محمد توکلی طرقی
به اين ترتيب، در ماه رمضان 1334 فلسفي سخنراني سالانه خود در مسجد شاه را، که از رمضان 1327 براي مقابله با حزب توده مستقيماً از راديو پخش مي شد، معطوف به مبارزه با بهائيان کرد. حملات پي در پي فلسفي به بهائيان آن هم درماه رمضان به برانگيختن احساسات بهاييستيز انجاميد. در پي حرکت دستجات مذهبي به سوي خيابان يوسف آباد و کوشش آنها براي ورود به حريم حظيرة القدس و با تصويب شوراي امنيت، فرمانداري نظامي تهران حظيرة القدس را در 16 ارديبهشت اشغال کرد. سرتيپ تيمور بختيار، فرماندار نظامي، در اعلاميه اي اين کار را، که نقطه اوج همکاري دولت و روحانيت در دوره سلطنت محمد رضا شاه بود، چنين توجيه کرد: «چون تظاهرات و تبليغات فرقه بهائي موجب تحريک احساسات عمومي شده است لذا به منظور حفظ نظم و انتظامات عمومي دستور داده شد قواي انتظامي، مرکز تبليغات اين فرقه را که حظيرة القدس ناميده مي شود اشغال نمايد که از هرگونه پيش آمدهاي احتمالي سوء جلوگيري شود.»87 بنا به گزارش اطلاعات پس از افطار در آن روز در مقابل حظيرة القدس «بين مردم شيريني تقسيم شد.»88
پس از اشغال حظيرة القدس، آيت الله سيد محمد بهبهائي در تلگرافي به شاه از «بستن کانون فساد ديني و مملکتي . . . به وسيله ارتش اسلام» تشکرات صميمانه تقديم و آن روز را «عيدي از اعياد مذهبي» برشمرد.89 شاه نيز در جواب خاطرنشان ساخت: «به طوري که مکرر از ما شنيده ايد هميشه خود را در اجراي مقررات اسلام موظف دانسته و ادامه اين توفيق را از خداوند متعال خواهانيم.»90 آيت الله بروجردي نيز “مسرت” خويش را از بسته شدن حظيرةالقدس به بهبهاني اعلام و دعا کردند که «خداوند عزّ شأنه، ديانت مقدسه اسلام و سلطنت ايران را از گزند دشمنان و اخلالگران حفظ فرموده و وجود مبارک را براي مسلمين مستدام بدارد.» آيت الله بروجردي در نامه اي به فلسفي از «خدمات پرقيمت» او نيز به «ديانت مقدسه اسلام بلکه مطلق ديانات و نسبت به کريم» قدرداني کرد و ابراز داشت که بهائي «در دستگاه دولت نفوذ کامل دارد و لذا اهم امور در اين مقام، تسويه ادارات و وزارتخانهها و پستهاي حساس مملکت است از اين فرقه.»92در مصاحبه اي با روزنامه کيهان، آيتالله بروجردي ويران کردن حظيرةالقدس، طرد بهائي ها از «ادارات دولتي و بنگاههاي دولتي»، و تصويب طرحي براي اخراج تمامي بهائيان از ايران را خواهان شد. اين خواسته در روز 19 ارديبهشت 1334 از طرف سيد احمد صفايي نماينده معمم قزوين در 4 ماده به رياست مجلس تقديم شد.
در مقدمه اين طرح بهائيان اخلالگراني معرفي شدند که «در لباس مذهب عليه ملت مسلمان ايران و تماميت ارضي کشور قيام نموده به وسائل گوناگون مردم را از طريق صلاح و عفاف و از محور خداپرستي و دينداري منحرف ساخته و در پيشرفت مقاصد شوم خود از ارتکاب هر جنايت مضايقه ندارند.» نويسندگان اين طرح، درست در اوج بهائي آزاري، ادعا کردند که «پرونده هاي زيادي از قتل ها و فتنه جوئي ها و جنايات تاريخي افراد اين جمعیت در مراجع قضائي موجود است. . .»94
پس از اشغال حظيرة القدس «در شهرستان هاي رشت، شيراز، اصفهان، کرمانشاه، يزد، کاشان، کرمان، و چند شهرستان ديگر معابد بهائي ها از طرف مامورين انتظامي اشغال شد.» درپي اين حوادث اشخاصي که «در برگه استخدامي خود را بهائي معرفي کرده بودند از ادارات اخراج شدند.» به علت تشديد آزار کساني که به بهائي بودن معروف شده بودند، برخي از بهائيان مجبور به چاپ تکذيب نامه شدند. متن تکذيب نامه ها کمابيش يکسان بود: «با اينکه مسلمان بودن اينجانب بر همه روشن و لازم به توضيح نيست، معهذا عده اي از همکارانم مرا متهم مي کنند که بهائي هستم. همانطور که در سال 1330 در روزنامه داد تکذيب نمودم مجدداً به اطلاع عموم مي رسانم که اينجانب عبدالله بيات کارمند چيت سازي تهران داراي شناسنامه 3494 صادره ملاير گذشته از اينکه مسلمان مي باشم نسبت به شاه و ميهن خود وفادار بوده و خواهم بود،3/2/34.»95
بازنگري گفتار حجة الاسلام فلسفي که به نمايندگي از آيت الله بروجردي مأمور به خشم آوردن مردم عليه بهائيان از راديو بود حائز اهميت است. به روايت فلسفي در سخنراني هاي رمضان 1334 شمسي از راديو:
در يکي دو روز اول، من شرح حال انبياء را بيان داشتم و بعداً به سراغ بهائيان رفتم. در سه جلسه سخنراني اوليه دولت توجه زيادي نداشت. اما خورده خورده گزارش هاي مأمورين انتظامي از تمام کشور به دولت رسيد و دولت متوجه شدکه اين ريشهاي عميق دارد. از طرف ديگر با پيام هاي روحانيون و مرجع تقليد اعليحضرت همايوني هم دستوراتي دادند؛ و اول کاري که شد دستور اشغال حظيرة القدس صادر گرديد. به هرحال من از توجه مردم و آرتش که به موقع حظيرة القدس را اشغال نمود سپاسگزارم.96
براي هرچه بيشتر برانگيختن مردم به آزار دگردينان و دگرانديشان ديني، فلسفي به شايعه نزديک شدن حزب توده به بهائيان پرداخت:
يکي از افراد توده اي نزد خود من اقرار کرد و گفت چون طرق فعاليت به روي ما بسته شده بود و در ابتدا مجالس ختنه سوران، عروسي و عزا تشکيل داديم. اما قضيه روشن شد و چون شنيديم بهائي ها در سال آينده قصد کودتا دارند بدين لحاظ به سوي آنان گرويديم تا بتوانيم در آن موقع عمل حادي انجام دهيم و حتي براي اينکه خود را خيلي علاقمند به مذهب بهائي نشان دهيم به آئين و روش آنان از آنها زن گرفتيم.
فلسفي که متوجه انعکاس جهاني بهائي ستيزي خود بود، در سخنراني هايش به تجليل از«حضرت موسي و حضرت عيسي» پرداخت. با آگاهي به حساسيت افکار جهاني نسبت به آزار اقليت هاي مذهبي پس از کشتار يهوديان در آلمان هيتلري، فلسفي خود را ناگزير مي بيند که: «حقوق اقليت ها را از نظر قانون اساسي و کتب آسماني بيان دارم. . .» در پي شکايت محافل بين المللي بهائي به شاه، نخست وزير، مجلس، و کميسيون حقوق بشر و کميسيون اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل و دولت هاي اروپا و امريکا، فلسفي گفتمان جنگ سرد و واهمه از پيشرفت حزب توده را دستاويز قرار داد: «ما درباره مذهب صحبت نکرده ايم بلکه راجع به دسته اي که نقاب مذهبي به صورت زده بحث نموده ايم.» در توضيح اين امر او متذکر شد که: «به آمريکائي ها پيغام دادم که مسلمانان با توده اي ها مبارزه کرده اند و حالا توده اي ها وارد بهائيان شده اند و شما اگر بخواهيد از بهائيان حمايت نمائيد مثل اين است که توده اي ها را که دشمن آمريکا هستند تقويت کرده ايد.» بدين سان، مبارزه با بهائيان نه تنها مبارزه براي حفظ يکپارچگي ايران، بلکه جزئي از مبارزه عليه کمونيزم جهاني نيز برنموده شد.
با پايان ماه رمضان 1334 شمسي «علماء اعلام و ائمه جماعت و همچنين از طرف کليه آقايان وعاظ و مُبلغين اهل منبر» جلساتي براي «فيصله يافتن امر بهايي ها» تشکيل دادند.100 در يکي از اين نشستها که با حضور آقاي نجفي شهرستاني به نمايندگي آيت الله بروجردي در منزل آيتالله خوانساري برگزار شد، شرکتکنندگان نامه اي «به حضور اعليحضرت همايوني» نوشته و خواهان «تسريع در انجام تقاضاي ثلاثه آقايان» شدند. دراين گردهمائي قرار شد که تقاضاي سه گانه که در طرح تقديمي سيد احمد صفايي به مجلس نيز آمده بود، توسط شيخ محمدعلي لواساني، آقاي نجفي شهرستاني، و حاج باقرآقا قمي حضوراً به شاه تقديم شود. در نامه سرگشاده اي در خرداد1334 به سردار فاخر حکمت رئيس مجلس شوراي ملي، نداي حق، که نقش مهمي در سازماندهي هيأتهاي اسلامي داشت، اخطار داد که فکر و نقشه بهائيان «برهم زدن مشروطيت و سلطنت و از هم پاشيدن اساس ديانت مقدس اسلام است.» در ادامه اين نوشته که علما را حاميان سلطنت معرفي کرد، نداي حق نوشت: «ملت ايران خواهان است که حاليه که صلاح ملت يک مرتبه يکسره شود و تکليف بهائيان مشخص و معلوم گردد، همانطور که تکليف توده اي ها معين شد. حال ديگر استخواني لاي زخم گذاشته نشود که زحمت آن بعد معلوم شود.»101
در تعيين «تکليف توده اي ها» که الگويي براي برخورد با بهائيان شده بود دولت بسياري از سران حزب توده را به اعدام و زندان ابد محکوم کرده بود. براي جلب توجه نيروهاي مذهبي فرمانداري نظامي در آبان 1334 جشن ميلاد حضرت رسول اکرم را در حظيرة القدس برگزار کرد. نداي حق از اين اقدام سرتيپ بختيار قدرداني کرد و تقاضا داشت «که مجلس جشني از اين عظيم تر و مفصل تر براي روز مولود حضرت قائم آل محمد صاحب الامر و الزمان امام غائب در 15 شهر شعبان المعظم برپا و منعقد سازند.» نداي حق اميدوار بود که فرماندار نظامي تهران «با تظاهرات بي نظير مسلمانان در آن جشن خنجر بر قلب عده معدود ناکسان و گمراهان زنند.»102نقش فرمانداري نظامي تهران در سرکوبي و انحلال حزب توده اگرچه نيروهاي بهائي ستيز را اميدوار کرده بود، براي ايرانيان بهائي نگران کننده بود.
دوري گرفتن ناگهاني دولت و دربار از خواست علماء براي «يکسره کردن کار بهائي ها» پيوند تاريخي دولت و روحانيت را گسست. از دوران محمد شاه و ناصرالدين شاه قاجار نهادهاي سرکوب دولت در مبارزه با بابيان و بهائيان و پاسداري از اسلام و تشيع شکل گرفته بود. با ساماندهي مبارزه عليه بابيان و بهائيان دولت از حمايت و پشتيباني فعال علماء برخوردار شد. مجتهدان شيعه نيز که پس از پيروزي اصوليان بر اخباريان به مراجع قدرت ديني خودمختاري تبديل شده بودند، در روند مبارزه با بابيان و بهائيان هماهنگ و منسجم شدند. در دهه 1320 و آغاز دهه 1330 مبارزه با حزب توده که دشمن اسلام قلمداد شده بود، دولت و روحانيت که در دوره رضاشاه در مقابل يکديگر قرار گرفته بودند بار ديگر همرزم و هماهنگ شدند. با اشغال حظيرة القدس در ارديبهشت 1334 اين هماهنگي به اوج خود رسيد. اما تغيير روش دولت در اوج بحران حظيرةالقدس، علماي شيعه، خصوصاً آيت الله بروجردي، را که نگران افزايش تعداد بهائيان در «مملکت شيعه» بودند رنجيده خاطر کرد. بدين سان روحانيت که تا 1334 مدافع سلطنت بود به تدريج به مخالفت با آن برخاست. واقعه 15 خرداد 1342 ادامه روندي بود که با اشغال حظيرة القدس آغاز شده بود. اشغال حظيرة القدس هم اوج و هم آغازه گسست همکاري هاي دربار و روحانيت بود.103
بخش ششم و پایانی هفته آینده
پانوشت ها:
87. «اعلاميه شماره 93 فرمانداري نظامي تهران مورخ 26 ارديبهشت 1334،» به نقل از محمدتقي فلسفي، همان، صص 194-193؛ نقل از ص 193.
88. اطلاعات، 8671 (17 ارديبهشت 1334)، به نقل از همان، ص 194.
89. اطلاعات، 8672 (17 ارديبهشت 1334)، به نقل از همان، ص 194.
90. اطلاعات، 8673 (19 ارديبهشت 1334)، به نقل از همان، ص 194.
91. اطلاعات، 8673 (19 ارديبهشت 1334).
92. اطلاعات، 8672 (18 ارديبهشت 1334)؛ کيهان، 3574 (19 ارديبهشت 1334)، به نقل از محمدتقي فلسفي، همان، صص 195-194.
93. کيهان، 3575 (20 ارديبهشت 1334)، به نقل از همان، ص 195.
94. طرح تقديمي بدين شرح بود: ماده1. جمعيت فاسد بابي ها و وابستگان به آنها از ازلي و بهائي، مخالف امنيت کشور بوده و غير قانوني اعلام مي شود. ماده2. از اين پس عضويت در اين جمعيت و تظاهر و بستگي به آن به هر نحوي که باشد بزه بوده، مرتکب به حبس مجرد از دو سال و محروميت از حقوق مدني محکوم مي شود. ماده 3. اموال غير منقولي که مراکز اجتماع و سازمان هاي وابسته به اين جمعيت مي باشد يا عوائد آن صرف امور مربوطه اين جمعيت مي شود به وزارت فرهنگ منتقل مي گردد که براي تأسيس سازمان هاي تربيتي و اشاعه معارف ديني و اصول خداپرستي اختصاص يابد. ماده4. افرادي که از اين جمعيت در دوائر دولتي و وابسته به آنها مشغول خدمت مي باشند از اينتاريخ ازخدمات دولتي اخراج و به هيچوجه مشمول قانون استخدام نخواهند بود. «متن طرحي که براي تحريم بهائيت قرار است تقديم جلسه علني گردد،» روشنفکر، 93 (21 ارديبهشت 1334)، ص 3.
95. «مسئله بهائي ها،» روشنفکر، 95 (4 خرداد 1334)، ص 3.
96. «از کي و چگونه و با چه مقدماتي وارد مبارزه با بهائيان شدند؟،» اتحاد ملي، 11:366 (26 ارديبهشت 1334)، صص 1 و 4.
97. «کامل ترين جريان و فعاليت هائي که منجر به اشغال حظيرة القدس گرديد،» اتحاد ملي 11: 365 (19 ارديبهشت 1334)، ص 4.
98. ن. ک. به: “
The Baha’i Appeal to the United nations,” in the Baha’i world, 1954-1963(Haifa: the Universal House of Justice,1970), 789-791.
99. «کامل ترين جريان. . .،» اتحاد ملي، ص 4.
100. «اجماع آقايان علما و وعاظ،» نداي حق، 5: 37 (24 خرداد 1334)، صص 1 و 4.
101. «نامه سر باز به جناب آقاي حکمت رئيس مجلس شوراي ملي،» نداي حق، 245 (24 خرداد 1334)، صص 2-1، نقل از ص 2.
102. «جشن ميلاد حضرت رسول اکرم ص در فرمانداري نظامي تهران،» نداي حق، 6:7 (17 آبان 1334)، صص 1 و 4.
103. در اين باره ن. ک. به: تحليل محمدتقي فلسفي از «روحانيت و انتخاب الشرين» در محمدتقي فلسفي، همان، صص 117-112.
* محمد توکلی طرقی پرفسور تاریخ و تمدن های خاور نزدیک و خاورمیانه در دانشگاه تورنتو است।
برگرفته از :
http://www.shahrvand.com/?p=16035
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر