یا خیر؟

اجرای حکم یک سال حبس تعزیری درسا سبحانی در دادگاه تجدید نظر به مدت پنج سال به تعلیق درآمد. اتهام‌های درسا آن قدر مبهم و کلی هستند که تمامی فعالیت‌های هر انسانی را می‌تواند در بربگیرد. اتهام‌هایی بی‌پایه و اساس که در لوای «تبلیغ علیه نظام» سعی می‌کند هر لحظه امکان بازداشت مجدد به خاطر هر فعالیت مشروعی را فراهم آورد.

واقعیت این است که مقامات قضایی ایران قصد دارند بدین طریق، فعالان مدنی را خاموش کنند. «تبلیغ علیه نظام» و «عضویت در گروه‌های برانداز نظام»، اتهام‌هایی پر طمطراق هستند که در جلسات بازجویی بهایی‌ها، به یک‌سری پرسش‌های عقیدتی مانند شرکت در ضیافت، شرکت در جلسات تذکر، یا عضویت در فیس‌بوک و امضای کمپین یک میلیون امضا ختم می‌شود!

به اصل خبر برمی‌گردم: «ماموران سپس حکم بازداشت درسا سبحانی را به خانواده‌اش ابلاغ می‌کنند و با آن‌که نامبرده در مسافرت بوده است، در ‌‌‌نهایت بی‌احترامی به تفتیش منزل او پرداخته که پس از ضبط لپ تاب، کیس کامپیو‌تر و تعدادی سی دی محل را ترک می‌کنند.»
به واقع در میان کتاب‌ها و تصاویر مذهبی بهاییان، چه چیز خطرناکی را می‌توان پیدا کرد که این‌چنین به تفتیش و جمع‌آوری آنها می‌پردازند؟

{کجای قانون اساسی ایران، نگهداری کتاب‌های مذهبی و اعتقادی را برای استفاده فردی منع کرده است؟ چرا باید تصویر پیشوای مذهبی بهاییان -عبدالبهاء- در حین تفتیش منزل در ‌‌نهایت بی‌احترامی از قاب‌عکس خارج، توسط مامورین ضبط و یا در مواردی نیز مچاله و تکه تکه شود؟}

مبنای تعالیم بهایی، وحدت عالم انسانی و احترام به همه انبیای الهی است. در این کتاب‌ها چه تعلیم دیگری وجود دارد که «امنیت ملی» را به خطر می‌اندازد یا می‌توان از آن به جهت «تبلیغ علیه نظام» استفاده کرد؟

مگر جز این است که در همین کتاب‌های بهایی از بهاییان خواسته شده است که نیک‌خواه ملت و دولت باشند و تا آن‌جا که مغایر باورهای عمیق‌شان نیست، تابع حکومت و دولت در هر کجای دنیا باشند که هستند؟
مگر طبق اصل ۲۳ قانون اساسی ایران«تفتیش عقاید» ممنوع نشده‌ است؟ پس چرا باید به بهانه «تبلیغ علیه نظام» یا هر اتهام دیگری، عقاید بهایی‌ها تفتیش شود؟ چرا کتاب‌های مذهبی آن‌ها ضبط می‌شود و نسبت به تصاویر پیشوایان مذهبی آن‌ها بی‌احترامی می‌شود.

بار نخست که مأمورین اطلاعات سپاه اقدام به دستگیری درسا کردند وی در سفر بود و به همین دلیل نتواستند به طور مستقیم از نقش اول این فیلم تست بگیرند. اگر چه همزمان با درسا، «نوید خانجانی»، «ایقان شهیدی» و «سما نورانی» نیز دستگیر شدند و از همه آن‌ها خواسته شد که در اعتراف‌های تلویزیونی ایفای نقش کنند. هیچکدام اما زیر بار نرفتند و پیشنهادهای مطرح شده را نپذیرفتند که برای تطمیع و یا ترساندن آن‌ها بود.

یورش مأمورین در بار دوم نیز به منزل آقای سبحانی ناموفق بود. به نظر قرار بود این سکانس دوباره گرفته شود، تا خود درسا نیز در صحنه حضور داشته باشد!

اداره اطلاعات ساری، مسئولیت انجام این ماموریت را بر عهده گرفت، اما باز هم این سکانس ناتمام ماند. چراکه بیشتر از شش‌ماه بود که درسا سبحانی در ساری زندگی نمی‌کرد و تنها برای گذراندن ایام عید به ساری بازگشته بود و پس از تعطیلات هم دوباره آن‌جا را ترک کرد.

در عوض مأموران اطلاعات ساری از خواهر درسا که در منزل تنها بود و پوشش مناسب خانه را در بر داشت با گوشی موبایل‌شان فیلم می‌گیرند. آن‌ها در برابر اصرار خواهر درسا برای این‌که چند دقیقه بعد وارد خانه شوند، هیچ درنگی نمی‌کنند و به زور وارد منزل می‌شوند. آیا مأموران اطلاعات نباید به خواهر درسا فرصت می‌دادند تا با پوشش مناسب در برابر آن‌ها حاضر شود؟ آیا تا به حال شده است که بهایی‌های ساری در برابر احضار قانونی مسئولان اطلاعات این شهر سرباز زنند؟

اگر مأموران نگران فرار درسا سبحانی در این مدت بودند، علت فیلمبرداری از خواهر او آن‌هم با دوربین شخصی- که عملی نه تنها غیر قانونی که غیراخلاقی نیز است- چه بوده است؟

گاه فکر می‌کنم آیندگان چگونه ظلم‌های برخی مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران را به تصویر خواهند کشید؟ نگران بازجویی‌ها نیستم، زیرا می‌دانم برای آیندگان به‌قدر کافی فیلم و تصویر از جلسات مخوف بازجویی به جا خواهد ماند. نسبت به اقدامات خانواده‌های زندانیان سیاسی و عقیدتی نیز در جهت احقاق حقوق شهروندی بستگان دربندشان نیز جای نگرانی نیست. می‌ماند لحظات بازداشت که زحمت این بخش را نیز خود مسئولان اطلاعات با موبایل‌های شخصی برعهده گرفتند.

فیلم «درسا» با برداشت سکانس اول توسط مسئولین اطلاعات کلید خورد! امیدوارم مسئولین اطلاعات دریابند که قرار نیست درسا در فیلمی که فیلمنامه‌اش را آن‌ها می‌نویسند، بازی کند.
ادامه فیلم «درسا» در آینده‌ای نه چندان دور ساخته خواهد شد و فیلمنامه‌اش را جوانانی خواهند نوشت که طعم شیرین «حقوق شهروندی» را چشیده‌اند و زنانی در ساخت آن شریک و سهیم خواهند بود که از حقوق برابر با مردان بهره‌مند هستند.

در همین زمینه:
ایمان و امید
افزایش فشار بر دانشگاه آزاد بهاییان
بهایی‌ستیزی از حجتیه می‌آید!
نمی‌توانم درس نخوانم!
جوانان بهایی از حق تحصیل محرومند


برگرفته از :

http://www.radiozamaneh.com/society/humanrights/2011/06/10/4604

دادخواهی برای آزادی بهائیان ایران در ساحل زیبای کُپ-کابانا ؛ ریودو ژانئیرو !

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

پیام بیت العدل اعظم !

۱۳ شهرالنّور ۱۶۸
۲۷ خرداد ۱۳۹۰

احبّای عزیز الهی در مهد امر الله ملاحظه فرمایند

ای حبیبان باوفا،

خبر یورش ماٴمورین امنیّتی به منازل بعضی از همکاران مؤسّسۀ علمی آزاد و دست‌گیری جمعی از آن خادمان فداکار موجب نهایت تأثّر گردید امّا گزارشات واصله از عزم راسخ‌ شما عزیزان در استمرار کسب علم و دانش موجب سرور و مباهات این جمع است.

یکی از پیامدهای انقلاب ۱۳۵۷ اخراج اساتید بهائی از دانشگاه‌ها و محرومیّت جوانان بهائی از تحصیل در مؤسّسات آموزش عالی بود. هرچند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مدّعی تساوی حقوق همگان می‌باشد و در قوانین مدنی کشور نیز مجوّزی برای تحمیل این محرومیّت وجود ندارد و اعلامیّۀ جهانی حقوق بشر که ایران نیز از امضاکنندگان آن است صریحاً دسترسی به آموزش عالی را حقّ مسلّم هر انسان می‌شمرد، ولی صاحبان قدرت تحت تاٴثیر تعصّبات جاهلانۀ مذهبی و بر خلاف قوانین ملّی و موازین بین‌المللی این تبعیض را خطّ مشی رسمی دولت قرار داده و با تمام قوا به اجرای آن پرداخته‌اند.

با قید ستون مذهب در تقاضانامۀ امتحانات سراسری، جوانان بهائی نتوانستند به دانشگاه‌های ایران وارد شوند زیرا تنها راه موجود توسّل به دروغ و کتمان عقیده بود. از آنجایی که دادخواهی اساتید و دانشجویان بهائی در دستگاه‌ قضایی مملکت به جایی نرسید، جامعۀ بهائی بر آن شد که امکاناتی فراهم سازد تا اساتید اخراج شده به آموزش جوانان محروم از تحصیل بپردازند. بسیاری از دیگر افراد جامعه نیز به طرق مختلف از این اقدام خیرخواهانه حمایت نمودند. بدین ترتیب این ابتکار آموزشی و این حرکت خودجوش بر اساس فداکاری‌ علاقه‌مندان به کسب علم و دانش بدون تحمیل هیچ‌گونه مشکل و هزینه‌ای به دولت در شرایطی دشوار آغاز گردید و به تدریج توسعه یافت و در اواخر دهۀ ۱۳۶۰ نام مؤسّسۀ علمی آزاد را به خود گرفت. به مرور اساتید عالی‌قدر دیگری چه در داخل و چه در خارج که برخی حتّی عضو جامعۀ بهائی هم نبودند با این مؤسّسه به همکاری پرداختند.

ممانعت جوانان بهائی از ورود به دانشگاه‌های مملکت ادامه یافت تا اینکه به دنبال اعتراضات شدید و مکرّر از اکناف جهان، در سال ۱۳۸۴ نمایندۀ دولت ایران مزوّرانه به جامعۀ بین‌المللی چنین توضیح داد که ذکر دین در اوراق امتحانات ورودی دانشگاه‌ها به عقاید مذهبی دانشجو ارتباطی ندارد بلکه به رشتۀ مطالعات مذهبی وی اشاره می‌کند. جوانان بهائی با شک و تردید فراوان نسبت به صحّت این‌ توضیح ولی به خاطر ابراز حسن نیّت آن را پذیرفتند و با وجود مشکلات جدیدی که برایشان فراهم شده بود از سال ۱۳۸۵ به بعد عدّه‌ای از آنان توفیق ورود به دانشگاه را یافتند. امّا به زودی روشن شد که اظهارات نمایندۀ دولت به جامعۀ بین‌المللی کذب محض بوده است زیرا در سال ۱۳۸۵ مدیر کلّ حراست مرکزی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در نامه‌ای محرمانه به مقامات هشتاد و یک دانشگاه کشور دستورالعملی ابلاغ نمود مبنی بر اینکه دانشجویان بهائی باید به محض شناسایی اخراج گردند.

خطّ مشی رسمی دولت ایران برای کاهش توانایی‌ جامعۀ بهائی و سعی در تبدیل آن به جامعه‌ای ناپایدار در سند محرمانه‌ای مندرج است که در سال ۱۳۶۹ از طرف شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور به امضای حجّت‌الاسلام سیّد محمّد‌رضا هاشمی گلپایگانی دبیر وقت شورا صادر گردیده و به تصویب رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله سیّد ‌علی خامنه‌ای رسیده است. در این سند از مراجع دولتی خواسته شده که "راه ترقّی و توسعۀ" بهائیان مسدود شود و دستور صریح داده شده است که "در دانشگاه‌ها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنانچه احراز شد بهائی‌‌اند از دانشگاه محروم شوند." در نتیجه در طیّ سی سال گذشته، چه از طریق قید ستون مذهب در تقاضانامه‌ها، چه به بهانۀ "نقص پرونده" از طرف سازمان سنجش آموزش کشور و چه با اخراج به محض شناسایی به نام بهائی - در زمان ثبت نام، در حین تحصیل و حتّی در هفته‌های پایانی تحصیلات - جوانان بهائی از تحصیل در دانشگاه‌های ایران و اخذ مدرک تحصیلی محروم بوده‌اند.

حملۀ اخیر به منازل همکاران مؤسّسۀ علمی آزاد چهارمین کوششی است که برای سرکوبی این فعّالیّت‌ سازنده و خودکفای جامعۀ بهائی به عمل آمده است. اولیای امور در عین حال که با حیل مختلف و با جدّیّت تمام از ورود جوانان بهائی به دانشگاه ممانعت می‌نمایند به هر نیرنگی نیز متوسّل می‌شوند تا این خطّ مشی ننگین خود را از ملّت ایران و از جامعۀ بین‌المللی و از مدافعان حقوق بشر پنهان نگاه دارند. زمانی با دروغ و ریا در مقام انکار آن برمی‌آیند و در مواقعی با تهمت‌هایی که دیرزمانی است در دادگاه وجدان مردم از حیّز اعتبار ساقط شده سعی در توجیه اعمال خود دارند. حال نیز در کمال وقاحت و با تلاشی مذبوحانه به امید جلب پشتیبانی مردم و جامعۀ بین‌المللی از غیر قانونی بودن فعّالیّت‌هایی دم می‌زنند که جامعۀ بهائی برای آموزش جوانان خود مجبور به انجام آن شده است. از ابتدای شروع این ابتکار آموزشی بر همگان روشن بود که صدور هر نوع مدرک رسمی از طرف این مؤسّسه غیر ممکن خواهد بود ولی درس‌های ارائه شده از بالاترین معیارها برخوردار بوده و سعی شده است که فارغ‌التّحصیلان شرایط لازم برای دریافت مدارک تحصیلی عالی بر حسب موازین دانشگاه‌های معتبر جهان ‌را دارا باشند. با توجّه به استعداد و اشتیاق دانشجویان به کسب علم و دانش، شماری از دانشگاه‌های معتبر در اروپا، استرالیا، امریکا، کانادا و هندوستان به قابلیّت و عمق موفّقیّت‌های علمی فارغ‌التّحصیلان این مؤسّسه پی‌برده‌ و آنان را حتّی بدون مدرک رسمی لیسانس برای ادامۀ تحصیلات در سطح فوق لیسانس و دکترا پذیرفته‌اند. اکثر این دانشجویان پس از دریافت مدارک عالی با نهایت فداکاری به ایران بازگشته و به نوبۀ خود به تدریس در مؤسّسه مشغول شده‌اند. در تحت چنین شرایطی و با توجّه به عدم صدور مدرک رسمی از طرف مؤسّسه، غیر قانونی شمردن مجهودات جامعۀ بهائی در جهت آموختن علم و دانش به جوانان خود اظهاری پوچ و بی‌اساس است. این ادّعای باطل به مثابۀ آن است که جمعی از شهروندان از دسترسی به ارزاقِ موجود ممنوع شوند و هر گاه آن محرومان برای سدّ جوع با تحمّل مشقّت فراوان به کشت و زرع در حیاط خانه خویش پردازند، آن را عملی غیر قانونی دانسته به تخریب محصول‌شان اقدام نمایند. تداوم در این اقدامات انسان‌ستیز نشانۀ سماجت غیر معقول مسئولین امور در جلوگیری از پیشرفت اجتماعی بهائیان ایران به خاطر معتقدات دینی آنان می‌باشد.

برای هر ایرانی اصیل و شریف جای بسی تأسّف و تألّم است که در کشور دانش‌پروری که مرامش "ز گهواره تا گور دانش بجوی" بوده است و در نظامی که خود را معرّف و محافظ تعالیم پیامبر اسلام (ص) می‌داند که می‌فرماید "اطلبوا العلم ولو بالصّین"، عدّه‌ای که نه به افتخارات شکوهمند فرهنگی این سرزمین پای‌بند بوده و نه از ارزش‌های اسلامی بهره گرفته‌اند‌، صرفاً تحت تأثیر تعصّبات قشری مذهبی به خود اجازه می‌دهند که بر خلاف همۀ موازین انسانی و حتّی بدون توجّه به قوانین مصوّبۀ کشور خود، جمعی از جوانان هم‌وطن خویش را از تحصیلات عالی محروم نمایند. اکنون با گذشت سی سال ابعاد این نقض فاحش حقوق بشر در ایران آن‌چنان گسترش یافته که طیف وسیع محرومیّت‌های‌ دانشگاهی هزاران دانشجو و استاد دگراندیش را در بر گرفته و کار به جایی رسیده است که صحبت از ایجاد محدودیّت‌های‌ جدیدی در تحصیلات عالی برای نیمی از جمعیّت کشور یعنی زنان باکفایت آن مرز و بوم می‌نمایند.

قبول تعالیم حضرت بهاءالله مستلزم جهد در راه بلوغ روحانی فردی و مشارکت در فعّالیّت‌های اجتماعی به منظور کمک به بنای جامعه‌ای شکوفا و خدمت در جهت رفاه عمومی می‌باشد. علم و دین دو نظام داناییِ مستقلّ امّا مکمّل یکدیگر و محرّک پیشرفت تمدّن می‌باشند. به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء "ترقّی عالم انسانی به دانائیست و تدنّی عالم بشری به نادانی. نوع بشر چون دانایی افزاید رحمانی گردد و چون دانش‌آموزد ربّانی شود." کوشش در راه کسب علم و دانش و تحصیل فنون مفیده از معتقدات اهل بهاء محسوب می‌گردد. بنا بر این راه حلّ درازمدّتی که شما عزیزان برای مقابله با مشکلات تحمیلی در راه تحصیلات عالی انتخاب کرده‌اید، همکاری مثبت با دیگر علاقه‌مندان صلح و آشتی جهت ایجاد جامعه‌ای پیشرفته و قانون‌مند بر اساس ترویج علم و دانش و عدالت اجتماعی می‌باشد. شما اهل وفا و عاشقان جمال کبریا که همواره در طوفان بلایا و تندباد رزایا هم‌چون کوه استوار و پایدار مانده‌اید، با ایمان به بیانات مبارکه هر نقمت را نعمت و هر مشکلی را فرصتی جدید برای خدمت می‌انگارید. از این رو مصمّم هستید تا با پویایی و تمسّک به حبل صبر و بردباری به فعّالیّت‌های آموزشی مؤسّسه ادامه دهید و بپذیرید که حملات اخیر طبیعتاً مشکلاتی موقّت به دنبال داشته احیاناً موجب تعویق و در عین حال تعدیل در بعضی از امور خواهد گشت. به اهمّیّت اتّحاد و اتّفاق جامعه که به خصوص در این دوران پرافتتان حافظ و حامی شما است به خوبی واقفید و در هر حال به تأییدات لاریبیّۀ حضرت پروردگار امیدوار می‌باشید. ملّت هوشیار ایران و دیگر خیرخواهان جهان با شما هستند. این مشتاقان نیز با مراقبت کامل امور را دنبال می‌کنند. مطمئن باشید که تجربیّات ارزندۀ شما در راه ارائۀ تحصیلات عالی به دانشجویان محروم از تحصیل کمکی مؤثّر به توسعۀ علم و دانش در بین جوانان برومند آن ملّت دانش‌پرور خواهد بود و ستم‌دیدگان بی‌شمار جهان از شیوۀ سازنده و صلح‌آمیز شما برای مقابله با ظلم و ستم سرمشق خواهند گرفت.

در اعتاب مقدّسۀ علیا بیاد شما عزیزان دست به دعا برمی‌داریم و با کمال تضرّع و ابتهال از درگاه حضرت ذو الجلال رجا می‌نماییم که ابواب آزادی و رخا بر وجه آن سالکین طریق وفا مفتوح گردد.

[امضا: بیت العدل اعظم]

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

طومار دادخواست شهروندان هندوستان در دفاع ار بهائیان فعال در BIHE



  • طومار دادخواست خطاب به دولت ایران برای آزادی فوری کارکنان و اساتید مؤسسۀ آموزش عالی بهائی

  • June 15th, 2011


  • bihiBIHE-Poster2-221x300


    ما، شهروندان هندوستان نگران از اوضاع [ایران]، مایلیم شدیدترین مخالفت خود را با آزار بی رحمانه و غیر منطقی بهائیان به طور کلی، و به ویژه اساتید و مدیران مؤسسۀ آموزش عالی بهائی (BIHE) در ایران، به نگارش درآوریم. ظلم های اخیر که علیه این جامعۀ آزار دیده سرازیر شده و به یورش های هماهنگ و متمرکز به ۳۰ خانه در بخش های مختلف کشور و دستگیری ۱۶ نفر در ۲۱ مه انجامیده، سزاوار است از سوی هر حامی شرافت و کرامت انسانی در هند و جهان مورد شدیدترین محکومیت قرار گیرد.



    ما همچنین مایلیم تأکید کنیم که مؤسسۀ آموزش عالی بهائی در سال ۱۹۸۷ به عنوان پاسخی غیرخشونت آمیز، غیر رسمی و سازنده از سوی جامعۀ بهائی ایران به وجود آمد تا به نیازهای آموزشی جوانانش در سطح بالاتر از دبیرستان رسیدگی کند. از سال ۱۹۷۹، جوانان بهائی ایران توسط دولت شما، به عنوان بخشی از سیاست جاری خود مبنی بر در حاشیۀ جامعه نگه داشتنِ این بزرگترین اقلیت دینی غیر مسلمان، به صورت روشمند از ادامۀ تحصیلات عالیه محروم شده اند. نتایج این سیاست که جوانان بهائی را از دسترسی به آموزش عالی محروم می کند، نه تنها برای جامعۀ بهائی ایران، بلکه برای کل ملّت زیان بار خواهد بود. محروم کردن افراد از تحصیل، محروم کردنِ آنها از حق زندگی به عنوان افراد انسانی آزاد و مفید است.



    ایران کشوری است که به خاطر ارائۀ اولین منشور حقوق بشر شناخته شده است، و هر دو میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را تصویب کرده است. مادۀ ۱۸ میثاق حقوق مدنی و سیاسی بیان می دارد: «هر کس حق آزادی فکر، وجدان و دین دارد» و مادۀ ۱۳ میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی «حق تحصیل هر فرد» را و این که «آموزش عالی بر مبنای ظرفیت برای همگان به صورت برابر در دسترس خواهد بود» به رسمیت می شناسد. آزار افراد بر مبنای دین، ایدئولوژی و اعتقاد نه تنها تجاوز آشکار از معیارهای حقوق بشر، بلکه معادل نقض فاحش قوانین بین المللی نیز هست.



    بنابراین ما از دولت ایران می خواهیم فوراً و بدون قید و شرط همۀ افراد مرتبط با مؤسسۀ آموزش عالی بهائی که از ۲۱ مه زندانی هستند، آزاد کند، از چنین حملاتی بر این مؤسسه دست بردارد و تضمین کند که همۀ دانشجویان ایرانی به آموزش عالی دسترسی دارند.



    مه ۲۰۱۱



    مقامات قضائی



    1. قاضی و. ر. کریشنا آیر، قاضی سابق، دیوان عالی هند

    2. قاضی شیوراج و. پتیل، قاضی سابق، دیوان عالی هند

    3. قاضی راجیندار ساچار، قاضی ارشد سابق، دیوان عالی دهلی – رئیس سابق، اتحادیۀ مردم برای آزادی های مدنی

    4. دکتر ب. و. آچاریا، وکیل جامع سابق، ایالت کارناتاکا و عضو، کمیسیون حقوق هند

    5. قاضی ج. پاتری باساوانا گود، قاضی سابق، دیوان عالی کارناتاکا، سابق، اوپالوکایوکتا، ایالت کارناتاکا

    6. قاضی ر. گورورانجان، قاضی سابق، دیوان عالی کارناتاکا، بانگلور

    7. وریندا گروور، حقوقدان حقوق بشر و وکیل دیوان عالی

    8. وکیل ک. و. پتیل، رئیس سابق، ی. م. دانشکدۀ حقوق و مشاور حقوقی رایات شیخشان سانستا، ساتارا

    9. وکیل آرویند کادا، فرماندار ناحیه ای سابق، دادخواه و دادستان عمومی، مدرس دانشکدۀ حقوق، ساتارا

    10. آشوک آگاروال، وکیل – عضو، حقوقدان اجتماعی


    شاخه های قانونگذاری و اجرایی حکومت



    1. آقای اوداییان راج بونسل، عضو مجلس، لوک سابها

    2. شامبوراج س. دسای، عضو سابق مجلس قانونگذاری، ماهاراشترا

    3. آقای و. ن. گارج، مسئول خدمات اجرایی هند، کمیسیونر توسعۀ زیرساختی و صنعتی، اوتار پرادش

    4. نیشانت د. پتیل، عضو شورای شهرداری، شهردار سابق، ساتارا

    5. جایندرا چاوان، عضو شورای شهرداری – نایب رئیس سابق شورای شهرداری، ساتارا

    6. شانکار مالواد، نایب رئیس سابق، شورای شهرداری، ساتارا

    7. دکتر سوباش یاداو، عضو هیئت شهرداری، بیوادی، دیست. الوار، راجاستان


    دانشگاهیان




    1. دکتر ه. ماهشاپا، معاون افتخاری ریاست دانشگاه، دانشگاه فنی ویسوسوارایا، بلگوم، کارناتاکا

    2. پروفسور بالراج سینگ چوهان، معاون رئیس دانشگاه، دانشگاه ملی حقوق رام مانوهار لوحیا، لاکنو

    3. پروفسور ر. ب. سینگ، پروفسور ممتاز بنیاد IFFCO، دستیار سابق مدیر کل FAO.

    4. پروفسور آمیتاب کوندو، مرکز مطالعات توسعۀ منطقه ای، JNU – عضو سابق، کمیسیون آمار ملّی

    5. پروفسور (دکتر) طاهر محمود، رئیس، مؤسسۀ مطالعات حقوقی پیشرفتۀ دانشگاه آمیتی، رئیس سابق، کمیسیون ملّی اقلیت ها و عضو سابق، کمیسیون حقوق هند

    6. دکتر پتیل سوهاس شیوالال، عضو، هیئت مطالعات، دانشگاه شیواجی، عضو، هیئت جامع، دانشگاه سیمبیوسیس، پون.

    7. پروفسور مادو پورنیما کیشور، بنیانگذار و سردبیر، مانوشی – پروفسور، مرکز مطالعات جوامع در حال توسعه

    8. خانم آناگا وایدیا سوچتا، دپارتمان فنی نساجی، دانشکدۀ مهندسی، دانشگاه موریتیوس، ردویت.

    9. پروفسور مود موزامیل، پروفسور اقتصاد، دانشگاه لاکنو، لاکنو

    10. پروفسور ویکاس گایت، دانشگاه ماهاراشترای شمالی

    11. نایب وکیل (دکتر) پ. پ. ونوگوپالان، رئیس، دانشکدۀ پزشکی کانور، کانور، کرالا.

    12. پروفسور ساتیش جاین، پروفسور، مرکز برنامه ریزی و مطالعات اقتصادی، JNU، دهلی

    13. آقای آ. ر. گارد، رئیس سابق، انجمن پژوهش صنایع نساجی احمدآباد، گوجارات

    14. پروفسور بابو متیو – استاد میهمان، دانشگاه ملی حقوق، دهلی

    15. دکتر گایاتری باری، مدرس و فعال حقوق بشر، ناسیک

    16. دکتر سمیتا بارادواج، ناتوروپت، بیمارستان و دانشکدۀ پزشکی موتیوالا، ناسیک

    17. دکتر گارت میتا، B.H.M.S P.G.D.P.S,CCH.CGO، ناسیک

    18. دکتر ک. پ. باگمار، مربی، فعال حقوق بشر، ناسیک

    19. دکتر سواناد شوکلا، دانشکدۀ RYK ، ناسیک

    20. دکتر وارشا داران، مدرس، بیمارستان و دانشکدۀ پزشکی موتیوالا، ناسیک

    21. پروفسور دکتر ویملا ک. پتیل، رئیس سابق دپارتمان ماراتی دانشکدۀ شیواجی، ساتارا

    22. گوپالاکریشنا، کتابدار، مؤسسۀ فناوری B M S، بنگلور

    23. س. م. سوناوان، مدیر، دانشکدۀ نوین آموزش، ناسیک

    24. سانجای س. شیند، دانشکدۀ آموزش ارشد سامارت، ساتپور، ناسیک

    25. و. ن. سوریاوانشی، دانشکدۀ ارشد هنرها HPT و علوم RYK شارانپور رود، ناسیک

    26. م. آ. کولکارنی، هماهنگ کنندۀ برنامه، مؤسسۀ دکتر مونجه، دانشکدۀ B.M.، ناسیک

    27. مامتا س. لال، مدرس. دانشکدۀ MVPS ، ناسیک

    28. سید مرسلین سکندر، RTC، مدرسۀ ابتدایی اردو «RAHNUMA»، ناسیک

    29. سواپنیل ب. نیرمال، مدیر، دانشکدۀ علوم آموزشی موتیوالا، ناسیک

    30. راج کیشور میشرا، منشی، مؤسسۀ فرهنگ اوریسا، بوبانسور

    31. پ. س. موهاپاترا، رئیس سابق، هئیت آموزش راهنمایی، اوریسا

    32. ب. ر. دِو، مدیر، دانشکدۀ علوم ژوپیتر، بوبانسور

    33. ک. بهارات چاندرا، نایب رئیس، دانشکدۀ علوم ژوپیتر، بوبانسور

    34. جایدیپ موهانتی، HOD، گیاه شناسی، دانشکدۀ علوم ژوپیتر، بوبانسور


    رهبران دینی



    1. جناب دکتر دومینیک امانوئل، سخنگوی قلمرو کلیسای کاتولیک دهلی، کلیسای اسقفی کاتولیک هند

    2. پدر فیلیپ کورویلا، هماهنگ کننده، برنامۀ ESHA، NCCI – منشی، ائتلاف میان دینی هند برای ایدز

    3. خاخام حزکیل آیساک ملکار، روحانی ارشد و منشی افتخاری کنیسۀ یودا هیام

    4. پروفسور دکتر م.د. توماس، رئیس ملّی، کمیسیون هماهنگی دینی، CBCI، دهلی نو

    5. پدر جیکوب تاندیل، رئیس، PREM، اوریسا

    6. ب. ک. دورگش ناندینی، خواهر متصدی، برهماکوماری، بوبانسور، اوریسا


    سازمان های غیر دولتی و گروه های حقوق بشری



    1. دکتر و. موهینی گیری، رئیس، انجمن خدمت، رئیس سابق، کمیسیون ملّی زنان

    2. میلون کوثری، هماهنگ کننده، شبکۀ مسکن سازی و حقوق زمین – گزارشگر ویژۀ سابق سازمان ملل در مسکن سازی کافی

    3. ماجا دارووالا، رئیس، اقدام حقوق بشر جمهوری مشترک المنافع

    4. متیو چریان، مدیر اجرایی ارشد، هلپ ایج هند، و عضو گروه هسته ای، کمیسیون ملی حقوق بشر هند

    5. مادو مهرا، رئیس، انجمن برای قانون در توسعه

    6. نیرا میسرا، رئیس، ائتلاف دروپادی

    7. میرا شیوا، هماهنگ کننده، اقدام برای سلامتی و برابری در جامعه – عضو، نهاد زنان متنوع برای تنوع

    8. اصغرعلی انجنیر، بنیانگذار، مرکز مطالعات جامعه و سکولاریسم، پژوهشگر و فعال اسلامی

    9. راوی نارایان، دبیر کل، کمیتۀ سازمان های جوانان هند

    10. جایانت کومار، رئیس برنامه، هیئت کلیسا برای اقدام اجتماعی (CASA)

    11. آنجو تالوکدر، مدیر اجرایی، گروه پژوهشی چند کنش

    12. ن. پال دیواکار – منشی کل، دالیت آرتیک آدیکار

    13. روئیت گاندی، خبرنگار بین المللی

    14. کاپیتان ا. ر. نیکام، سردبیر فوجی وارتا، رئیس، مهاراشترا خادمان سابق و انجمن مستمری بگیران


    بخش صنفی



    1. پارش تواری، رئیس، فدراسیون اتاق های بازرگانی و صنعت هند – ادیتیا بیرلا مرکز عالی نمایندگی فروش، دهلی

    2. س. بوز، رئیس انجمن نساجی (هند) واحد مومبای و نایب رئیس سابق ریلاینس، سیلواسا

    3. اشیش جاین، گلیکل سابق هند، نایب رئیس، کالرتکس، سورات

    4. دکتر جان سکویرا، مدیر – تکستایل اپلیکیشن اند کیو سی لب و نمایندۀ مدیر، شرکت خصوصی CHT هند، مومبای

    5. اولاس نیمکار، مدیر کل سابق، آزمایشگاه تکسان، مومبای

    6. دکتر آشوک سیبل، R&D، مدیر، سارکس، مومبای

    7. خانم وایشالی رین، Q&A، مدیر سوپرتکس، کیشانگار، آجمر

    8. د. س. بوگل، و. پ. آپریشنز، شرکت تعاونی خصوصی ویلهلم تکستایلز هند، گورگائون

    9. نیلکانت دسای، مدیر عامل نیلوایت کمیکالز، مومبای

    10. مورتی سانجیوا، مدیر کل نیو استار مارکتینگ، مومبای

    11. الهام نعیمی، مهندس ارشد نرم افزار، ال جی سافت، بنگلور

    12. ویوک نایک، حسابدار گواهی شده، شرکای ویوک، مومبای

    13. چاران سینگ

    14. سمیر دوا، نایب مدیر کل (فروش و بازاریابی)، شرکت خصوصی پرسیشن رابر ایندستریز، دهلی نو

    15. دکتر ج। پ. نیر، مشاور فنی (نساجی)، مدیر P I، شرکت مودرا لایفستایلز، مومبای

  • منبع :

    http://www.bahai.in/news/national-news-of-the-bahais-of-india/petition-to-the-iranian-government-for-immediate-release-of-the-staff-and-faculty-of-the-bahai-institute-of-higher-education.html :


  • برگرفته از :http://www.iranpresswatch.org/fa/post/3117

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

حضرت بهاءالله : عالم انسانی محتاج نفثات روح القدس است !



در صحرا میوه كم بود . خداوند یكی از پیامبران را فراخواند و گفت : « هر كس در روز تنها می تواند یك میوه بخورد
این قانون نسل ها برقرار بود ، و محیط زیست آن منطقه حفظ شد . دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید . مدتی بعد ،‌ آن جا منطقه ی حاصل خیزی شد و حسادت شهر های اطراف را بر انگیخت . اما هنوز هم مردم هر روز فقط یك میوه می خوردند و به دستوری كه پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود ، وفادار بودند . اما علاوه بر آن نمی گذاشتند اهالی شهر ها و روستا های همسایه هم از میوه ها استفاده كنند . این فقط باعث می شد كه میوه ها روی زمین بریزند و بپوسند . خداوند پیامبر دیگری را فراخواند و گفت :« بگذارید هرچه میوه می خواهند بخورند و میوه ها را با همسایگان خود قسمت كنند .»
پیامبر با پیام تازه به شهر آمد . اما سنگسارش كردند ، چرا كه آن رسم قدیمی ، در جسم و روح مردم ریشه دوانیده بود و نمی شد راحت تغییرش داد .. كم كم جوانان آن منطقه از خود می پرسیدند این رسم بدوی از كجا آ مده . اما نمی شد رسوم بسیار كهن را زیر سؤال برد ، بنابراین تصمیم گرفتند مذهب شان را رها كنند . بدین ترتیب ، می توانستند هر چه می خواهند ، بخورند و بقیه را به نیازمندان بدهد .
تنها كسانی كه خود را قدیس می دانستند ، به آیین قدیمی وفادار ماندند .
اما در حقیقت ، آن ها نمی فهمیدند كه دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر كنند।

از کتاب: "پدران، فرزندان، نوه ها" (پاولو کوئلیو)

۱۳۹۰ خرداد ۱۹, پنجشنبه

ما شرمگینیم ؛ یک و نیم قرن سرکوب و سکوت کافیست!

به نام نیکی و زیبایی، به نام انسان و به نام آزادی

به عنوان انسان ایرانی، از آنچه طی یک و نیم قرن گذشته در ایران، در حق شما بهاییان روا شده است، ما شرمگینیم

ما بر این باوریم که هر ایرانی باید بتواند "بی‌هیچگونه تمایزی، بویژه از حیث نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، دین، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر،" و همچنین منشاء قومی یا "اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر وضعیت دیگر از تمام حقوق و همه آزادی‌های ذکر شده" در منشور جهانی حقوق بشر بهره مند شود، اما بهاییان ایران از اولین روزهای ظهور آیین بهائیت، تا به امروزبه خاطر باورهای دینی خود از بسیاری از حقوق انسانی محروم بوده‌اند.

بنا به شواهد و مستندات تاریخی، ازابتدای شکل گیری آئین بابی و سپس بهائی در ایران، هزاران تن، تنها به دلیل این باورهای دینی خود، به تیغ تعصب و خرافه به قتل رسیده‌اند. تنها در نخستین دهه میلاد این آیین، نزدیک به بیست هزار تن از وابستگان آن در شهرهای مختلف ایران به قتل رسیدند.

ما شرمگینیم از اینکه در آن دوران صدایی در مخالفت با این کشتار بربرمنشانه ثبت نشده است و
ما شرمگینیم از اینکه تا به امروز نیز صداها در محکومیت این جنایت هولناک جسته و گریخته و نارسا بوده است.
ما شرمگینیم از اینکه علاوه بر سرکوب شدید نخستین دهه‌های حضور بهاییان، در صد سال گذشته نیز، این گروه از هموطنان ما مورد حمله‌های ادواری قرار گرفته، منازل و محل کار آنها به آتش کشیده و تخریب شده و به جان و مال و ناموس آنها تجاوز شده اما جامعه روشنفکری ایران در مقابل این فاجعه خاموش مانده است.

ما شرمگینیم از اینکه طی سی سال گذشته قتل بهاییان، تنها به جرم باورهای دینی شان شکل قانونی به خود گرفته و بیش از دویست بهایی به قتل رسیده‌اند و
ما شرمگینیم از اینکه گروهی از روشنفکران فشار علیه بهاییان را تئوریزه کرده‌اند.

ما شرمگینیم از سکوت خود در مقابل اینکه بسیاری از سالمندان بهایی پس از ده‌ها سال خدمت به ایران، از دریافت حقوق بازنشستگی محروم هستند.
ما شرمگینیم از خاموشی خود در مقابل اینکه هزاران جوان بهایی، به دلیل باورهای دینی خود و صداقت در بیان این اعتقادات، از امکان تحصیل در دانشگاه‌ها و مدارس آموزش عالی ایران محروم هستند.
ما شرمگینیم از سکوت خود در مقابل اینکه کودکان بهایی به دلیل باورهای دینی والدین خود، در مدارس و معابر مورد تحقیر قرار می‌گیرند.
ما شرمگینیم از خاموشی خود در مقابل این واقعیت دردناک که در میهن ما فشار و تحقیر علیه بهاییان به طور سیستماتیک اعمال می‌شود، تعدادی فقط به خاطر این باور دینی در زندان به سر می‌برند و خانه‌ها و محل کار آنها مورد حمله و تخریب قرارمی گیرد و گاه حتی آرامگاه‌های مردگان این گروه از هموطنان ما از تعرض به دور نمی‌ماند.
ما شرمگینیم از سکوت خود در برابر سیاهه طولانی، اندوه بار و دهشتناکِ حق کشی‌های نهادینه شده در قوانین کشور ما علیه بهاییان، و بی عدالتی‌ها و فشارهای دستگاه‌های رسمی و غیررسمی در مورد این گروه از هموطنان

ما شرمگینیم به دلیل اعمال جنایت‌ها و بی عدالتی‌ها و ما شرمگینیم به دلیل سکوت خود در برابر این اعمال.

ما امضا کنندگان این نوشته، از شما بهاییان، بویژه از قربانیان جنایت‌ها علیه بهاییان ایران، پوزش می‌خواهیم.
ما بیش از این دربرابر بی عدالتی در مورد شما سکوت نمی‌کنیم.
ما در راه رسیدن به حقوق انسانی تصریح شده در منشور جهانی حقوق بشر در کنار شما می‌ایستیم.

باشد تا عشق و آگاهی را جایگزین نفرت و جهل کنیم.

پانزده بهمن ۱۳۸۷ – سوم فوریه ۲۰۰۹

انتشار مجدد همراه با امضاهاى جديد: بيست و پنج بهمن ۱۳۸۷- سيزده فوريه ۲۰۰۹


۱. آبان، وحيد – حامى دمكراسى و حقوق بشر، سوئد
۲. آذركلاه، هومن – بازيگر تئاتر – فرانسه، پاريس
۳. آذرلى، كتايون – نويسنده و شاعر – آلمان
۴. آذريان، مينا - بازيگر سينما و تلويزيون- سوئد، استكهلم
۵. آريان، نيما – دانشجو و حامى حقوق بشر – آلمان
۶. آزاد، آزاده – جامعه شناس – كانادا
۷. آزاديان، عباس – روانپزشك و حامى حقوق بشر- كانادا، تورنتو
۸. آسمان، محمد جواد – شاعر و مترجم – ايران، اصفهان
۹. آموزگار، مژگان – پزشك و حامى حقوق بشر- فرانسه، پاريس
۱۰. آوايى، گيل – نويسنده و وبلاگ نويس – هلند
۱۱. آينه، آبتين – شاعر – سوئد
۱۲. ابراهيمى، هادى – سردبير شهرگان –كانادا، ونكوور
۱۳. احمدى، رامين – استاد دانشگاه و فعال حقوق بشر – آمريكا، يل
۱۴. احمدى، فريدون – تحليلگر و فعال سياسى – آلمان، كلن
۱۵. اخوان، عسل – حامى حقوق بشر - استراليا
۱۶. استوار، ياور – شاعر – سوئد
۱۷. اسدى، هوشنگ – نويسنده و روزنامه نگار – فرانسه، پاريس
۱۸. اسدى سواد كوهى، هوشنگ – كارشناى آى تى و حامى حقوق بشر – سوئد، استكهلم
۱۹. اسفندارمذ شيرين – فعال حقوق بشر – بلژيك بروكسل
۲۰. اسكندرى، محمد رضا – كارشناس امور اجتماعى و فعال حقوق بشر – هلند
۲۱. اغنمى، رضا – داستان نويس و منتقد ادبى – انگلستان، لندن
۲۲. افشار، مهستى – پژوهشگر و مدير بنياد غيذ انتفاعى - آمريكا، لوس آنجلس
۲۳. افشارى، مريم – فعال سياسى و حقوق بشر – سوئد، گوتبورگ
۲۴. افشين جم، نازنين – فعال حقوق بشر، خواننده، ترانه سرا و بازيگر- كانادا، ونكوور
۲۵. اكبرى، منصور – حامى حقوق بشر – سوئد، استكهلم
۲۶. الماسى، نسرين – مدير تحريريه شهروند –كانادا، تورنتو
۲۷. امامى، بهرام – فعال حقوق بشر –سوئد، استكهلم
۲۸. اميد مهر، اشرف السادات – آموزگار و فعال حقوق بشر – دانمارك
۲۹. اميد مهر، على اكبر – استاد دانشگاه و پژوهشگر – دانمارك
۳۰. اميد مهر، مهراز – استاد دانشگاه – دانمارك
۳۱. اميد مهر، مهزاد – استاد دانشگاه و پژوهشگر – دانمارك
۳۲. امير حسينى، بهمن – عضو تحريريه نشريه ايرانيان – آمريكا، ويرجينيا
۳۳. اميرصدقى، نسرين – نويسنده و مدير فرهنگى و هنرى مركز كولت ديا –آلمان، ماينس
۳۴. اميرقلى، امير – فعال حقوق بشر و حقوق زنان – ايران، تهران
۳۵. امينى، بهمن – مدير انتشارات خاوران – فرانسه ، پاريس
۳۶. امينى، مهدى – فعال سياسى – آمريكا، واشنگتن دى سى
۳۷. انصارى، سيامك – فعال حقوق بشر – سوئد، گوتبورگ
۳۸. ايرانى، شعله – سردبير آواى زن – سوئد
۳۹. ايرانى، نيكى – فعال حقوق بشر – آمريكا
۴۰. ايروانى، آرش (م ساقى) – شاعر – آلمان، دوسلدورف
۴۱. ايوب زاده، ح – حقوقدان و نويسنده – هلند، آرنهم
۴۲. باطبى، احمد - فعال حقوق بشر- آمريكا، واشنگتن
۴۳. باقرپور، خسرو – شاعر و روزنامه نگار- آلمان
۴۴. باقرپور، دانش - تحليلگر سياسى- آلمان
۴۵. باقرى - گلد اشميت، ناهيد – شاعر و روزنامه نگار آزاد- اتريش، وين
۴۶. بختيارى، شيدا – فعال حقوق بشر - دانمارك
۴۷. بخشى زاده، مرضيه - فعال حقوق بشر- آلمان
۴۸. براتى، مهران – پژوهشگر – آلمان، برلين
۴۹. برادران، منيره - نويسنده و فعال حقوق بشر- آلمان
۵۰. برقعى، محمد - استاد دانشگاه و نويسنده- آمريكا
۵۱. برومند، رويا - مدير اجرايى بنياد برومند- آمريكا، واشنگتن
۵۲. برومند، لادن - پژوهشگر بنياد برومند- آمريكا، واشنگتن
۵۳. بلوچ، عبدالقادر – نويسنده، كانادا، ونكوور
۵۴. بهبودى، رضا – فعال حقوق بشر و دانشجوى روانشناسى - كانادا
۵۵. بهنيا، كامران – فيزيكدان – فرانسه، پاريس
۵۶. بى شتاب، رضا – نويسنده – فرانسه، پاريس
۵۷. بيضايى، نيلوفر - نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر- آلمان، فرانكفورت
۵۸. بيگدلى، بهرام – فعال حقوق بشر – آلمان، كلن
۵۹. پارسا، سهيل - كارگردان تئاتر- كانادا، تورنتو
۶۰. پارسا، كورش - حامى حقوق بشر- آمريكا
۶۱. پارسى، تورج – پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه
۶۲. پاك، آنا- آسيه – فمينيست و فعال زنان – فرانسه
۶۳. پاكى، مرتضى – فعال حقوق بشر – كانادا
۶۴. پاينده، مهرداد – مدير كل سياست اقتصاد جهانى اتحاديه سراسرى سنديكاهاى آلمان، هانوفر
۶۵. پرهام، بابك - شاعر- آمريكا
۶۶. پگاهى، مهشيد - فعال حقوق زنان- آلمان
۶۷. پورمندى، احمد - فعال سياسى- آلمان، مونيخ
۶۸. پورنقوى، على – فعال سياسى – هلند
۶۹. ترابى، محمد – پژوهشگر علوم ارتباطات – آمريكا، دانا پوينت
۷۰. تقى پور معصومه - بازيگر و كارگردان تئاتر- سوئد، گوتبورگ
۷۱. تهورى، محمد - روزنامه نگار- آمريكا، ماساچوست
۷۲. توكلى، شاهين- پزشك و حامى حقوق بشر- آمريكا، هيوستن
۷۳. ثابتى ستاره – نويسنده و معلم- فرانسه، نيس
۷۴. ثروتى، مژگان – جامعه شناس، نويسنده و پژوهشگر - آلمان
۷۵. جاودان، حميد رضا – بازيگر و كارگردان تئاتر – فرانسه، پاريس
۷۶. جاويد، جهانشاه - ناشر- ايرانيان دات كام- مكزيك
۷۷. جبارى، رضا – پژوهشگر فلسفه و حامى حقوق بشر- سوئد، گوتبورگ
۷۸. جده، محسن - روزنامه نگار و مترجم- آلمان
۷۹. جزنى، ميهن – نويسنده و فعال سياسى- فرانسه، پاريس
۸۰. جعفرى، رضا – كارگردان تئاتر- آلمان
۸۱. جعفرى، صديقه - فعال حقوق بشر- آلمان، هانوفر
۸۲. جلالى چيمه، محمد (م.سحر) - شاعر- فرانسه، پاريس
۸۳. جنتى عطايى، بهى – بازيگر، نويسنده و كارگردان تئاتر- فرانسه، پاريس
۸۴. جوادى، اكرم – كتابفروشى آيدا – آلمان
۸۵. جواهرى لنگرودى، هادى – فعال حقوق بشر – آلمان
۸۶. چوبينه، بهرام - نويسنده و پژوهشگر- آلمان، كلن
۸۷. حاتمى، پرويز – فعال حقوق بشر – آمريكا
۸۸. حاجزاده فلاح، مسعود – مهندس طراح – سوئد، وستروس
۸۹. حبيبى نيا، اميد - پژوهشگر ارتباطات و روزنامه نگار- سوئد
۹۰. حسيبى، محمد - فعال سياسى - آمريكا
۹۱. حسين زاده، جعفر – كنشگر سياسى- بلژيك
۹۲. حسينى، ميرعلى - بازيگر، دوبلور و ژورناليست- فرانسه، پاريس
۹۳. حكمت، بيژن – فعال سياسى- فرانسه، پاريس
۹۴. حكيم، محمد حسين - استاد دانشگاه- امريكا، امهرست
۹۵. حيرانى، عارف – مقاطعه كار - آمريكا
۹۶. حمزه لويى، محمود – بازيگر و كارگردان تئاترو سينما- نروژ
۹۷. حميدى، حميد - فعال حقوق بشر- هلند
۹۸. حميدى، نسرين - فعال حقوق بشر- هلند
۹۹. خبازيان، رضا – حامى حقوق بشر – آمريكا، سن ديه گو
۱۰۰. خرسندى، هادى - طنزپرداز- انگلستان، لندن
۱۰۱. خرمى، حسين – فعال سياسى – آلمان، اسن
۱۰۲. خرمى، طاهره - فعال مدنى و حقوق بشر- هلند
۱۰۳. خسرو پرويز، كيخسرو – فعال سياسى - سوئد
۱۰۴. خسروزاده، بهروز - محقق علوم سياسى و ژورناليست- آلمان، گوتينگن
۱۰۵. خوجينيان، هادى – شاعر و نويسنده - انگلستان
۱۰۶. خويى، اسماعيل - شاعر و نويسنده- انگلستان، لندن
۱۰۷. خيام، زهره – فعال زنان و حقوق بشر - آمريكا
۱۰۸. دانشور، حميد – بازيگر و كارگردان تئاتر- فرانسه، پاريس
۱۰۹. داشى، على – فعال سياسى - دانمارك
۱۱۰. درويش پور، مهرداد – استاد دانشگاه- سوئد، استكهلم
۱۱۱. دريانى، حسين، بازيگر تئاتر – آلمان، برلين
۱۱۲. دستمالچى، پرويز – نويسنده و تحليلگر سياسى- آلمان، برلين
۱۱۳. دعايى، بابك – نوازنده و معلم موسيقى – بلژيك
۱۱۴. دلنشين، شاهين – منتقد سياسى و بلاگر- دانمارك، كپنهاگ
۱۱۵. دوانى، حسين – منتقد هنرى و فعال حقوق بشر- آلمان، كلن
۱۱۶. دوشوكى، عبدالستار – تحليلگر و فعال سياسى- انگلستان
۱۱۷. دهزنگى، آرش – دانشجوى دكترا – مالزى، كوالا لومپور
۱۱۸. راستى، مهشيد – فعال حقوق زنان و حقوق بشر- استكهلم، سوئد
۱۱۹. راشدان، نيما – پژوهشگر و تحليلگر- سوييس
۱۲۰. رحيمى، خسرو – مدير و برنامه ساز راديو سپهر- سوئد، گوتبورگ
۱۲۱. رستگار، ايرج – حامى حقوق بشر- دالاس، تگزاس
۱۲۲. رشيدى، اسعد – شاعر، نويسنده و دكتراى حقوق بين الملل- آلمان
۱۲۳. رضوى، رسول – حامى حقوق بشر- آلمان، بن
۱۲۴. رفيعى، كيوان – فعال حقوق بشر- ايران
۱۲۵. رمضانى، رحيم – فعال سياسى – تركيه، وان
۱۲۶. رنجبر، كاظم- دكتر جامعه شناسى سياسى- فرانسه، پاريس
۱۲۷. رهبرى، آلكساندر – استاد موسيقى و آهنگساز- اتريش، وين
۱۲۸. رهنمايى، محمد جواد – محقق موسيقى و شاعر- هلند
۱۲۹. روشن، ميترا – روزنامه نگار – كانادا، مونترال
۱۳۰. زارعى، فرامرز – بازيگر – چين
۱۳۱. زاهد، صدرالدين – بازيگر و كارگردان تئاتر- فرانسه، پاريس
۱۳۲. زاهدى، ميترا – كارگردان تئاتر – آلمان، برلين
۱۳۳. زراسوند، حسين – شاعر - كانادا
۱۳۴. زرهى، حسن – سردبير شهروند- كانادا، تورنتو
۱۳۵. زنديان، ماندانا – پزشك، شاعر و نويسنده- آمريكا
۱۳۶. زينالى، لهراسب – فعال سياسى – آلمان
۱۳۷. سالارى، بابك – عكاس – كانادا
۱۳۸. سبحانى، سهراب – كارشناس امور بين الملل – آمريكا
۱۳۹. ستوده، بهروز – تحليلگر سياسى- آمريكا
۱۴۰. سخايى، منوچهر – خواننده و روزنامه نگار - آلمان
۱۴۱. سرحدى، آرش – بازيگر و كارگردان تئاتر- آلمان، برلين
۱۴۲. سرشار، هما – نويسنده و روزنامه نگار – لس آنجلس، آمريكا
۱۴۳. سعادتى، منصور – مهندس شيمى و حامى حقوق بشر- كانادا، ادمونتون
۱۴۴. سلطانى، انور – پژوهشگر - انگلستان
۱۴۵. سميع نژاد، مجتبى – روزنامه نگار و فعال حقوق بشر – ايران
۱۴۶. سهيلى، ستاره – بازيگر تئاتر – آلمان فرانكفورت
۱۴۷. سهيمى، محمد – استاد دانشگاه- آمريكا، كاليفرنيا
۱۴۸. سيحون، فريده – استاد دانشگاه - آمريكا
۱۴۹. سيمايى، بهروز – شاعر و نويسنده- آمريكا
۱۵۰. سينا، بيژن – پزشك – آلمان
۱۵۱. شب افروز، مسعود – فعال حقوق بشر – كاليفرنيا
۱۵۲. شفاعى، جواد – حامى حقوق بشر – ايتاليا، رم
۱۵۳. شفايى، منوچهر – فعال حقوق بشر- آلمان
۱۵۴. شفيعى، مينو – فعال حقوق بشر – دانمارك
۱۵۵. شفيق، شهلا – نويسنده و پژوهشگر- فرانسه، پاريس
۱۵۶. شمشيرى، فريبرز – فعال حقوق بشر – كانادا
۱۵۷. شميرانى، خسرو – روزنامه نگار- كانادا، مونترال
۱۵۸. شهابى، هوشنگ-اسفنديار – استاد دانشگاه – آمريكا، بوستون
۱۵۹. شيدا، بهروز – منتقد و پژوهشگر ادبى- سوئد، استكهلم
۱۶۰. شيرازى، جهانگير – فعال اجتماعى و عضو تحريريه جنسيت و جامعه- هلند
۱۶۱. صحتى، پريسا – فعال حقوق زنان – سوئد
۱۶۲. صحى، سيامك – حامى حقوق بشر- دانمارك
۱۶۳. صدر، حميد – نويسنده – آلمان -
۱۶۴. صدقى، مجيد – ژورناليست- فرانسه، پاريس
۱۶۵. صفايى، ى. – شاعر و فعال سياسى – آلمان، كلن
۱۶۶. صمدانى، فرامرز – مهندس شيمى و حامى حقوق بشر- آمريكا
۱۶۷. صمد پورى، على – كنشگر سياسى و روزنامه نگار- بلژيك
۱۶۸. عبادى، عبدالطيف – شاعر، مترجم و روزنامه نگار – انگلستان
۱۶۹. عبدالعليان، مرتضى – عضو هيئت مديره سى.جى.اف.اى – كانادا، اكويل
۱۷۰. عبدى، اصغر – فيزيولوژيست و فعال حقوق بشر - بريتانيا
۱۷۱. عبقرى، سياوش – استاد دانشگاه- آمريكا، آتلانتا
۱۷۲. عبقرى، شهلا – استاد دانشگاه – آمريكا، آتلانتا
۱۷۳. عطار، محمود – داروساز و حامى حقوق بشر – ايتاليا
۱۷۴. علوى، رضا – نويسنده و پژوهشگر سياسى- آمريكا
۱۷۵. فاضل، نويد – پزشكى، مديريت - آلمان
۱۷۶. فانى يزدى، رضا – تحليلگر سياسى – آمريكا
۱۷۷. فتاح، عباسعلى – فعال سياسى – استراليا
۱۷۸. فدايى، بهروز – فعال سياسى – هلند
۱۷۹. فراهانى؛ فرشته – فعال حقوق بشر- هلند
۱۸۰. فرجى، حسين – مجرى تلويزيون- آمريكا
۱۸۱. فردوسيان، پيام – نويسنده، پژوهشگر و فعال حقوق بشر – آمريكا، ويرجينيا
۱۸۲. فرشى، ابراهيم – نويسنده، معلم و بازيگر تئاتر- آلمان، كلن
۱۸۳. فرهودى، ويدا – شاعر و مترجم – فرانسه، پاريس
۱۸۴. فروهر، پرستو – هنرمند و فعال حقوق بشر – آلمان، فرانكفورت
۱۸۵. فرهى، فرحناز – مدير سايت ايران ب ب ب – آلمان
۱۸۶. فريد، سيامك – فعال حقوق بشر – بلژيك، بروكسل
۱۸۷. فولادى، فيروزه فاى – حامى حقوق بشر – آمريكا، ميرلند
۱۸۸. فهيمى، نيما – مدير سايت افشاء – انگلستان
۱۸۹. قاسمى، رضا – نويسنده – فرانسه، پاريس
۱۹۰. قاسمى ايمپرترو، اختر – روزنامه نگار آزاد و عكاس – آلمان، كلن
۱۹۱. قائمى، هادى – هماهنگ كننده كمپين بين المللى حقوق بشر در ايران – آمريكا
۱۹۲. قديرى، خسرو – استاد دانشگاه، تحليلگر سياسى و روزنامه نگار – آمريكا، سن خوزه
۱۹۳. قريشى، رضا – استاد دانشگاه – آمريكا، نيوجرسى
۱۹۴. قهارى، كيواندخت – روزنامه‌نگار و محقق تاریخ– آلمان، بن
۱۹۵. قهرمان، ساسان – نويسنده و روزنامه نگار – كانادا، تورنتو
۱۹۶. قهرمان، ساقى – شاعر و روزنامه نگار – كانادا، تورنتو
۱۹۷. قيايى، عباس – كتابفروشى آيدا – آلمان
۱۹۸. كاخساز، ناصر – پژوهشگر و تحليلگر سياسى – آلمان، بوخوم
۱۹۹. كاظمى، منيره – فعال حقوق زنان – آلمان
۲۰۰. كامرانى، على – بازيگر تئاتر و ترانه سرا- آلمان، فرانكفورت
۲۰۱. كاويانى، مسعود – استاد دانشگاه – آمريكا، ميشيگان
۲۰۲. كرمى، ناصر – تحليلگر سياسى – آلمان
۲۰۳. كريمى، بهزاد – تلاشگر سياسى - هلند
۲۰۴. كسرايى، فرهنگ – نويسنده و بازيگر تئاتر- آلمان، ويسبادن
۲۰۵. كشاورز، مهران – زندانى سياسى سابق و حامى حقوق بشر- نروژ
۲۰۶. كلباسى، شيما – شاعر- آمريكا، واشنگتن
۲۰۷. كمالى، شقايق – خواننده و آموزگار موسيقى – آلمان، مونستر
۲۰۸. كوثرى، حميد - مدير انستيتوى تكنولوژى نوين – آمريكا، لوس آنجلس
۲۰۹. كورازو، گابريلا – ژورناليست – اسپانيا
۲۱۰. كوه گيلانى، پروين – روزنامه نگار – آمريكا، تگزاس
۲۱۱. كوير، محمود – شاعر، نويسنده و پژوهشگر – انگلستان
۲۱۲. كيارستمى، كيا – تهيه كننده فيلم - آلمان، برلين
۲۱۳. گلاب دژ، هوشنگ – نويسنده و شاعر – سوئد، استكهلم
۲۱۴. گلچين، على – وكيل و حقوقدان – آمريكا، سن ديه گو
۲۱۵. گياهى، فاطمه – حامى حقوق بشر – آمريكا، ماساچوست
۲۱۶. گوهرزاد رضا – روزنامه نگار – آمريكا
۲۱۷. لاله جينى، على – مترجم – سوئد
۲۱۸. لقاييان، شهريار – پزشك و حامى حقوق بشر – آمريكا، سياتل
۲۱۹. لوايى، مهرداد – فعال حقوق بشر – هلند
۲۲۰. ماهباز، عفت – فعال حقوق زن و روزنامه نگار – انگلستان، لندن
۲۲۱. مجلسى، داريوش – فعال سياسى – هلند
۲۲۲. محب، رباب – نويسنده و شاعر – سوئد
۲۲۳. محتشم، ياشار – فعال حقوق بشر و دبير اتحاديه انجمنهاى ايرانى در فرانسه – پاريس
۲۲۴. محجوبى، على – عضو فراكسيون حزب سبزها در پارلمان آلمان- برلين
۲۲۵. محجوبى، ابراهيم – حامى حقوق بشر - آلمان
۲۲۶. محمدى، مجيد – استاد دانشگاه، نويسنده و پژوهشگر – آمريكا، نيويورك
۲۲۷. مختارى، سهراب – نويسنده – آلمان، برلين
۲۲۸. مددى، شبنم – پزشك و حامى حقوق بشر – آلمان
۲۲۹. مراد، داريوش – فعال حقوق بشر – آلمان، كلن
۲۳۰. مساعد، ژيلا – شاعر و نويسنده – سوئد، گوتبورگ
۲۳۱. مسعودى، بنفشه – پژوهشگر – فرانسه، پاريس
۲۳۲. مشكين قلم، شاهرخ – هنرپيشه و رقصنده – فرانسه، پاريس
۲۳۳. مصلى نژاد، عزت – نويسنده و فعال حقوق بشر – كانون كانادايى قربانيان شكنجه – كانادا، تورنتو
۲۳۴. مظهر، وريا – نويسنده و شاعر – فنلاند، هلسينكى
۲۳۵. معصومى، بهرام – نويسنده و فعال سياسى – آلمان
۲۳۶. معصوميان، نيما – معلم – اسپانيا، بورگس
۲۳۷. مقدس، مهران – نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر – دانمارك، كپنهاگ
۲۳۸. مقصودنيا، منوچهر – فعال سياسى – آلمان، برلين
۲۳۹. ملكوتى، سيروس – نوازنده، آهنگساز و استاد گيتار كلاسيك – انگلستان، لندن
۲۴۰. مهر، بيژن – فعال سياسى – بوستون، آمريكا
۲۴۱. مهيم، امير – شاعر و روزنامه نگار – كانادا، تورنتو
۲۴۲. ميثاقى، مانو - تحليل گر اجتماعى – كانادا، تورنتو
۲۴۳. ميرستارى، انور – رئيس فدراسيون ايروپرس حقوق بشر – بلژيك، بروكسل
۲۴۴. ميرعمادى، بيژن – كارشناس فيزيك اتمى و استاد دانشگاه – كانادا، ونكوور
۲۴۵. ميرفخرايى، مهران – آرشيتكت و حامى حقوق بشر – ايتاليا
۲۴۶. ميرمبينى، حسين – سردبير پيك خبرى ايرانيان – آمريكا، شمال كاليفرنيا
۲۴۷. نجاتى، احمد – حامى حقوق بشر - بلژيك
۲۴۸. نخعى، شهباز – روزنامه نگار – كانادا
۲۴۹. نژاد، محسن – فعال سياسى و حقوق بشر – آمريكا، شمال كاليفرنيا
۲۵۰. نظريان، آرسن – مترجم و منتقد – هلند
۲۵۱. نقره كار، مسعود – نويسنده و پژوهشگر – آمريكا، فلوريدا
۲۵۲. نقيب زاده، فتحيه – فعال سياسى – آلمان، برلين
۲۵۳. نوذرى، حميد – فعال سياسى – آلمان، برلين
۲۵۴. نورمنش، شيرين دخت – نويسنده و كنشگر حقوق زنان – آمريكا، شمال كاليفرنيا
۲۵۵. نيرومند، بهمن – نويسنده و روزنامه نگار – آلمان، برلين
۲۵۶. وحدتى، سهيلا – فعال حقوق بشر – آمريكا، كاليفرنيا
۲۵۷. هاشمى زاده ايرج - معمار وروزنامه نگار – گراتس، اتريش
۲۵۸. هرندى فريده - وكيل دادگسترى - آمريكا
۲۵۹. هالفورد، زهرا – نقاش، عكاس و مجسمه ساز – فرانسه
۲۶۰. همايون پور شهره – آموزگار – آمريكا، واشنگتن
۲۶۱. همايون پور كوروش - فعال دانشجويى، آمريكا، واشنگتن
۲۶۲. هنرمند، منوچهر – مدير سايت خواندنيها – هلند
۲۶۳. هوشمند، زهرا – نويسنده – آمريكا
۲۶۴. وحدت، كامران – استاد دانشگاه – امهرست، آمريكا
۲۶۵. يادگارى، شاهرخ – آهنگساز و استاد دانشگاه – آمريكا
۲۶۶. يوسفى، ناصر – كارگردان تئاتر، تهيه كننده و مجرى راديو همبستگى – سوئد، استكهلم
۲۶۷. يوسفى، هادى – فعال حقوق بشر – دانمارك


با سپاس از همراهى شما. گسانى كه مايلند به امضا كنندگان بپيوندند، مى توانند با مراجعه به سايت
http://www.we-are-ashamed.com/ نام خود را وارد كنند। از درج نامهايى كه ناقص يا بدون اشاره به حرفه يا حيطه ى فعاليت و كشور محل اقامت درج شوند، معذوريم.


برگرفته از :

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

For Baha'i educators, a lesson in power from Iran

By Mitra Mobasherat and Joe Sterling, CNN
May 31, 2011 -- Updated 1038 GMT (1838 HKT)
Eleven of the educators detained for teaching members of Iran's Baha'i community.
Eleven of the educators detained for teaching members of Iran's Baha'i communit

:CNN:

The three Iranian security officers rang the doorbell, politely informed the man of his arrest, thoroughly searched the house, confiscated high-tech gear and books, and whisked him away to the nation's notorious Evin Prison.

The early Sunday morning raid took three hours. Now, every second seems like an eternity for the man's anguished family members, praying for his physical safety, hoping for his release, and getting their heads around the prospect of a long stint in prison, his relatives told CNN.

His family says the reason for his arrest is his religion.

The man is one of 16 Baha'is swept away in raids on or after May 21 targeting educators dedicated to teaching members of their community who are denied entry to universities in the Islamic Republic of Iran. Of those 16, nine have since been released. But this educator remains in prison, a Baha'i official told CNN.

The crackdown is the latest example of the Shiite Muslim regime's relentless persecution of those who adhere to a faith deemed heretical by the ruling ayatollahs.

The Baha'i faith, founded during the 19th century in Iran and now with 5 million to 6 million adherents worldwide, is a monotheistic religion that focuses on the spiritual unity of humanity.

The clerics who hold sway in Iran regard the Baha'i faith as blasphemous because its founder, Bahá'u'lláh, declared himself to be a prophet of God. Muslims believe the Prophet Mohammed was the last prophet of God.

Iranian security officials in Tehran, Karaj, Isfahan and Shiraz raided as many as 30 homes of Baha'is who were part of the Baha'i Institute of Higher Education, or BIHE, established in 1987 to help their co-religionists get undergraduate and graduate degrees. More than a dozen people were arrested in the raids, the most sweeping against the education initiative since 1998.

"The BIHE university was a cover for the propagation of the Baha'i faith and was used to trap citizens in the Baha'i spy network and to gather information from within the county," the Iran Daily, an official government newspaper reported.

"Authorities have discovered Baha'i propaganda, CDs and books in the possession of those who have been arrested," according to the newspaper.

The raids have drawn condemnation from the Baha'is and other voices, including the U.S. Commission on International Religious Freedom, an American government agency that monitors religious discrimination across the globe.

"The Iranian government will stop at nothing in its shameless persecution of the Baha'is in Iran," said the commission's chairman, Leonard Leo, in a written statement. "It's not enough that authorities already have a policy in place preventing Baha'is from attending Iranian universities -- the government is now systematically trying to dismantle the Baha'i community's internal initiative to ensure that its youth have the opportunity to get an education beyond high school."

The 300,000-person Iranian Baha'i community has endured intensified persecution since the shah of Iran was toppled in 1979.

Since the Islamic regime took power decades ago, the U.S. commission says, 200 Baha'i leaders in Iran have been killed, more than 10,000 have been dismissed from government and university jobs, and followers are forbidden to "establish places of worship, schools, or any independent religious associations in Iran."

They are "denied government jobs and pensions as well as the right to inherit property. Their marriages and divorces also are not recognized, and they have difficulty obtaining death certificates. Baha'i cemeteries, holy places, and community properties are often seized or desecrated," the commission says.

Baha'i spokesman Farhad Sabetan, who teaches economics at California State University, East Bay, said that while Baha'is are not allowed to serve as military officers, they were recruited to serve as low-level privates in the Iran-Iraq war.

And since 2005, around 400 Baha'is have been jailed arbitrarily, the U.S. commission said, including seven of the community leaders seized three years ago.

"It reminds one of what Hitler wanted to do prior to the extermination," Sabetan said. That is a reference to the persecution and genocide of Jews under Adolf Hitler's Nazi regime in Germany in the 20th century.

As Baha'is were systemically banned from higher education, they developed the underground-style institute.

Sabetan said that the thinking had been, "Why can't we just start something ourselves?"

At first the classes were correspondence courses. Others were held in private homes, where dental students stood over kitchen sinks in denture-making lessons.

"It became a grass-roots homegrown development."

No one bothered the students and teachers at first as the group amassed volunteers, equipment and willing students. Its faculty comprised volunteer professionals who once taught in Iran but lost their jobs after the revolution because they are Baha'is.

But about 10 years later, the crackdowns started.

The power plays made no sense to Baha'is and seemed like oppression for oppression's sake. Sabetan said one teacher told him that security officers "destroyed everything" in a raid and didn't even have the good sense to confiscate the material for their own use.

With the help of funding from foreign Baha'i organizations, the system grew and is now a virtual online college.

The effort is a serious initiative to help Iranian Baha'is gain the right qualifications for trades and professions and the bachelor's degrees issued by the school have been accepted by some Western colleges, the Baha'is say on their website.

The Baha'i educational network offers over 20 associate, undergraduate and graduate degrees in a range of subjects from literature and law to math and pharmacy, the website says.

Sabetan said he doesn't know what compelled the authorities to carry out the latest raids, but at least one of the people has been charged with acts against the security of the regime.

"It's not clear to us how the study of physics, chemistry and science endanger the Iranian government," Sabetan said.

The professor seized in the Sunday, May 22 raid typified the faculty, according to his wife and daughter in Iran.

They did not want to be named for security reasons.

His relatives said he was unpaid for his labors teaching math and economics to fellow Baha'is. The security officers told the teacher and his wife he would be held in Evin Prison's Ward 209. That's a section of the penitentiary said to be for political prisoners and run by intelligence officers.

"He was not paid or reimbursed for this work," his daughter told CNN. "He did it out of love, love for teaching and love for his students. He wanted to give young people an education so they can have a good life and make something of themselves. It was his passion in life to educate others."

After the three security officers, armed with a warrant, walked in the Baha'i man's house, and the man quickly told his wife that the police had arrived.

"Please put your veil on, your brothers have come," a phrase meant to show respect to the police of the Shiite regime, which expect women cover their heads.

The officers explained that they would be looking through the family's personal belongings. While the wife accepted that, she insisted that she accompany them; the officials let her.

"I couldn't just sit down and let men sort through my home. I told them, 'This is my house.' I couldn't just stand to the side," she told CNN.

The men were respectful, she said. They didn't destroy material or ransack the house. But they seized memory cards from cameras, mobile phones, computer hard drives and books on the faith and university.

Before the father was taken away, he told his wife not to worry, saying the authorities will realize he didn't do anything wrong.

But his relatives and the Baha'i community are worried that interrogators attempting wider clampdowns will try to pry names of other teachers and students out of the arrested teachers.

Before one unsuccessful effort to visit him at the prison last week, his wife said, "God willing, I will be able to see him tomorrow and he will be released. I am positive about this because he did not do anything wrong and he is a good person."