۱۳۹۲ خرداد ۶, دوشنبه
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه
کمپین «پنج سال بیدادگری» سرعت میگیرد !

۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲ (۱۲ مه ۲۰۱۳)
کمپین «پنج سال بیدادگری» به مناسبت پنجمین سالگرد دستگیری این هفت نفر به راه افتاده و در صدد است زندانی شدن کاملاً ناعادلانه و غیرقانونی آنها و وضعیت رو به وخامت حقوق بشر در ایران را به نمايش بگذارد.
بانی دوگال، نمایندۀ ارشد جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل متحد، گفت: «در میانۀ راه کمپین دهروزهمان، پاسخ پربار و صمیمانهای از مردم عادی و افراد برجسته دریافت کردهایم.»
از جمله برجستهترین اقداماتی که تا کنون در پاسخ به این کمپین انجام شده میتوان به فراخوان آزادی فوری این هفت نفر اشاره کرد که از سوی وزیر امور خارجۀ استرالیا، سناتور باب کار، صادر شد.
همچنین لوید اکسورثی، وزیر امور خارجۀ پیشین کانادا، در مقالهای نوشت برخورد با اقلیت بهائی ایران «شاخص تعيينکنندهای» دربارۀ مقاصد ایران در عرصۀ بینالملل است.
یک اثر هنری ساختۀ هنرمند سرشناس، سیرون فرانکو، نیز در سواحل ریودژانیرو نصب شد. این اثر يک نقاشی دیواری بزرگ بر اساس این مفهوم بود که «انسانها باید مثل پرندگان آزاد باشند.»
يک سمینار حقوقی نیز در لندن در انجمن حقوق انگلستان و ويلز برگزار شد که بر زندانی شدن غیرقانونی این هفت نفر متمرکز بود. از جمله سخنرانان این نشست احمد شهید، گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد دربارۀ حقوق بشر در ایران، بود.
این هفت مدیر که نامهایشان بهروز توکلی، وحید تیزفهم، مهوش ثابت، جمالالدین خانجانی، سعید رضائی، فریبا کمالآبادی و عفیف نعیمی است، از زمان دستگیریشان با روند قضایی کاملاً خدشهداری مواجه بودهاند و سرانجام به ۲۰ سال زندان محکوم شدند که طولانیترین حکم زندان برای زندانیان عقیدتی کنونی در ایران است.
بسیاری از کسانی که از جانب آنها زبان به اعتراض گشودهاند، از این موقعیت برای ربط دادن وضعیت آنها به گرفتاری صدها زندانی عقیدتی دیگر در ایران استفاده کردهاند.
ازجمله، تامس اُ ملیا، از وزارت خارجۀ ایالات متحده، روز دوشنبه، ١٦ اردیبهشت (٦ مه) در نشستی در واشنگتندیسی گفت زندانی کردن غیرقانونی این هفت نفر «نمادی» از آزار بهائیان در سراسر ایران است و «یادآور» وضعیت جوامع دیگر اقلیت دینی است که اکنون در دستان حکومت ایران با آزار مواجهند.
آقای ملیا گفت: «این حکومتی است که سنیها را نیز از عبادت منع میکند، صوفیان را مجازات میکند و زرتشتیان را بدون اتهام و صرفا به خاطر هويت آنها بازداشت میکند. این حکومتی است که به کلیساهای خانگی یورش میبرد و رهبران مسیحی را به خاطر فعالیتهایشان دستگیر میکند. اين حکومت نسبت به یهودیان نيز به شدت تبعیض قائل میشود و املاک جوامع دینی مختلف را توقیف میکند.»
برگرفته از :
http://news.persian-bahai.org/
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه
دومین سالگرد دستگیری مدیران و استادان دانشگاه بهایی !
جمعه 27 ارديبهشت 1392 ساعت 08:55 |

متن کامل این نامه را که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته در زیر میخوانید:
هموطنان گرامی؛
این روزها مصادف با دومین سالگرد دستگیری مدیران و اساتید دانشگاه بهاییست که همبندی ما هستند.
این افراد سال پیش با هجوم ماموران
امنیتی، در منازلشان دستگیر شدند و سپس به زندان اوین منتقل شده و پس از
بازجوییهای دشوار و بازپرسی و دادگاه به حبسهای پنج سال- چهار سال و در
مجموع به بیش از چهل سال حبس محکوم گردیدهاند.
این افراد گناهی جز تدریس در دانشگاه
بهایی و تربیت افراد لایق برای این سرزمین ندارند. مامورین تصور میکردند
که با این ترفند که تحت تاثیر تعصبات مذهبی و بر خلاف قوانین ملی و
میثاقهای بینالمللی طرح نمودهاند، میتوانند اساس این دانشگاه را به هم
ریزند؛ ولی عملاً نشان داد که کسب علم و دانش ادامه یافته و دانشجویان با
صبر و بردباری به فعالیتهای آموزشی ادامه داده و روش سازندهای را در راه
مبارزه با ظلم و ستم نمایش دادهاند.
مدیران و اساتید زندانی بهایی که داستان
گذشتهی پر شکوه این کشور دانش پرور را خواندهاند، به پیروی از نیاکان خود
عزم خود را راسخ نمودهاند تا جامعهای شکوفا بنا نهاده و جمع کثیری از
افراد فرهیخته و دانش دوست که میتوانند خود را به نور علم و دانش مزیین
کنند و صلح و آشتی و عدالت اجتماعی را ترویج دهند، تربیت کنند.
شاید اینان تنها مردمی در عالم باشند که
به جرم کمک به گسترش و ترویج علم و دانش زندانی شدهاند. این اشخاص با تحمل
زندان بر این نکته تاکید مینمایند که خدمت به این مرز و بوم پیر یا جوان،
غنی یا فقیر، مسلمان و غیر مسلمان نمیشناسد و هیچ قدرتی نمیتواند، روحی
را که به نیروی ایمان زنده است، منکوب کند.
راستی بر ما چه رفته است؟ چگونه در کشوری که روزی مهد علم در عالم بود، حال صاحبان علم را به گوشهی زندان میافکنند؟
در حال حاضر نه نفر از این عزیزان به
نامهای کامران مرتضایی، فرهاد صدقی، رامین زیبایی، محمود بادوام، کامران و
کیوان رحیمیان، شاهین نگاری، فواد مقدم و ریاض سبحانی در زندان رجایی شهر
محبوساند و دو نفر خانم به نامهای نوشین خادم و فاران حسامی در بند نسوان
زندان اوین اسیرند.
حال وقت آن رسیده که با تعصی به بزرگان
پاک سرشت خود که پاسدار دانش بودهاند و دانش محترم میشمردهاند، آزادی
این مظلومان و پایان ظلم و ستم بر آنان را در خواست نماییم.
جمعی از زندانیان سیاسی و عقیدتی سالن ۱۲ زندان گوهردشت کرج (رجایی شهر)
برگرفته از :
http://hra-news.org/685/1389-01-27-05-24-07/15584-1.html
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه
پیام بیت العدل اعظم خطاب به بهائیان ایران !
20 اردیبهشت 1392
پیروان امر حضرت یزدان در کشور مقدّس ایران ملاحظه فرمایند
ورود بیش از هزار نمایندۀ منتخبِ جوامع ملّی بهائی از سراسر عالم به ارض اقدس برای شرکت
در یازدهمین کانونشن بینالمللی بهائی با چنان شور و هیجان و شکوه و جلالی همراه بود که مشاهدۀ آن بیاختیار اشک شوق از دیدگان جاری میساخت. اجتماع این خادمان محترم امر الله از زن و مرد و از اقوام و نژادهای گوناگون جهان، نمایی از تنوّع نوع بشر بود و گویای دخول امر مبارک به مرحلۀ جدیدی از تمکّن در بین جوامع محلّی و اقوام مختلف در تمام قارّات عالم و حاکی از تأییدات ملاء اعلی و تأثیرات مساعی خستگیناپذیر پیروان حضرت بهاءالله در راه استقرار ملکوت الهی بر عرصۀ غبرا. انتخاب اعضای بیت العدل اعظم الهی در نهایت خلوص و روحانیّت و الفت و محبّت و عاری از آلایشهای انتخاباتی دنیای مادّی انجام گردید. در هر یک از جلسات شور و مشورت که موفّقیّتهای جامعۀ جهانی بهائی مورد گفتگو قرار میگرفت، ذکر تأثیرات مشهود قوای روحانیِ منبعث از فداکاریها و جانفشانیهای شما عزیزان ورد زبان و محور کلام بود. دستهگلی زیبا یاد احبّای عزیز مهد امر الله را هر لحظه در خاطر زنده نگه میداشت. در روز دوم کانونشن پس از شنیدن شرحی از احساسات خالصانۀ شما عزیزان نسبت به جمال اقدس ابهی و آمادگیتان برای استقامت سازنده در راه اعلای امر نازنینش، عدّهای از نمایندگان از قارّۀ افریقا به طور دستهجمعی به ترنّم سرودی روحافزا به افتخار آن محبوبان دل و جان پرداختند. در ایّام تشرّفِ نمایندگان به روضۀ مبارکه و مقامات مقدّسه در ادعیۀ قلبیّه یاد میشدید و در طول این مؤتمر فرخنده این بیان شیرین مولای محبوب در گوش جان طنینانداز بود: "در محفل انسیم در محضر قدسیم هم ساکن فردوسیم ای جای تو خالی ای جای تو خالی."
در یازدهمین کانونشن بینالمللی بهائی با چنان شور و هیجان و شکوه و جلالی همراه بود که مشاهدۀ آن بیاختیار اشک شوق از دیدگان جاری میساخت. اجتماع این خادمان محترم امر الله از زن و مرد و از اقوام و نژادهای گوناگون جهان، نمایی از تنوّع نوع بشر بود و گویای دخول امر مبارک به مرحلۀ جدیدی از تمکّن در بین جوامع محلّی و اقوام مختلف در تمام قارّات عالم و حاکی از تأییدات ملاء اعلی و تأثیرات مساعی خستگیناپذیر پیروان حضرت بهاءالله در راه استقرار ملکوت الهی بر عرصۀ غبرا. انتخاب اعضای بیت العدل اعظم الهی در نهایت خلوص و روحانیّت و الفت و محبّت و عاری از آلایشهای انتخاباتی دنیای مادّی انجام گردید. در هر یک از جلسات شور و مشورت که موفّقیّتهای جامعۀ جهانی بهائی مورد گفتگو قرار میگرفت، ذکر تأثیرات مشهود قوای روحانیِ منبعث از فداکاریها و جانفشانیهای شما عزیزان ورد زبان و محور کلام بود. دستهگلی زیبا یاد احبّای عزیز مهد امر الله را هر لحظه در خاطر زنده نگه میداشت. در روز دوم کانونشن پس از شنیدن شرحی از احساسات خالصانۀ شما عزیزان نسبت به جمال اقدس ابهی و آمادگیتان برای استقامت سازنده در راه اعلای امر نازنینش، عدّهای از نمایندگان از قارّۀ افریقا به طور دستهجمعی به ترنّم سرودی روحافزا به افتخار آن محبوبان دل و جان پرداختند. در ایّام تشرّفِ نمایندگان به روضۀ مبارکه و مقامات مقدّسه در ادعیۀ قلبیّه یاد میشدید و در طول این مؤتمر فرخنده این بیان شیرین مولای محبوب در گوش جان طنینانداز بود: "در محفل انسیم در محضر قدسیم هم ساکن فردوسیم ای جای تو خالی ای جای تو خالی."
برگزاری این انجمن شور
روحانی بینالمللی مصادف بود با پنجمین سال مسجونیّت اعضای هیئت سابق یاران
که برای خدمت به بهائیان ایران به تمشیت امور جامعه مشغول بودند و با
دومین سال دستگیری عزیزانی که با خلوص نیّت به تدریس علوم و فنون مفیده به
جوانان بهائی اشتغال داشتند، جوانانی که به دستور دولتمردانِ وطن خویش به
خاطر عقاید خود از تحصیلات عالیه محروم گشتهاند. این وقایع اسفبار هر
دو نمادی از ظلم و ستمی است که بر کلّیّۀ بهائیان ایران وارد میشود و در
طیّ دوازده ماه گذشته بدون هیچ دلیل موجّهی شدّت یافته و از اطفال صغیر تا
سالمندان ضعیف را در بر گرفته است. این جور و عدوانِ منبعث از تعصّب و
نادانی دامنگیر بسیاری از دیگر شهروندان غیور آن سرزمین نیز گردیده و موجب
شده است تا عدّهای از برجستهترین و لایقترین فرزندان آن آب و خاک به
بهانههای سخیف و بیپایه در زندان
به سر برند. گویی عاملین این مظالم نه تنها به رضای حقّ و آسایش خلق بیاعتنا هستند بلکه از پیامدهای زیانبار اجتماعی، اقتصادی، روانی و معنوی اعمالشان برای کشور باستانی ایران و ملّت شریف آن نیز پروایی ندارند.
به سر برند. گویی عاملین این مظالم نه تنها به رضای حقّ و آسایش خلق بیاعتنا هستند بلکه از پیامدهای زیانبار اجتماعی، اقتصادی، روانی و معنوی اعمالشان برای کشور باستانی ایران و ملّت شریف آن نیز پروایی ندارند.
بغض و تعصّب دیدۀ باطن را
کور میکند، کاردانی و قضاوت صحیح را از انسان سلب مینماید و البتّه
بیتدبیری نیز به دنبال میآورد. هدف پوچ مسئولین امور از تشدید تضییقات
صرفاً تضعیف روحیّۀ بهائیان و اطفای نار موقدۀ الهیّه است. ولی از این
نکته غافلاند که طوفان عناد هر چقدر ازدیاد یابد هرگز سراج برافروختۀ ید
قدرت الهی را خاموش ننماید بلکه بالعکس شدّت معاندت موجب اشتعال نار محبّت
الله در قلوب مستعدّه گردد. این بیدادگرانِ ناآگاه، وقتی که از
تعدّیات همهجانبۀ خود نتیجۀ دلخواه نمیگیرند به دنبال طرق دیگری برای
اِعمال فشار و سرکوبی میگردند. با دشمنان دیرینۀ امر الله همدست میشوند
تا به زعم باطل خود با کاشتن بذر شک و شبهه در قلوب احبّا، در جامعه ایجاد
اختلاف و نفاق نمایند. زمانی که گفتمانهای شما را در زمینۀ جامعهسازی
برای دوستان، آشنایان و همسایگانتان مؤثّر و جذّاب مییابند به تحریف
حقایق و کژنمایی واقعیّات میپردازند و به تلاشی مذبوحانه برای انتشار
شایعات دروغ و مباحث سفسطهآمیز دست میزنند تا چون ایّام گذشته با پیش
کشیدن مسائل خشک مذهبی، گفتگوهای مفید و صمیمانه را با مجادلۀ لفظی
جایگزین کنند.
آنچه همگان حتّی معاندین
متعصّب به آن اذعان دارند اینست که علیرغم شدّت مصائب و کثرت موانع، شما
عزیزان در مقابله با مشکلات همچون کوه ثابت و راسخید زیرا تحمّل صدمات و
مشقّات در سبیل دوستِ یکتا را موهبت کبری میدانید و آگاهید که به فرمودۀ
مرکز میثاق "همیشه نفوس طیّبه در بند راحت و آسایش خویش نبودند بلکه محض
نورانیّت عموم از نوش گذشتند و تحمّل نیش فرمودند." با
صبر و سکون به راه خود ادامه میدهید و بیانات مولای حنون را مدّ نظر دارید که میفرمایند: "عبدالبهاء را سجن آزادیست و زندان ایوان روحانی و کند و زنجیر گردش و گلگشت در حدیقۀ نورانی. حصیر سریر است و چاه اوج ماه." به علاوه به خوبی میدانید که استقرار ملکوت الهی در این جهان پرآشوب کار آسانی نیست. ایمانی راسخ، توکّلی کامل، همّتی بلند، روحیّهای شکستناپذیر، تلاشی مستمرّ و صبر و تحمّلی بیپایان میخواهد. بر سنّت خداوندی واقفید و کوششهای خود را چون بذری میدانید که دهقان ملکوتی در کشتزار خود میافشاند. حصول ثمر و جمعآوری خرمن وقت و حوصله میخواهد و زحمت و مشقّت میطلبد ولی با نزول برکات الهی برداشت محصول موفور قطعی و حتمی است. مطمئن هستید که همان گونه که دانه به فیض باران و کوشش باغبان به مرور زمان به درختی تنومند و بارور تبدیل میشود، ازخودگذشتگیهای شما عزیزان و مساعی دیگر بهائیان جهان نیز به طوری که شواهد آن در سراسر عالم ظاهر و آشکار و در این کانونشن بینالمللی بارز و عیان بود با الطاف و عنایات خداوندی در میقات معیّن ثمرات عالیه به بار خواهد آورد، قلوب را روشن خواهد کرد، جهان تاریک را رشک گلزار و چمن خواهد نمود و بالمآل وحدت عالم انسانی را محقّق خواهد ساخت.
صبر و سکون به راه خود ادامه میدهید و بیانات مولای حنون را مدّ نظر دارید که میفرمایند: "عبدالبهاء را سجن آزادیست و زندان ایوان روحانی و کند و زنجیر گردش و گلگشت در حدیقۀ نورانی. حصیر سریر است و چاه اوج ماه." به علاوه به خوبی میدانید که استقرار ملکوت الهی در این جهان پرآشوب کار آسانی نیست. ایمانی راسخ، توکّلی کامل، همّتی بلند، روحیّهای شکستناپذیر، تلاشی مستمرّ و صبر و تحمّلی بیپایان میخواهد. بر سنّت خداوندی واقفید و کوششهای خود را چون بذری میدانید که دهقان ملکوتی در کشتزار خود میافشاند. حصول ثمر و جمعآوری خرمن وقت و حوصله میخواهد و زحمت و مشقّت میطلبد ولی با نزول برکات الهی برداشت محصول موفور قطعی و حتمی است. مطمئن هستید که همان گونه که دانه به فیض باران و کوشش باغبان به مرور زمان به درختی تنومند و بارور تبدیل میشود، ازخودگذشتگیهای شما عزیزان و مساعی دیگر بهائیان جهان نیز به طوری که شواهد آن در سراسر عالم ظاهر و آشکار و در این کانونشن بینالمللی بارز و عیان بود با الطاف و عنایات خداوندی در میقات معیّن ثمرات عالیه به بار خواهد آورد، قلوب را روشن خواهد کرد، جهان تاریک را رشک گلزار و چمن خواهد نمود و بالمآل وحدت عالم انسانی را محقّق خواهد ساخت.
الحمد للّه شما باسلان
مضمار عبودیّت در عرصۀ ایمان و میدان خدمت گوی سبقت را ربودهاید و تحسین و
تمجید آشنا و بیگانه را به خود جلب نمودهاید. در اعتاب مقدّسۀ علیا به
یاد فرد فرد شما خادمان عزیز و باوفای حضرت کبریا دست به دعا برمیداریم و
مزید تأیید و توفیقتان را مسئلت مینماییم.
[امضا: بیت العدل اعظم]
برگرفته از :
http://www.newnegah.org/articles/20-1392
سران بهایی ۵ سال بدون مرخصی در زندان !
یکشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲

ابتدا به ۲۰ سال حبس تعزیری محکوم شدند؛ دادگاه
تجدید نظر اما با حذف اتهاماتی نظیر جاسوسی و همکاری با دولت اسرائیل، حکم
را نقض و به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شان کرد و دادستان کل کشور حکم دادگاه
تجدید نظر را برخلاف شریعت تشخیص داده و مجددا حکم به ۲۰ سال زندان داد؛
اکنون ۵ سال است که بدون مرخصی در زندان به سر می برند.
فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم ومهوش ثابت هفت تن از سران بهایی هستند که سرپرستی جامعه بهایی در ایران با عنوان گروه یاران را برعهده داشتند و با اتهاماتی چون توهین به مقدسات، تبلیغ علیه نظام، جاسوسی و همکاری با دولت اسرائیل به ۲۰ سال زندان محکوم شده اند.
خانواده های فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی و بهروز توکلی در مصاحبه با "روز" از محرومیت این ۷ نفر از مرخصی سخن می گویند: "۵ سال گذشت و همچنان می گویند مرخصی شامل حال اینها نمی شود. تنها یکبار برای ۵ روز به وحید تیزفهم مرخصی دادند که بعد مشخص شد اشتباهی مرخصی داده اند یعنی گفتند در اسامی اشتباه شده بود و روز سوم او را به زندان بازگرداندند".
خانواده های این زندانیان عقیدتی، اتهامات منتسب به آنها را قبول ندارند. زندانیانی که به دلیل عضویت در گروه یاران، حکم سنگین زندان دریافت کرده اند و برادر فریبا کمال آبادی درباره این گروه توضیح میدهد که "آئین بهائیت کشیش، خاخام، پیشوا و ملا و مجتهدی ندارد و در نتیجه امور بهائیان به این نحو انجام می شود که در هر شهر و کشوری که هستند گروهی با رای گیری اعضای بهایی آنجا تشکیل می شود که مسئول انجام امور بهائیان است. در ایران چون آئین بهائیت به رسمیت شناخته نمی شود امکان این نیست و لذا چند نفر داوطلبانه و به طور غیر رسمی مسئولیت را برعهده گرفتند و گروه یاران را تشکیل دادند و خود حکومت هم مطلع بود. کاراین گروه هم این بود که مسائلی چون ازدواج، کفن و دفن و خاکسپاری، تولد نوزاد، تعیلم و تربیت جوان ها... و چنین مسائلی را رتق و فتق میکردند. در اصل گروهی کاملا غیر سیاسی بود. میدانید که براساس آئین بهائیت، بهائیان اجازه ندارند در هیچ نهاد و گروه سیاسی فعالیتی کنند".
فریبا کمال آبادی و مهوش شهریاری (ثابت) در بند زنان زندان اوین زندانی هستند. مهوش ثابت از اسفند ۸۶ و ۶ نفر دیگر از اردیبهشت ۸۷ در بازداشت هستند و ایرج کمال آبادی، برادر فریبا کمال آبادی در مصاحبه با "روز" درباره وضعیت این دو زندانی عقیدتی توضیح میدهد: بین ۳۰ تا ۳۵ نفراز زندانیان سیاسی و عقیدتی زن در زندان اوین در یک سالن نگهداری می شوند که فریبا و مهوش هم با آنها هستند. بعد از ۵ سال زندان بدون مرخصی و با توجه به شرایط مختلفی که برای آنها به وجود اوردند از جمله انتقال به زندان رجایی شهر و سپس قرچک که واقعا وحشتناک بود جان و تن شان فرسوده شده. در این ۵ سال خیلی ناراحتی ها را تحمل کردند و از لحاظ جسمی در وضعیت سلامتی به سر نمی برند. هر دو پوکی استخوان و مشکلات دیگری دارند که اگر امکان استفاده از مرخصی داشتند کمی می توانستند به مداوا بپردازند اما علیرفم پی گیری های فراوان اجازه مرخصی نمیدهند.
سوال میکنم که آیا در پاسخ به پی گیریها، دلیل مخالفت با مرخصی را عنوان میکنند؟ آقای کمال ابادی می گوید: هیچ وقت جواب قانع کننده و منطقی نمیدهند. می گویند مرخصی شامل حال شما نمی شود. این ۷ نفر که مدیران سابق جامعه بهائیت هستند درواقع مسولیت شان با سازمان زندان ها نیست و زندانیان وزارت اطلاعات هستند و زیر نظر وزارت اطلاعات، محکومیت شان را سپری میکنند حتما از بالا دستوری هست که به اینها مرخصی ندهند و نمی دهند.
او می افزاید: سال گذشته برای ۵ روز به آقای تیزفهم مرخصی دادند اما بعد مشخص شد که اشتباهی داده اند یعنی گفتند در اسامی اشتباهی رخ داده بوده. سومین روز او را بازگرداندند و دیگر به هیچ یک از این ۷ نفر مرخصی ندادند.
آقای کمال ابادی با اشاره به ۱۵ سال باقیمانده از حکم محکومیت خواهرش میگوید: ما امیدمان را از دست نمیدهیم همیشه امیدوار هستیم که به نوعی روند دولت تغییر کند و به این زندانی های بی گناه با دیده بازتری نگاه کنند و نه فقط مرخصی که آنها را ازاد کنند.
برادر بهروز توکلی هم به "روز" میگوید رفتاری که با برادر او و ۶ تن دیگر از اعضای گروه یاران می شود نه با فرهنگ ایرانی و نه با اعتقادات اسلامی همخوانی ندارد.
رضوان توکلی حکم محکومیت ۲۰ سال زندان را معادل حکم حبس ابد میداند و می گوید: خیلی سنگین است خیلی. ۵ سال بدون مرخصی در زندان هستند و ۱۵ سال دیگر مانده. یکباره بگویند حبس ابد. واقعا حبس ابد است با توجه به سن و سال این ۷ نفر. مثلا برادر من ۶۰ سال دارد و آقای خانجانی نزدیک ۸۰ سال. چنین حکمی آن هم برای اتهاماتی واهی و نادرست واقعا قابل قبول نیست. خود آقایان هم به طور قطع و یقین میدانند که این اتهامات مثل جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی و.. زیبنده این ها نیست.
آقای توکلی می افزاید: رواداری مذهبی، خردورزی و کرامت انسانی از مشخصات فرهنگی ایران و همچنین اسلام است و مشخص نیست مسولان برچه مبنایی تصمیم میگیرند که به این اصل ها هیچ توجهی نمیکنند و احکامی میدهند و رفتاری میکنند که نه با فرهنگ ایران منطبق است نه با اعتقادات اسلام. ما فقط میخواهیم کمی انصاف داشته باشند. انصاف شرط ایمان است و اگر منصف باشند چنین رفتارهایی نمیکنند. متاسفانه جز دعا و تظلم خواهی کاری از دست ما برنمیاید اگر گوشی در داخل کشور باشد به آنها و اگر نباشد به مراجع بین المللی تظلم خواهی میکنیم.
بهروز توکلی در زندان رجایی شهر زندانی است و برادرش درباره وضعیت او میگوید: تنها فرقی که در این مدت کرده این است که اجازه داده اند با خارج از زندان مکاتبه کنند. به عنوان مثال برادرم برای من نامه نوشته و من نیز جواب داده ام و پاسخ من به دست او رسیده است اما با مرخصی همچنان مخالفت میکنند. هر بار پی گیری می شود از این اتاق به آن اتاق و از این مسول به آن مسول می فرستند مدام نامه نگاری می شود و در نهایت هم میگویند موافقت نشد. اوایل می گفتند بازجو مخالف است حال دیگر هیچ توضیحی هم نمیدهند که چرا با گذشت ۵ سال به این ها مرخصی نمیدهند.
جمال الدین خانجانی حتی برای درگذشت همسرش نیز امکان استفاده از مرخصی را نیافت. کمال خانجانی، برادر او در مصاحبه با "روز" میگوید: از روزیکه بازداشت کردند تا همین الان، حتی یک ساعت هم اجازه مرخصی ندادند. وقتی همسرش را پزشکان جواب کردند بچه ها خیلی پی گیری کردند که حداقل بیاید مرخصی و او را ببیند اما موافقت نکردند. ختی اجازه ندادند تلفنی با همسرش صحبت کند. همسرش فوت کرد و برای مراسم او هم اجازه ندادند به مرخصی بیاید.
او می افزاید: برادرم در این سن و سال نیاز به مراقبت دارد و وضعیت قابل توصیفی نیست چشمانش را جراحی کرد و بلافاصله بعد از جراحی به زندان بازگرداندند در حالیکه نیاز به معالجه داشت. مجددا او را بردند بیمارستان و دوباره جراحی کرد و باز دوباره به زندان برگرداندند.
جمالالدین خانجانی که۷۷ سال دارد واکنون در زندان رجایی شهر به سر می برد، پیش از انقلاب، صاحب یک کارخانه آجرسازی بود که پس از پیروزی انقلاب مصادره شد.
کمال خانجانی می گوید: ۵ سال در زندان نگهداشته اند با اتهامات بی اساسی که تاکنون حتی نتوانسته اند یک مدرک و سند برای اثبات این اتهامات ارائه دهند. هیچ منطق و مدرکی در پرونده دال بر این اتهامات وجود ندارد و ما امیدواریم مسولان کمی انصاف داشته باشند و حقوق انسان ها را رعایت کنند نه فقط حقوق بهایی ها بلکه حقوق همه اقلیت ها را که تحت فشار هستند.
برگرفته از :
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/5-36.html
فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم ومهوش ثابت هفت تن از سران بهایی هستند که سرپرستی جامعه بهایی در ایران با عنوان گروه یاران را برعهده داشتند و با اتهاماتی چون توهین به مقدسات، تبلیغ علیه نظام، جاسوسی و همکاری با دولت اسرائیل به ۲۰ سال زندان محکوم شده اند.
خانواده های فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی و بهروز توکلی در مصاحبه با "روز" از محرومیت این ۷ نفر از مرخصی سخن می گویند: "۵ سال گذشت و همچنان می گویند مرخصی شامل حال اینها نمی شود. تنها یکبار برای ۵ روز به وحید تیزفهم مرخصی دادند که بعد مشخص شد اشتباهی مرخصی داده اند یعنی گفتند در اسامی اشتباه شده بود و روز سوم او را به زندان بازگرداندند".
خانواده های این زندانیان عقیدتی، اتهامات منتسب به آنها را قبول ندارند. زندانیانی که به دلیل عضویت در گروه یاران، حکم سنگین زندان دریافت کرده اند و برادر فریبا کمال آبادی درباره این گروه توضیح میدهد که "آئین بهائیت کشیش، خاخام، پیشوا و ملا و مجتهدی ندارد و در نتیجه امور بهائیان به این نحو انجام می شود که در هر شهر و کشوری که هستند گروهی با رای گیری اعضای بهایی آنجا تشکیل می شود که مسئول انجام امور بهائیان است. در ایران چون آئین بهائیت به رسمیت شناخته نمی شود امکان این نیست و لذا چند نفر داوطلبانه و به طور غیر رسمی مسئولیت را برعهده گرفتند و گروه یاران را تشکیل دادند و خود حکومت هم مطلع بود. کاراین گروه هم این بود که مسائلی چون ازدواج، کفن و دفن و خاکسپاری، تولد نوزاد، تعیلم و تربیت جوان ها... و چنین مسائلی را رتق و فتق میکردند. در اصل گروهی کاملا غیر سیاسی بود. میدانید که براساس آئین بهائیت، بهائیان اجازه ندارند در هیچ نهاد و گروه سیاسی فعالیتی کنند".
فریبا کمال آبادی و مهوش شهریاری (ثابت) در بند زنان زندان اوین زندانی هستند. مهوش ثابت از اسفند ۸۶ و ۶ نفر دیگر از اردیبهشت ۸۷ در بازداشت هستند و ایرج کمال آبادی، برادر فریبا کمال آبادی در مصاحبه با "روز" درباره وضعیت این دو زندانی عقیدتی توضیح میدهد: بین ۳۰ تا ۳۵ نفراز زندانیان سیاسی و عقیدتی زن در زندان اوین در یک سالن نگهداری می شوند که فریبا و مهوش هم با آنها هستند. بعد از ۵ سال زندان بدون مرخصی و با توجه به شرایط مختلفی که برای آنها به وجود اوردند از جمله انتقال به زندان رجایی شهر و سپس قرچک که واقعا وحشتناک بود جان و تن شان فرسوده شده. در این ۵ سال خیلی ناراحتی ها را تحمل کردند و از لحاظ جسمی در وضعیت سلامتی به سر نمی برند. هر دو پوکی استخوان و مشکلات دیگری دارند که اگر امکان استفاده از مرخصی داشتند کمی می توانستند به مداوا بپردازند اما علیرفم پی گیری های فراوان اجازه مرخصی نمیدهند.
سوال میکنم که آیا در پاسخ به پی گیریها، دلیل مخالفت با مرخصی را عنوان میکنند؟ آقای کمال ابادی می گوید: هیچ وقت جواب قانع کننده و منطقی نمیدهند. می گویند مرخصی شامل حال شما نمی شود. این ۷ نفر که مدیران سابق جامعه بهائیت هستند درواقع مسولیت شان با سازمان زندان ها نیست و زندانیان وزارت اطلاعات هستند و زیر نظر وزارت اطلاعات، محکومیت شان را سپری میکنند حتما از بالا دستوری هست که به اینها مرخصی ندهند و نمی دهند.
او می افزاید: سال گذشته برای ۵ روز به آقای تیزفهم مرخصی دادند اما بعد مشخص شد که اشتباهی داده اند یعنی گفتند در اسامی اشتباهی رخ داده بوده. سومین روز او را بازگرداندند و دیگر به هیچ یک از این ۷ نفر مرخصی ندادند.
آقای کمال ابادی با اشاره به ۱۵ سال باقیمانده از حکم محکومیت خواهرش میگوید: ما امیدمان را از دست نمیدهیم همیشه امیدوار هستیم که به نوعی روند دولت تغییر کند و به این زندانی های بی گناه با دیده بازتری نگاه کنند و نه فقط مرخصی که آنها را ازاد کنند.
برادر بهروز توکلی هم به "روز" میگوید رفتاری که با برادر او و ۶ تن دیگر از اعضای گروه یاران می شود نه با فرهنگ ایرانی و نه با اعتقادات اسلامی همخوانی ندارد.
رضوان توکلی حکم محکومیت ۲۰ سال زندان را معادل حکم حبس ابد میداند و می گوید: خیلی سنگین است خیلی. ۵ سال بدون مرخصی در زندان هستند و ۱۵ سال دیگر مانده. یکباره بگویند حبس ابد. واقعا حبس ابد است با توجه به سن و سال این ۷ نفر. مثلا برادر من ۶۰ سال دارد و آقای خانجانی نزدیک ۸۰ سال. چنین حکمی آن هم برای اتهاماتی واهی و نادرست واقعا قابل قبول نیست. خود آقایان هم به طور قطع و یقین میدانند که این اتهامات مثل جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی و.. زیبنده این ها نیست.
آقای توکلی می افزاید: رواداری مذهبی، خردورزی و کرامت انسانی از مشخصات فرهنگی ایران و همچنین اسلام است و مشخص نیست مسولان برچه مبنایی تصمیم میگیرند که به این اصل ها هیچ توجهی نمیکنند و احکامی میدهند و رفتاری میکنند که نه با فرهنگ ایران منطبق است نه با اعتقادات اسلام. ما فقط میخواهیم کمی انصاف داشته باشند. انصاف شرط ایمان است و اگر منصف باشند چنین رفتارهایی نمیکنند. متاسفانه جز دعا و تظلم خواهی کاری از دست ما برنمیاید اگر گوشی در داخل کشور باشد به آنها و اگر نباشد به مراجع بین المللی تظلم خواهی میکنیم.
بهروز توکلی در زندان رجایی شهر زندانی است و برادرش درباره وضعیت او میگوید: تنها فرقی که در این مدت کرده این است که اجازه داده اند با خارج از زندان مکاتبه کنند. به عنوان مثال برادرم برای من نامه نوشته و من نیز جواب داده ام و پاسخ من به دست او رسیده است اما با مرخصی همچنان مخالفت میکنند. هر بار پی گیری می شود از این اتاق به آن اتاق و از این مسول به آن مسول می فرستند مدام نامه نگاری می شود و در نهایت هم میگویند موافقت نشد. اوایل می گفتند بازجو مخالف است حال دیگر هیچ توضیحی هم نمیدهند که چرا با گذشت ۵ سال به این ها مرخصی نمیدهند.
جمال الدین خانجانی حتی برای درگذشت همسرش نیز امکان استفاده از مرخصی را نیافت. کمال خانجانی، برادر او در مصاحبه با "روز" میگوید: از روزیکه بازداشت کردند تا همین الان، حتی یک ساعت هم اجازه مرخصی ندادند. وقتی همسرش را پزشکان جواب کردند بچه ها خیلی پی گیری کردند که حداقل بیاید مرخصی و او را ببیند اما موافقت نکردند. ختی اجازه ندادند تلفنی با همسرش صحبت کند. همسرش فوت کرد و برای مراسم او هم اجازه ندادند به مرخصی بیاید.
او می افزاید: برادرم در این سن و سال نیاز به مراقبت دارد و وضعیت قابل توصیفی نیست چشمانش را جراحی کرد و بلافاصله بعد از جراحی به زندان بازگرداندند در حالیکه نیاز به معالجه داشت. مجددا او را بردند بیمارستان و دوباره جراحی کرد و باز دوباره به زندان برگرداندند.
جمالالدین خانجانی که۷۷ سال دارد واکنون در زندان رجایی شهر به سر می برد، پیش از انقلاب، صاحب یک کارخانه آجرسازی بود که پس از پیروزی انقلاب مصادره شد.
کمال خانجانی می گوید: ۵ سال در زندان نگهداشته اند با اتهامات بی اساسی که تاکنون حتی نتوانسته اند یک مدرک و سند برای اثبات این اتهامات ارائه دهند. هیچ منطق و مدرکی در پرونده دال بر این اتهامات وجود ندارد و ما امیدواریم مسولان کمی انصاف داشته باشند و حقوق انسان ها را رعایت کنند نه فقط حقوق بهایی ها بلکه حقوق همه اقلیت ها را که تحت فشار هستند.
برگرفته از :
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/5-36.html
۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه
۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه
یک و نیم قرن سرکوب و سکوت کافیست!
ما شرمگینیم!
یک و نیم قرن سرکوب و سکوت کافیست!
به نام نیکی و زیبایی، به نام انسان و به نام آزادی
به عنوان انسان ایرانی، از آنچه طی یک و نیم قرن گذشته در ایران، در حق شما بهاییان روا شده است، ما شرمگینیم
ما بر این باوریم که هر ایرانی باید بتواند "بیهیچگونه تمایزی، بویژه از حیث نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، دین، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر،" و همچنین منشاء قومی یا "اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر وضعیت دیگر از تمام حقوق و همه آزادیهای ذکر شده" در منشور جهانی حقوق بشر بهره مند شود، اما بهاییان ایران از اولین روزهای ظهور آیین بهائیت، تا به امروزبه خاطر باورهای دینی خود از بسیاری از حقوق انسانی محروم بودهاند.
بنا به شواهد و مستندات تاریخی، ازابتدای شکل گیری آئین بابی و سپس بهائی در ایران، هزاران تن، تنها به دلیل این باورهای دینی خود، به تیغ تعصب و خرافه به قتل رسیدهاند. تنها در نخستین دهه میلاد این آیین، نزدیک به بیست هزار تن از وابستگان آن در شهرهای مختلف ایران به قتل رسیدند.
ما شرمگینیم از اینکه در آن دوران صدایی در مخالفت با این کشتار بربرمنشانه ثبت نشده است و
ما شرمگینیم از اینکه تا به امروز نیز صداها در محکومیت این جنایت هولناک جسته و گریخته و نارسا بوده است.
ما شرمگینیم از اینکه علاوه بر سرکوب شدید نخستین دهههای حضور بهاییان، در صد سال گذشته نیز، این گروه از هموطنان ما مورد حملههای ادواری قرار گرفته، منازل و محل کار آنها به آتش کشیده و تخریب شده و به جان و مال و ناموس آنها تجاوز شده اما جامعه روشنفکری ایران در مقابل این فاجعه خاموش مانده است.
ما شرمگینیم از اینکه طی سی سال گذشته قتل بهاییان، تنها به جرم باورهای دینی شان شکل قانونی به خود گرفته و بیش از دویست بهایی به قتل رسیدهاند و
ما شرمگینیم از اینکه گروهی از روشنفکران فشار علیه بهاییان را تئوریزه کردهاند.
ما شرمگینیم از سکوت خود در مقابل اینکه بسیاری از سالمندان بهایی پس از دهها سال خدمت به ایران، از دریافت حقوق بازنشستگی محروم هستند.
ما شرمگینیم از خاموشی خود در مقابل اینکه هزاران جوان بهایی، به دلیل باورهای دینی خود و صداقت در بیان این اعتقادات، از امکان تحصیل در دانشگاهها و مدارس آموزش عالی ایران محروم هستند.
ما شرمگینیم از سکوت خود در مقابل اینکه کودکان بهایی به دلیل باورهای دینی والدین خود، در مدارس و معابر مورد تحقیر قرار میگیرند.
ما شرمگینیم از خاموشی خود در مقابل این واقعیت دردناک که در میهن ما فشار و تحقیر علیه بهاییان به طور سیستماتیک اعمال میشود، تعدادی فقط به خاطر این باور دینی در زندان به سر میبرند و خانهها و محل کار آنها مورد حمله و تخریب قرارمی گیرد و گاه حتی آرامگاههای مردگان این گروه از هموطنان ما از تعرض به دور نمیماند.
ما شرمگینیم از سکوت خود در برابر سیاهه طولانی، اندوه بار و دهشتناکِ حق کشیهای نهادینه شده در قوانین کشور ما علیه بهاییان، و بی عدالتیها و فشارهای دستگاههای رسمی و غیررسمی در مورد این گروه از هموطنان
ما شرمگینیم به دلیل اعمال جنایتها و بی عدالتیها و ما شرمگینیم به دلیل سکوت خود در برابر این اعمال.
ما امضا کنندگان این نوشته، از شما بهاییان، بویژه از قربانیان جنایتها علیه بهاییان ایران، پوزش میخواهیم.
ما بیش از این دربرابر بی عدالتی در مورد شما سکوت نمیکنیم.
ما در راه رسیدن به حقوق انسانی تصریح شده در منشور جهانی حقوق بشر در کنار شما میایستیم.
باشد تا عشق و آگاهی را جایگزین نفرت و جهل کنیم.
پانزده بهمن ۱۳۸۷ – سوم فوریه ۲۰۰۹
انتشار مجدد همراه با امضاهاى جديد: بيست و پنج بهمن ۱۳۸۷- سيزده فوريه ۲۰۰۹
۱. آبان، وحيد – حامى دمكراسى و حقوق بشر، سوئد
۲. آذركلاه، هومن – بازيگر تئاتر – فرانسه، پاريس
۳. آذرلى، كتايون – نويسنده و شاعر – آلمان
۴. آذريان، مينا - بازيگر سينما و تلويزيون- سوئد، استكهلم
۵. آريان، نيما – دانشجو و حامى حقوق بشر – آلمان
۶. آزاد، آزاده – جامعه شناس – كانادا
۷. آزاديان، عباس – روانپزشك و حامى حقوق بشر- كانادا، تورنتو
۸. آسمان، محمد جواد – شاعر و مترجم – ايران، اصفهان
۹. آموزگار، مژگان – پزشك و حامى حقوق بشر- فرانسه، پاريس
۱۰. آوايى، گيل – نويسنده و وبلاگ نويس – هلند
۱۱. آينه، آبتين – شاعر – سوئد
۱۲. ابراهيمى، هادى – سردبير شهرگان –كانادا، ونكوور
۱۳. احمدى، رامين – استاد دانشگاه و فعال حقوق بشر – آمريكا، يل
۱۴. احمدى، فريدون – تحليلگر و فعال سياسى – آلمان، كلن
۱۵. اخوان، عسل – حامى حقوق بشر - استراليا
۱۶. استوار، ياور – شاعر – سوئد
۱۷. اسدى، هوشنگ – نويسنده و روزنامه نگار – فرانسه، پاريس
۱۸. اسدى سواد كوهى، هوشنگ – كارشناى آى تى و حامى حقوق بشر – سوئد، استكهلم
۱۹. اسفندارمذ شيرين – فعال حقوق بشر – بلژيك بروكسل
۲۰. اسكندرى، محمد رضا – كارشناس امور اجتماعى و فعال حقوق بشر – هلند
۲۱. اغنمى، رضا – داستان نويس و منتقد ادبى – انگلستان، لندن
۲۲. افشار، مهستى – پژوهشگر و مدير بنياد غيذ انتفاعى - آمريكا، لوس آنجلس
۲۳. افشارى، مريم – فعال سياسى و حقوق بشر – سوئد، گوتبورگ
۲۴. افشين جم، نازنين – فعال حقوق بشر، خواننده، ترانه سرا و بازيگر- كانادا، ونكوور
۲۵. اكبرى، منصور – حامى حقوق بشر – سوئد، استكهلم
۲۶. الماسى، نسرين – مدير تحريريه شهروند –كانادا، تورنتو
۲۷. امامى، بهرام – فعال حقوق بشر –سوئد، استكهلم
۲۸. اميد مهر، اشرف السادات – آموزگار و فعال حقوق بشر – دانمارك
۲۹. اميد مهر، على اكبر – استاد دانشگاه و پژوهشگر – دانمارك
۳۰. اميد مهر، مهراز – استاد دانشگاه – دانمارك
۳۱. اميد مهر، مهزاد – استاد دانشگاه و پژوهشگر – دانمارك
۳۲. امير حسينى، بهمن – عضو تحريريه نشريه ايرانيان – آمريكا، ويرجينيا
۳۳. اميرصدقى، نسرين – نويسنده و مدير فرهنگى و هنرى مركز كولت ديا –آلمان، ماينس
۳۴. اميرقلى، امير – فعال حقوق بشر و حقوق زنان – ايران، تهران
۳۵. امينى، بهمن – مدير انتشارات خاوران – فرانسه ، پاريس
۳۶. امينى، مهدى – فعال سياسى – آمريكا، واشنگتن دى سى
۳۷. انصارى، سيامك – فعال حقوق بشر – سوئد، گوتبورگ
۳۸. ايرانى، شعله – سردبير آواى زن – سوئد
۳۹. ايرانى، نيكى – فعال حقوق بشر – آمريكا
۴۰. ايروانى، آرش (م ساقى) – شاعر – آلمان، دوسلدورف
۴۱. ايوب زاده، ح – حقوقدان و نويسنده – هلند، آرنهم
۴۲. باطبى، احمد - فعال حقوق بشر- آمريكا، واشنگتن
۴۳. باقرپور، خسرو – شاعر و روزنامه نگار- آلمان
۴۴. باقرپور، دانش - تحليلگر سياسى- آلمان
۴۵. باقرى - گلد اشميت، ناهيد – شاعر و روزنامه نگار آزاد- اتريش، وين
۴۶. بختيارى، شيدا – فعال حقوق بشر - دانمارك
۴۷. بخشى زاده، مرضيه - فعال حقوق بشر- آلمان
۴۸. براتى، مهران – پژوهشگر – آلمان، برلين
۴۹. برادران، منيره - نويسنده و فعال حقوق بشر- آلمان
۵۰. برقعى، محمد - استاد دانشگاه و نويسنده- آمريكا
۵۱. برومند، رويا - مدير اجرايى بنياد برومند- آمريكا، واشنگتن
۵۲. برومند، لادن - پژوهشگر بنياد برومند- آمريكا، واشنگتن
۵۳. بلوچ، عبدالقادر – نويسنده، كانادا، ونكوور
۵۴. بهبودى، رضا – فعال حقوق بشر و دانشجوى روانشناسى - كانادا
۵۵. بهنيا، كامران – فيزيكدان – فرانسه، پاريس
۵۶. بى شتاب، رضا – نويسنده – فرانسه، پاريس
۵۷. بيضايى، نيلوفر - نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر- آلمان، فرانكفورت
۵۸. بيگدلى، بهرام – فعال حقوق بشر – آلمان، كلن
۵۹. پارسا، سهيل - كارگردان تئاتر- كانادا، تورنتو
۶۰. پارسا، كورش - حامى حقوق بشر- آمريكا
۶۱. پارسى، تورج – پژوهشگر و استاد سابق دانشگاه
۶۲. پاك، آنا- آسيه – فمينيست و فعال زنان – فرانسه
۶۳. پاكى، مرتضى – فعال حقوق بشر – كانادا
۶۴. پاينده، مهرداد – مدير كل سياست اقتصاد جهانى اتحاديه سراسرى سنديكاهاى آلمان، هانوفر
۶۵. پرهام، بابك - شاعر- آمريكا
۶۶. پگاهى، مهشيد - فعال حقوق زنان- آلمان
۶۷. پورمندى، احمد - فعال سياسى- آلمان، مونيخ
۶۸. پورنقوى، على – فعال سياسى – هلند
۶۹. ترابى، محمد – پژوهشگر علوم ارتباطات – آمريكا، دانا پوينت
۷۰. تقى پور معصومه - بازيگر و كارگردان تئاتر- سوئد، گوتبورگ
۷۱. تهورى، محمد - روزنامه نگار- آمريكا، ماساچوست
۷۲. توكلى، شاهين- پزشك و حامى حقوق بشر- آمريكا، هيوستن
۷۳. ثابتى ستاره – نويسنده و معلم- فرانسه، نيس
۷۴. ثروتى، مژگان – جامعه شناس، نويسنده و پژوهشگر - آلمان
۷۵. جاودان، حميد رضا – بازيگر و كارگردان تئاتر – فرانسه، پاريس
۷۶. جاويد، جهانشاه - ناشر- ايرانيان دات كام- مكزيك
۷۷. جبارى، رضا – پژوهشگر فلسفه و حامى حقوق بشر- سوئد، گوتبورگ
۷۸. جده، محسن - روزنامه نگار و مترجم- آلمان
۷۹. جزنى، ميهن – نويسنده و فعال سياسى- فرانسه، پاريس
۸۰. جعفرى، رضا – كارگردان تئاتر- آلمان
۸۱. جعفرى، صديقه - فعال حقوق بشر- آلمان، هانوفر
۸۲. جلالى چيمه، محمد (م.سحر) - شاعر- فرانسه، پاريس
۸۳. جنتى عطايى، بهى – بازيگر، نويسنده و كارگردان تئاتر- فرانسه، پاريس
۸۴. جوادى، اكرم – كتابفروشى آيدا – آلمان
۸۵. جواهرى لنگرودى، هادى – فعال حقوق بشر – آلمان
۸۶. چوبينه، بهرام - نويسنده و پژوهشگر- آلمان، كلن
۸۷. حاتمى، پرويز – فعال حقوق بشر – آمريكا
۸۸. حاجزاده فلاح، مسعود – مهندس طراح – سوئد، وستروس
۸۹. حبيبى نيا، اميد - پژوهشگر ارتباطات و روزنامه نگار- سوئد
۹۰. حسيبى، محمد - فعال سياسى - آمريكا
۹۱. حسين زاده، جعفر – كنشگر سياسى- بلژيك
۹۲. حسينى، ميرعلى - بازيگر، دوبلور و ژورناليست- فرانسه، پاريس
۹۳. حكمت، بيژن – فعال سياسى- فرانسه، پاريس
۹۴. حكيم، محمد حسين - استاد دانشگاه- امريكا، امهرست
۹۵. حيرانى، عارف – مقاطعه كار - آمريكا
۹۶. حمزه لويى، محمود – بازيگر و كارگردان تئاترو سينما- نروژ
۹۷. حميدى، حميد - فعال حقوق بشر- هلند
۹۸. حميدى، نسرين - فعال حقوق بشر- هلند
۹۹. خبازيان، رضا – حامى حقوق بشر – آمريكا، سن ديه گو
۱۰۰. خرسندى، هادى - طنزپرداز- انگلستان، لندن
۱۰۱. خرمى، حسين – فعال سياسى – آلمان، اسن
۱۰۲. خرمى، طاهره - فعال مدنى و حقوق بشر- هلند
۱۰۳. خسرو پرويز، كيخسرو – فعال سياسى - سوئد
۱۰۴. خسروزاده، بهروز - محقق علوم سياسى و ژورناليست- آلمان، گوتينگن
۱۰۵. خوجينيان، هادى – شاعر و نويسنده - انگلستان
۱۰۶. خويى، اسماعيل - شاعر و نويسنده- انگلستان، لندن
۱۰۷. خيام، زهره – فعال زنان و حقوق بشر - آمريكا
۱۰۸. دانشور، حميد – بازيگر و كارگردان تئاتر- فرانسه، پاريس
۱۰۹. داشى، على – فعال سياسى - دانمارك
۱۱۰. درويش پور، مهرداد – استاد دانشگاه- سوئد، استكهلم
۱۱۱. دريانى، حسين، بازيگر تئاتر – آلمان، برلين
۱۱۲. دستمالچى، پرويز – نويسنده و تحليلگر سياسى- آلمان، برلين
۱۱۳. دعايى، بابك – نوازنده و معلم موسيقى – بلژيك
۱۱۴. دلنشين، شاهين – منتقد سياسى و بلاگر- دانمارك، كپنهاگ
۱۱۵. دوانى، حسين – منتقد هنرى و فعال حقوق بشر- آلمان، كلن
۱۱۶. دوشوكى، عبدالستار – تحليلگر و فعال سياسى- انگلستان
۱۱۷. دهزنگى، آرش – دانشجوى دكترا – مالزى، كوالا لومپور
۱۱۸. راستى، مهشيد – فعال حقوق زنان و حقوق بشر- استكهلم، سوئد
۱۱۹. راشدان، نيما – پژوهشگر و تحليلگر- سوييس
۱۲۰. رحيمى، خسرو – مدير و برنامه ساز راديو سپهر- سوئد، گوتبورگ
۱۲۱. رستگار، ايرج – حامى حقوق بشر- دالاس، تگزاس
۱۲۲. رشيدى، اسعد – شاعر، نويسنده و دكتراى حقوق بين الملل- آلمان
۱۲۳. رضوى، رسول – حامى حقوق بشر- آلمان، بن
۱۲۴. رفيعى، كيوان – فعال حقوق بشر- ايران
۱۲۵. رمضانى، رحيم – فعال سياسى – تركيه، وان
۱۲۶. رنجبر، كاظم- دكتر جامعه شناسى سياسى- فرانسه، پاريس
۱۲۷. رهبرى، آلكساندر – استاد موسيقى و آهنگساز- اتريش، وين
۱۲۸. رهنمايى، محمد جواد – محقق موسيقى و شاعر- هلند
۱۲۹. روشن، ميترا – روزنامه نگار – كانادا، مونترال
۱۳۰. زارعى، فرامرز – بازيگر – چين
۱۳۱. زاهد، صدرالدين – بازيگر و كارگردان تئاتر- فرانسه، پاريس
۱۳۲. زاهدى، ميترا – كارگردان تئاتر – آلمان، برلين
۱۳۳. زراسوند، حسين – شاعر - كانادا
۱۳۴. زرهى، حسن – سردبير شهروند- كانادا، تورنتو
۱۳۵. زنديان، ماندانا – پزشك، شاعر و نويسنده- آمريكا
۱۳۶. زينالى، لهراسب – فعال سياسى – آلمان
۱۳۷. سالارى، بابك – عكاس – كانادا
۱۳۸. سبحانى، سهراب – كارشناس امور بين الملل – آمريكا
۱۳۹. ستوده، بهروز – تحليلگر سياسى- آمريكا
۱۴۰. سخايى، منوچهر – خواننده و روزنامه نگار - آلمان
۱۴۱. سرحدى، آرش – بازيگر و كارگردان تئاتر- آلمان، برلين
۱۴۲. سرشار، هما – نويسنده و روزنامه نگار – لس آنجلس، آمريكا
۱۴۳. سعادتى، منصور – مهندس شيمى و حامى حقوق بشر- كانادا، ادمونتون
۱۴۴. سلطانى، انور – پژوهشگر - انگلستان
۱۴۵. سميع نژاد، مجتبى – روزنامه نگار و فعال حقوق بشر – ايران
۱۴۶. سهيلى، ستاره – بازيگر تئاتر – آلمان فرانكفورت
۱۴۷. سهيمى، محمد – استاد دانشگاه- آمريكا، كاليفرنيا
۱۴۸. سيحون، فريده – استاد دانشگاه - آمريكا
۱۴۹. سيمايى، بهروز – شاعر و نويسنده- آمريكا
۱۵۰. سينا، بيژن – پزشك – آلمان
۱۵۱. شب افروز، مسعود – فعال حقوق بشر – كاليفرنيا
۱۵۲. شفاعى، جواد – حامى حقوق بشر – ايتاليا، رم
۱۵۳. شفايى، منوچهر – فعال حقوق بشر- آلمان
۱۵۴. شفيعى، مينو – فعال حقوق بشر – دانمارك
۱۵۵. شفيق، شهلا – نويسنده و پژوهشگر- فرانسه، پاريس
۱۵۶. شمشيرى، فريبرز – فعال حقوق بشر – كانادا
۱۵۷. شميرانى، خسرو – روزنامه نگار- كانادا، مونترال
۱۵۸. شهابى، هوشنگ-اسفنديار – استاد دانشگاه – آمريكا، بوستون
۱۵۹. شيدا، بهروز – منتقد و پژوهشگر ادبى- سوئد، استكهلم
۱۶۰. شيرازى، جهانگير – فعال اجتماعى و عضو تحريريه جنسيت و جامعه- هلند
۱۶۱. صحتى، پريسا – فعال حقوق زنان – سوئد
۱۶۲. صحى، سيامك – حامى حقوق بشر- دانمارك
۱۶۳. صدر، حميد – نويسنده – آلمان -
۱۶۴. صدقى، مجيد – ژورناليست- فرانسه، پاريس
۱۶۵. صفايى، ى. – شاعر و فعال سياسى – آلمان، كلن
۱۶۶. صمدانى، فرامرز – مهندس شيمى و حامى حقوق بشر- آمريكا
۱۶۷. صمد پورى، على – كنشگر سياسى و روزنامه نگار- بلژيك
۱۶۸. عبادى، عبدالطيف – شاعر، مترجم و روزنامه نگار – انگلستان
۱۶۹. عبدالعليان، مرتضى – عضو هيئت مديره سى.جى.اف.اى – كانادا، اكويل
۱۷۰. عبدى، اصغر – فيزيولوژيست و فعال حقوق بشر - بريتانيا
۱۷۱. عبقرى، سياوش – استاد دانشگاه- آمريكا، آتلانتا
۱۷۲. عبقرى، شهلا – استاد دانشگاه – آمريكا، آتلانتا
۱۷۳. عطار، محمود – داروساز و حامى حقوق بشر – ايتاليا
۱۷۴. علوى، رضا – نويسنده و پژوهشگر سياسى- آمريكا
۱۷۵. فاضل، نويد – پزشكى، مديريت - آلمان
۱۷۶. فانى يزدى، رضا – تحليلگر سياسى – آمريكا
۱۷۷. فتاح، عباسعلى – فعال سياسى – استراليا
۱۷۸. فدايى، بهروز – فعال سياسى – هلند
۱۷۹. فراهانى؛ فرشته – فعال حقوق بشر- هلند
۱۸۰. فرجى، حسين – مجرى تلويزيون- آمريكا
۱۸۱. فردوسيان، پيام – نويسنده، پژوهشگر و فعال حقوق بشر – آمريكا، ويرجينيا
۱۸۲. فرشى، ابراهيم – نويسنده، معلم و بازيگر تئاتر- آلمان، كلن
۱۸۳. فرهودى، ويدا – شاعر و مترجم – فرانسه، پاريس
۱۸۴. فروهر، پرستو – هنرمند و فعال حقوق بشر – آلمان، فرانكفورت
۱۸۵. فرهى، فرحناز – مدير سايت ايران ب ب ب – آلمان
۱۸۶. فريد، سيامك – فعال حقوق بشر – بلژيك، بروكسل
۱۸۷. فولادى، فيروزه فاى – حامى حقوق بشر – آمريكا، ميرلند
۱۸۸. فهيمى، نيما – مدير سايت افشاء – انگلستان
۱۸۹. قاسمى، رضا – نويسنده – فرانسه، پاريس
۱۹۰. قاسمى ايمپرترو، اختر – روزنامه نگار آزاد و عكاس – آلمان، كلن
۱۹۱. قائمى، هادى – هماهنگ كننده كمپين بين المللى حقوق بشر در ايران – آمريكا
۱۹۲. قديرى، خسرو – استاد دانشگاه، تحليلگر سياسى و روزنامه نگار – آمريكا، سن خوزه
۱۹۳. قريشى، رضا – استاد دانشگاه – آمريكا، نيوجرسى
۱۹۴. قهارى، كيواندخت – روزنامهنگار و محقق تاریخ– آلمان، بن
۱۹۵. قهرمان، ساسان – نويسنده و روزنامه نگار – كانادا، تورنتو
۱۹۶. قهرمان، ساقى – شاعر و روزنامه نگار – كانادا، تورنتو
۱۹۷. قيايى، عباس – كتابفروشى آيدا – آلمان
۱۹۸. كاخساز، ناصر – پژوهشگر و تحليلگر سياسى – آلمان، بوخوم
۱۹۹. كاظمى، منيره – فعال حقوق زنان – آلمان
۲۰۰. كامرانى، على – بازيگر تئاتر و ترانه سرا- آلمان، فرانكفورت
۲۰۱. كاويانى، مسعود – استاد دانشگاه – آمريكا، ميشيگان
۲۰۲. كرمى، ناصر – تحليلگر سياسى – آلمان
۲۰۳. كريمى، بهزاد – تلاشگر سياسى - هلند
۲۰۴. كسرايى، فرهنگ – نويسنده و بازيگر تئاتر- آلمان، ويسبادن
۲۰۵. كشاورز، مهران – زندانى سياسى سابق و حامى حقوق بشر- نروژ
۲۰۶. كلباسى، شيما – شاعر- آمريكا، واشنگتن
۲۰۷. كمالى، شقايق – خواننده و آموزگار موسيقى – آلمان، مونستر
۲۰۸. كوثرى، حميد - مدير انستيتوى تكنولوژى نوين – آمريكا، لوس آنجلس
۲۰۹. كورازو، گابريلا – ژورناليست – اسپانيا
۲۱۰. كوه گيلانى، پروين – روزنامه نگار – آمريكا، تگزاس
۲۱۱. كوير، محمود – شاعر، نويسنده و پژوهشگر – انگلستان
۲۱۲. كيارستمى، كيا – تهيه كننده فيلم - آلمان، برلين
۲۱۳. گلاب دژ، هوشنگ – نويسنده و شاعر – سوئد، استكهلم
۲۱۴. گلچين، على – وكيل و حقوقدان – آمريكا، سن ديه گو
۲۱۵. گياهى، فاطمه – حامى حقوق بشر – آمريكا، ماساچوست
۲۱۶. گوهرزاد رضا – روزنامه نگار – آمريكا
۲۱۷. لاله جينى، على – مترجم – سوئد
۲۱۸. لقاييان، شهريار – پزشك و حامى حقوق بشر – آمريكا، سياتل
۲۱۹. لوايى، مهرداد – فعال حقوق بشر – هلند
۲۲۰. ماهباز، عفت – فعال حقوق زن و روزنامه نگار – انگلستان، لندن
۲۲۱. مجلسى، داريوش – فعال سياسى – هلند
۲۲۲. محب، رباب – نويسنده و شاعر – سوئد
۲۲۳. محتشم، ياشار – فعال حقوق بشر و دبير اتحاديه انجمنهاى ايرانى در فرانسه – پاريس
۲۲۴. محجوبى، على – عضو فراكسيون حزب سبزها در پارلمان آلمان- برلين
۲۲۵. محجوبى، ابراهيم – حامى حقوق بشر - آلمان
۲۲۶. محمدى، مجيد – استاد دانشگاه، نويسنده و پژوهشگر – آمريكا، نيويورك
۲۲۷. مختارى، سهراب – نويسنده – آلمان، برلين
۲۲۸. مددى، شبنم – پزشك و حامى حقوق بشر – آلمان
۲۲۹. مراد، داريوش – فعال حقوق بشر – آلمان، كلن
۲۳۰. مساعد، ژيلا – شاعر و نويسنده – سوئد، گوتبورگ
۲۳۱. مسعودى، بنفشه – پژوهشگر – فرانسه، پاريس
۲۳۲. مشكين قلم، شاهرخ – هنرپيشه و رقصنده – فرانسه، پاريس
۲۳۳. مصلى نژاد، عزت – نويسنده و فعال حقوق بشر – كانون كانادايى قربانيان شكنجه – كانادا، تورنتو
۲۳۴. مظهر، وريا – نويسنده و شاعر – فنلاند، هلسينكى
۲۳۵. معصومى، بهرام – نويسنده و فعال سياسى – آلمان
۲۳۶. معصوميان، نيما – معلم – اسپانيا، بورگس
۲۳۷. مقدس، مهران – نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر – دانمارك، كپنهاگ
۲۳۸. مقصودنيا، منوچهر – فعال سياسى – آلمان، برلين
۲۳۹. ملكوتى، سيروس – نوازنده، آهنگساز و استاد گيتار كلاسيك – انگلستان، لندن
۲۴۰. مهر، بيژن – فعال سياسى – بوستون، آمريكا
۲۴۱. مهيم، امير – شاعر و روزنامه نگار – كانادا، تورنتو
۲۴۲. ميثاقى، مانو - تحليل گر اجتماعى – كانادا، تورنتو
۲۴۳. ميرستارى، انور – رئيس فدراسيون ايروپرس حقوق بشر – بلژيك، بروكسل
۲۴۴. ميرعمادى، بيژن – كارشناس فيزيك اتمى و استاد دانشگاه – كانادا، ونكوور
۲۴۵. ميرفخرايى، مهران – آرشيتكت و حامى حقوق بشر – ايتاليا
۲۴۶. ميرمبينى، حسين – سردبير پيك خبرى ايرانيان – آمريكا، شمال كاليفرنيا
۲۴۷. نجاتى، احمد – حامى حقوق بشر - بلژيك
۲۴۸. نخعى، شهباز – روزنامه نگار – كانادا
۲۴۹. نژاد، محسن – فعال سياسى و حقوق بشر – آمريكا، شمال كاليفرنيا
۲۵۰. نظريان، آرسن – مترجم و منتقد – هلند
۲۵۱. نقره كار، مسعود – نويسنده و پژوهشگر – آمريكا، فلوريدا
۲۵۲. نقيب زاده، فتحيه – فعال سياسى – آلمان، برلين
۲۵۳. نوذرى، حميد – فعال سياسى – آلمان، برلين
۲۵۴. نورمنش، شيرين دخت – نويسنده و كنشگر حقوق زنان – آمريكا، شمال كاليفرنيا
۲۵۵. نيرومند، بهمن – نويسنده و روزنامه نگار – آلمان، برلين
۲۵۶. وحدتى، سهيلا – فعال حقوق بشر – آمريكا، كاليفرنيا
۲۵۷. هاشمى زاده ايرج - معمار وروزنامه نگار – گراتس، اتريش
۲۵۸. هرندى فريده - وكيل دادگسترى - آمريكا
۲۵۹. هالفورد، زهرا – نقاش، عكاس و مجسمه ساز – فرانسه
۲۶۰. همايون پور شهره – آموزگار – آمريكا، واشنگتن
۲۶۱. همايون پور كوروش - فعال دانشجويى، آمريكا، واشنگتن
۲۶۲. هنرمند، منوچهر – مدير سايت خواندنيها – هلند
۲۶۳. هوشمند، زهرا – نويسنده – آمريكا
۲۶۴. وحدت، كامران – استاد دانشگاه – امهرست، آمريكا
۲۶۵. يادگارى، شاهرخ – آهنگساز و استاد دانشگاه – آمريكا
۲۶۶. يوسفى، ناصر – كارگردان تئاتر، تهيه كننده و مجرى راديو همبستگى – سوئد، استكهلم
۲۶۷. يوسفى، هادى – فعال حقوق بشر – دانمارك
با سپاس از همراهى شما. گسانى كه مايلند به امضا كنندگان بپيوندند، مى توانند با مراجعه به سايت
http://www.we-are-ashamed.com نام خود را وارد كنند. از درج نامهايى كه ناقص يا بدون اشاره به حرفه يا حيطه ى فعاليت و كشور محل اقامت درج شوند، معذوريم.
برگرفته از :
http://iran-emrooz.net/index.php?/news1/17445/
اشتراک در:
پستها (Atom)