![]() |
برای ایـران امـری حیاتی و حیثیتی اسـت!
نامهی هفت تن از فعالان و مدیران جامعهی بهایی خطاب به رئیس جمهور
اسلامی ایران از این نظر حائز اهمیت و درخور دقت است که نویسندگان نامه با
وجود اینکه پنج سالی است اسیر و محبوساند و هر یک هم به بیست سال زندان
محکوم شدهاند، باز با احساس مسئولیت تمام از حق و حقوق اساسی “ملت شریف
ایران” از سربلندی مردم این “سرزمین مقدس” و یا از آنچه مصلحت ملت و دولت و
کشور عزیز ایران است مینویسند و از درد و رنجی که خود در زندان کشیدهاند
و یا مصایبی که متحمل شدهاند چیزی در این نامه نمیگویند و حتی در باب
آزادی خود از زندان جمهوری اسلامی درخواستی نمیدهند و از آنجایی که در
مطبوعات داخلی هنوز پاسخی مسئولانه به آن نامه داده نشده و دولت تدبیر و
امید هم به سبب انبوه گرفتاریها در این مورد سکوت اختبار کرده است،
اینجانب به حکم وظیفهی انسانی و ملی خود ضروری دیدم که در ضررورت حیاتی
رفع هرگونه تبعیض نسبت به بهائیان و اهمیت ملّی و بینالمللی حلّ این مسئله
قدیمی برای ایران و ایرانیان، خاصه در شرایط حساس کنونی به چند نکته، مهم
اشاره کنم:
۱- نکتهی اول اینکه رفع تبعیض نسبت به جامعهی بهایی بخش اساسی از
موضوع وحدت ملی و معنوی و کسب آبروی بینالمللی برای ایران است. اگر رهبران
جمهوری اسلامی واقعاً در پی آشنی و وحدت ملی هستند، در وهلهی نخست از
سرکوب سراسری بهائیان ایران که طی این ۳۵ سال پس از انقلاب اسلامی بی وقفه
ادامه داشته باید دست بردارند و تمامی حقوق ملّی و انسانی آنها را به آنها
برگردانند. زیرا جداً باعث تأسف و مایهی شرمساری عمومی است که جامعهی
بهایی ایران قربانی اصلی انقلاب اسلامی بوده و در این سه دهه و نیمی که از
استقرار نظام ولایت فقیه در ایران میگذرد، افراطیهای حاکم بر دستگاه
قضایی و دادگاههای انقلابی صدها تن از اعضاء جامعه بهایی را ربوده و
زندانی یا سر به نیست کردهاند. حدود دویست نفر از مدیران و فعالان
مؤمنشان را به جوخهی اعدام سپردهاند. اماکن مقدس بهایی مانند حظیرة
القدسها و آرامگاهها را مانند خانهی باب در محلهی قدیمی شیراز تخریب
کرده و به جای آنها مسجد و مؤسسات دولتی ساختهاند. بیمارستان میثاقیه
بهائیان را که در خدمت رسانی به مردم ایران نمونه محسوب میشد مصادره کرده
بیمارستانِ مصطفی خمینی نامیدهاند. خلاصه اینکه بهائیان ایران از هرگونه
حقّ و حقوق ملّی و اجتماعی و انسانی محروم شده و هزارانشان به سبب محرومیت
از تحصیل در دانشگاهها و یا اخراج از دستگاههای اداری و اقتصادی
خانهنشین و یا مجبور به ترکِ کشوری که مقدس میخوانندش، شدهاند... در اثر
این سرکوبگریهای عقیدتی- مذهبی که نظیرش را تنها در عربستان سعودی و یا
مناطق تحت کنترل طالبان در افغانستان و پاکستان میتوان سراغ گرفت، لطمه
حیثیتی بزرگی بر روحانیت شیعه، انقلاب اسلامی و به جمهوری اسلامی ایران در
سطح ملی و بینالمللی وارد آمده و در نهایت نام ایران را در جهان لکّهدار
کرده است.
به این سبب است که گفته میشود، رفع تبعیض نسبت به بهائیان و به رسمیت
شناختن حقوق انسانی و شهروندی آنها ضرورتی حیاتی برای ایران است تا
بدینوسیله به ایجاد وحدت ملی و معنوی و کسب حیثیت بینالمللی هر چه بیشتری
توفیق یابد. نیاز به چنین حرکتی آنجا پررنگتر میشود وقتی که به یاد آوریم
که سلطهجویان جهانی و جنگ طلبان منطقهای خاصه کشورهای تروریست پرورِ ضد
ایرانی و دشمنِ شیعه که وحدت ملی و تمامّیت ارضی کشور ما را هدف قرار
دادهاند در کمیناند تا از کوچکترین شکافی در صف وحدت ملی سود برده و به
اهداف ویرانگرانهی غیرانسانی خود دست یابند. آری تبعیض نسبت به ۱۲ میلیون
سنی مذهب ایرانی اجرای خواستهای القاعده و تروریزم بینالمللی است. تداوم
سرکوب بهائیان عملی کردن نیاتِ شوم سلطه جویان جهانی است...
آیا یک دولتِ واقعاً مسئول و صاحب تدبیر میتواند مجری نقشههای دشمنان خود باشد؟
۲- نکته دوم اینکه رفع تبعیضات موجود در ارتباط با جامعهی بهایی ایران
بخش اساسی از موضوع توسعه سیاسی، دمکراسی سازی و نهایتاً تأسیس آزادی و
استقرار حاکمیت ملی در ایران است.
زیرا تجربهی جوامع مختلف دنیا نشان داده که در شرایط سرکوبگریهای
عقیدتی و دینی از توسعه سیاسی و دمکراسی سازی سخنی نمیتوان به میان آورد.
از طرفی هم دمکراسیهای بزرگ دنیا نشان میدهند که میان دمکراسی سازی و رشد
همه جانبهی سیاسی و اقتصادی با مدارای مذهبی و آزادیهای دینی رابطهی
مستقیم و بنیادی وجود دارد.
اگر در هند یک میلیارد و چند صد میلیون نفری با آن گوناگونیهای
شگفتیآور قومی- زبانی و طبقاتی و عقیدتی... دموکراسی و حاکمیت ملی در
این ۶۵ سال روز بروز استوارتر و گستردهتر گشته از دولتِ سرِ مدارایِ
عقیدتی و مذهبی و همزیستی مسالمت آمیز فرقههای مذهبی مختلف در کنار یکدیگر
است که توسعه سیاسی و گسترش دموکراسی را در هند ممکن کرده و زمینه ترقی و
ایجاد وحدت ملی و اقتدار جهانی هندوستان را هم فراهم آورده است. در واقع
دمکراسی، توسعه سیاسی، آشتی ملّی، وحدت داخلی و اقتدار بینالمللی در کشوری
امکان وجود مییابد که سرکوبگری مذهبی علیه هیچ فرقهی مذهبی در آنجا
نباشد یا از هیچ شخصی به سبب وابستگی به اقلیت دینی خاصی حقّی سلب نشود و
به کسی نیز به علت پیروی از دین اکثریت، حق و امتیاز ویژهای تعلّق نگیرد.
وقتی جوان بهایی از تحصیل در دانشگاهها و کار در ادارات محروم میشود و
انبوهی از متخصصّان فنی و علمی و کارآفرینان درجهی اول ایرانی به جرم
پیروی از بهائیت تبعید و توبیخ یا حبس و اعدام میشوند، از کدام وحدت ملّی
میتوان سخن گفت؟ چطور میتوان ترقی و دموکراسی سازی کرد؟
وحدت و ترقی و توسعه سیاسی در جامعه انسانی فرآمد رفتار بدون تبعیض
نهادهای ملی و حکومتی با فرد فرد مردم آن جامعه است. وحدت ملّی که پایه
ترقی و آزادی و اقتدار ملی است از حسّ برابری ناشی میشود از احساس اجرای
عدالت و شرکت در اداره سرنوشت جمعی بیرون میآید وقتی میلیونها نفر
ایرانیِ سنّی مذهب از دست یافتن به پستهای کلیدی مملکت محروماند، وحدت
ملّی و ترقی و دمکراسی چطور به وجود آید؟ وقتی جامعه بهایی را فرقهی ضالهّ
مینامید و همه را بدون استثناء عامل استعمار و اسرائیل میخوانید و سرکوب
میکنید، ملتی که آگاه ازین واقعیتها باشد ادعای آشتیخواهی وحدت طلبی و
دموکراسی سازی شما حاکمان جمهوری اسلامی را چطور می تواند جدّی بگیرد؟
۳- نکتّه سوم اینکه روح تبعیضات و پایان دادن به سرکوبگریهایی که علیه
بهائیان اعمال میشود بخشی از مسئله اصلاحات دینی، تعالی معنوی و آشتی دادن
اخلاق و سیاست در ایران است که نیاز جدّی و حیاتی ملت ماست. وقتی انقلاب
مردمی ایران با رهبری روحانیت شیعه به پیروزی نهایی خود نزدیک میشد،
فیلسوف فرانسوی میشل فوکو نوشت که:
برگرفته از :
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر