محمد توکلی طرقی
غیرخودی شمردن بابیان و بهائیان که با انتشار «یادداشتهای کینیازدالگورکی» آغاز شده بود با تأسیس کشور اسراییل در1327هش/1948م اوج بیشتری یافت. آئین بهائی، که پیش از پیدایش جنبش صهیونیسم در 1890م/1310ه ق مرکز جهانی خود را در فلسطین بنا نهاده بود، پس از تأسیس آن کشور عامل صهیونیسم قلمداد شد. بدین ترتیب احساسات سیاسی ضد صهیونیستی در دفاع از آوارگان فلسطینی با یهودی ستیزی و بهائی ستیزی در هم آمیختند. با نزدیک شدن دولت ایران به کشور اسراییل، که در تحلیل های سیاسی دست نشانده دولت آمریکا شناخته می شد، احساسات ضد دولتی و ضد امریکائی نیز بر زنجیره بهائی ستیزی افزوده شد و آنرا مفهومی کاملاً سیاسی داد. در این زنجیره غریبه سازی، هویت ایرانی بهائیان و علقه آنان به فرهنگ و کشور ایران جائی نداشت.
بهائیان ایادی صهیونیسم، عامل استعمار، و دشمن ایران و اسلام شناسانده شدند. در روند تاریخ زدایییی که بهائیان را ایادی صهیونیسم برمی نمود، از یاد برده شد که میرزا حبیب الله آل رضا (هویدا)، یکی از کارمندان بهائی وزارت امور خارجه، نخستین ایرانی بود که از کوشش صهیونیست ها برای «ازدیاد نفوسشان در فلسطین»، حتی بیشتر از سیاستمداران عرب، ابراز نگرانی کرده بود. او در نامه 17 صفر 1341 ه ق/ 1922م به وزارت امورخارجه گزارش داد که یهودیان ایرانی «فوج فوج از ایران هجرت کرده به فلسطین آمدهاند. . . و هرگاه اقدام عاجلی برای این مسئله نشود، بلا شبهه تمام یهود ایرانی قطره وار در دریای صهیونیست مندمج می شوند.»104 جالب است که علمای ایرانی تنها در طی بحران های دهه 1320 که به تأسیس کشور اسرائیل انجامید به اهمیت «ازدیاد نفوس» یهودیان در فلسطین پی بردند.
با اوج بهائی ستیزی در دهه 1320، فرضیات نژاد پرستانه ای که برعلیه یهودیان به کار گرفته می شد به بهائیان نیز نسبت داده شد. برای مثال، عبدالحسین آیتی در شهریور1325 در پرچم اسلام نوشت:
مدتی در شگفت بودم که چرا بابی ها یهودی ها را بیش از تمام مردم دوست دارند و سعی در تبلیغ ایشان دارند و پس از تصدیق، به اعلی درجه باهم یگانه می شوند تا آنکه دانستم که در روش و منش، مابه الاشتراکی دارند که از طرفی امر مذهب را بی نهایت ملعبه و بازیچه قرار داده و به تصنع و سخن سازی میگرایند و از طرفی به بافته های خود که می دانند تعبیرات مصنوعی و ناروائی است که خود ایجاد کرده اند بقدری تعصب بروز می دهند که می توانم گفت هیچ طبقه ای در دنیای امروزی به قدر بهائی به تعصب جاهلانه و حمیت ابلهانه متصّف نیست و از طرفی بابی و یهودی در هرکشوری باشد در خیانت بی اختیار است.105
همانگونه که تهمت خیانتِ یهودیان به جنبش یهودی زدایی در اروپا انجامید، کاربرد تهمت هاییاینگونه درباره بهاییان، جنبش ضدبهائی را بخش لاینفک نهضت اسلامگرا برای پی انداختن آینده ای تک مذهبی در ایران ساخت. تحریم اقتصادی بهائیان بخش مهمی از نهضت اسلامگرا بود که با تحریم «نوشابه امپریالیستی» پپسی کولا در 1334 آغاز شد. این تحریم اقتصادی را که نقش مهمی در شکل گیری گفتمان سیاسی اسلامی داشت در فرصت دیگری بررسی خواهم کرد.
موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالنسبه ممتاز بهائیان نیز بر نگرانی علما و مراجع تقلید نسبت به آینده اسلام در ایران می افزود. لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، خصوصاً قرار دادن “کتاب آسمانی” به جای “قرآن مجید” در سوگند رسمی که در16 مهر 1341 در هیئت دولت به تصویب رسید، این نگرانی ها را دو چندان کرد. علمای شیعه این تصمیم و دیگر اصلاحات مدنی را کوشش هایی برایتغییر هویت اسلامی ایران قلمداد کردند. آنها که پس از واقعه حظیرةالقدس از شاه ناخشنود شده بودند، با تصویب این لایحه مستقیماً به رویاروئی با دربار کشیده شدند. همچنان که نامه 21 اردیبهشت 1342 آیت الله شریعتمداری به علمای کرمان حاکی است، بسیاری از علماء براین باور بودند که دولت «با وسایل مختلف در تقویت بعضی از فرق ضاله و منحرف و ضد اسلامی و دخالت دادن آنها در شئون مختلف مملکتی و سپردن بعضی از مقامات حساس به آنها میکوشد.»106پیرو این نامه، شریعتمداری متذکر شد که «ایران میدان فعالیت حزبی که عامل استعمار و دلال اسراییل و عنوان مذهبی دروغی را دارد قرار گرفته است.»107 آیت الله خمینی نیز در اعلامیه ای خطاب به وعاظ و گویندگان و هیئت های دینی در خرداد 1342 هشدار داد:
آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست، دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها (فرقه ضاله و مضله) همراهی می کند، دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است، در ارتش و فرهنگ و سایر وزارتخانه ها برای آنها جا باز نموده و شغل های حساس به آنها داده اند. خطر اسرائیل و عمال آنها را به مردم تذکر دهید، در نوحه های سینه زنی از مصیبت های وارده بر اسلام و مراکز حقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید، از فرستادن و تجهیز دولت خائن، چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن برای شرکت در محفل ضد اسلامی و ملی اظهار تنفر کنید. سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است [تأکید در اصل].»108
«جامعه روحانیت ایران» نیز در خرداد 1342 اسراییل را «بزرگ ترین پایگاه دشمنان اسلام و عامل درجه اول استعمار در خاور میانه» معرفی و پیش بینی کرد: «بهاییان که دلالان اسراییل در مملکت ما هستند (فراموش نکنید حیفا و عکا مرکز بهاییان و از شهرهای معروف اسراییل است) در دستگاههای حساس مملکت رخنه کرده و روز به روز بر نفوذ آنها در تمام قسمت ها مخصوصاً دستگاه های تبلیغاتی حتی گفته می شود در هیئت دولت زیادتر می گردد.» در ادامه این بیانیه که «هدف روحانیون از مبارزه اخیر» را نشان می داد، تأکید شد که «روحانیت هرگز نمیتواند این ننگ بزرگ را برای مسلمانان ایران بپذیرد و نفوذ عُمّال صهیونیسم و دلالان آنها یعنی بهاییان را در مملکت خود تحمل کند.»109 آیت الله سید محمد صادق روحانی نیز در نامه ای در تحریم انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی در شهریور1342، مجلس را مأمور سرپوش گذاردن برکودتای سیاهی دانست که قصد دارد «یکباره اساس دین و مشروطیت را دگرگون کند.»
فلذا با همکاری بهاییان و عمال اسراییل و سازمان امنیت و زنان و مردانی که عفت قلم مانع از شرح حال آنهاست، به نام مردم متینگ راه می اندازند، کنگره تشکیل می دهند، کمیته درست می کنند که غلامان خانه زاد و جیره خواران استعمار را به کاندیداتوری از طرف مردم معرفی کنند. البته نه مردم این کشور بلکه مردم ماوراء بحار و مردم اسراییل.110
قطعنامه 21 فروردین 1342 «حوزه علمیه قم» نیز از «مراجع عالیقدر مخصوصاً حضرت آیت الله العظمی خمینی» خواست که در «تامین مستدعیات» 10 گانه ای که بند 5 آن خواهان «قطع ایادی استعمار و عمال صهیونیسم از مملکت» بود بکوشند.111 همچون بسیاری از نوشته های اسلامگرا بیوگرافی پیشوا، که در1969 تنظیم شده بود، بهاییان را «عمال سازمان ضد بشری صهیونیسم و آژانس یهود» معرفی کرد.112بدین سان، در گفتمان انقلابی «ایادی استعمار و عمال صهیونیسم» برابرهایی برگزیده برای بیگانه سازی “بهاییان” شد. از آن جهت که دولت اسراییل دشمن سرسخت اسلام به شمارمیآمد، پیشرفت بهائیان در گستره سیاست، اقتصاد، و فرهنگ ایران دلیلی برتضعیف اسلام فرض میشد. بنابراین بسیاری از سخنگویان و مبارزان اسلامی در دو دهه پیش از انقلاب بیش از هرچیزی تکیه برآن داشتند که «اسلام در موقعیت خطرناکی قرار گرفته» است. به عنوان نمونه، محمدجواد باهنر در هیأت مکتب حسین در 17 شهریور 1346 هشدار داد که «دین در معرض خطر قرار دارد. تبلیغات بهائیان روز به روز بیشتر می شود. کمی به خود آئید و در فکر دین باشید. . .»113 در این پنداشتِ فراگیر تمامی برنامه های فرهنگی دولت از جشن هنر شیراز تا تغییر تقویم هجری کوشش های «فرق ضاله و منحرف» و «ایادی استعمار و اعدای اسلام» «برای تغییر شخصیت اسلامی مملکت» دانسته شدند.114 دراین نگرش “انقلابی” حتی مسئولیت سرکوبی های خشونت بار ساواک نیز به دوش بهاییان گذاشته میشد.115 به دیگر سخن، گفتمان انقلابی و اسلامگرا بهاییان را در تمامی سیاست های ناسنجیده رژیم شاه سهیم می دانست.
جنبشضدبهاییکه از دهه 1320 باتبلیغات اسلامی درآمیخت نقش مهمی در تبدیل «ایمان اسلامی» به «مبارزه سیاسی» داشت. بجای بررسی مبانی ایمانی آئین بهائی، مبارزان اسلامی از آن پس تأکید داشتند که آئین بهائی «مذهبی سیاسی» است که دولتهای استعماری برای تضعیف اسلام برپا ساختهاند. بنابراین شرکت کنندگان در جلسات هیئتهای اسلامی و انجمن های ضد بهائیت بیش از پیش نگران آینده اسلام می بودند. تشدید این نگرانی وسیله ای برای تبدیل زهد و ایمان به «آگاهی سیاسی» و تشویق به مبارزه برایحمایت از اسلام بود. بدین دلیل جلسات هیئت ها و انجمنهای ضدبهائی مکان های مناسبی برای جلب افراد به سوی سازمان هایی همچون مجاهدین خلق، امت واحده، حزب ملل اسلامی، و هیئت مؤتلفه بودند.116 با درهم پیوستن جنبش ضدبهایی با جنبشهای ضد صهیونیستی، ضد استعماری، و ضد امپریالیستی، مبارزه برای پاکسازی بهائیان به مبارزه برای سرنگونی سلطنت پهلوی، تبدیل گردید. در جنبش «آزادی خواهانه مردم ایران» آزادی مدنی بهائیان اسارت «ملت مسلمان» پنداشته شد و در نتیجه جامعه مدنی ایران در نیمه دوم قرن بیستم دچار تناقضی شد که همچنان ادامه دارد.*
——————–
پانوشت ها:
104. علیاکبر ولایتی، ایران و مسئله فلسطین بر اساس اسناد وزارت امورخارجه 1897-1937م، تهران: دفترنشر فرهنگ اسلامی، 1376،98، سند 17.
105. آیتی، «بازیگری بنی اسرائیل سبب خواری ایشان است،» پرچم اسلام 1:28 (28 شهریور 1325)، ص 2.
106. آیت الله شریعتمداری، «حضرات آقایات علما و حجج اسلام (شهرستان کرمان) دامت برکاتهم،» اسناد انقلاب اسلامی، 5: صص 57-54؛ نقل از ص 55.
107. آیت الله شریعتمداری، «حضرات آقایان علمای اعلام و حجج اسلام و وعاظ کاشان دامت برکاتهم،» اسناد انقلاب اسلامی، 5: صص 59-58، نقل از صر 58.
108. روح الله الموسوی الخمینی، «اعلامیه حضرت آیة الله العظمی آقای حاج آقا روح الله دام ظله علی رئوسالمسلمین خطاب به وعاظ و گویندگان دینی و هیئت های مذهبی،» 15 خرداد، 25 (بهار 1376)، ص 124.
109. جامعه روحانیت ایران، «هدف روحانیون از مبارزه اخیر،» اسناد انقلاب اسلامی، 4: صص 79-72؛ نقل از ص 75.
110. محمدصادق الحسینی الروحانی، «متناعلامیه آقایحاج سیدمحمد صادق روحانی. . .،،» اسناد انقلاب اسلامی، 5: صص 89-85؛ نقل بر 88. 111
111. حوزه علمیه قم، «متن قطعنامه حوزه علمیه قم،» اسناد انقلاب اسلامی، 4: ص 117.
112. بی نام، بیوگرافی پیشوا، بی مکان: انتشارات پانزدهم خرداد، بی تاریخ، ص 63.
113 مهناز میزبانی، «شهید باهنر الگوی مبارزه و آموزش،» 15 خرداد، 27/26 (تابستان و پائیز 1376)، به نقل از گزارش ساواک در جلسه هفتگی هیئت مکتب حسین در 9 تیر 1346، نقل قول ها به ترتیب از صص 100 و 107.
114. به عنوان نمونه، ن. ک. به: نامه آیت الله محمد رضا گلپایگانی در 17 خرداد و 27 تیر 1357، اسناد انقلاب اسلامی، 1: صص 470، 489.
115. ن. ک. به: «متن اعلامیه حوزه علمیه قم در باره بسیج جوانان برای مبارزه مسلحانه و شناسایی مزدوران رژیم شاه،» اسناد انقلاب اسلامی 4: ص 683؛ نقل از ص 684.
116. برای نمونه ن. ک. به: شرح حال غلامحسین صفتی در تارخچه گروه های تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تهران: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، 1359، ص 172.
* در ویرایش نهائی این نوشته، حشمت مؤید، احمد کریمی حکاک، و افسانه نجم آبادی، راهنمایم بوده اند. از یکایک آنها سپاسگزارم. اما این دوستان مسئول نگرش و لغزش هایم نیستند. برای تسهیل خواندن نقل قولها، در موارد ضروری، در رسم الخط متون اصلی تصرف کرده ام.
* محمد توکلی طرقی پرفسور تاریخ و تمدن های خاور نزدیک و خاورمیانه در دانشگاه تورنتو است.
برگرفته از :
http://www.shahrvand.com/?p=16280
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر