بسم الله الرحمن الرحيم
ايرانيان
-نسبت به اقوام مجاور خود- سابقهی عداوت، كشتار و نقض حقوق انسانی
برادران قومی خود را در پيشينه تاريخی خود نداشتهاند و چه بسا شاهديم كه
بارها يكرنگی و همرأيی ايشان از دوران باستان تا سدههای امروز، اين
سرزمين را از بلايای انسانی چون فساد و ظلم با اميد سديد و مجاهدت وثيق و
بهره گيری از ايمانی منيب نجات داده است. همچنين بود وقتی كه در اين
سرزمين، فرقههای مذهبی و اديان مختلف در مسلكها و آيينهای گوناگون در
معاشرتهای اجتماعی و همزيستی مسالمتآميز، راه رشد و تلاش خويش را
میپيمودند و به يكديگر منفعتی زندگیبخش میرساندند كه همانا انسان در
بستر جامعه خويش انسانيت خود را شكوفا میكند.
اما
چه شد كه امروزه آن فرهنگ كهن ترك گفته شده و آن آيين و سنت مهرورزی و
همنوعدوستی در دلها خاموش گشته و جان و مال و آبرو و كرامت انسان بیارزش
گرديده؟؛ آن طور كه نه تنها میبينيم احكام جاهلانه مرزهای انسانيت را
خدشهدار كردهاند، بلكه فرهنگ انساندوستی و آدميت چنان به مغاك ضلالت
درافتاده كه از طرفی مردمانی برای تماشای جان دادن يك انسان محكوم به
اعدام همچون بدويان قرون گذشته در انتظار طلوع فجر میايستند و از طرف ديگر
هموطنی، هموطن خويش را به گروگان میگيرد و به ظلم حلقآويز میكند و
خانوادهی برادر خود را در ايام شادی عزادار مینمايد!!. تكملهی "ارزش
انسانيت" و حق "انسان بودگی" را چه كسانی خط كشيدند و بر جايش آيات
انسانستيزی و دشمنانگاری حك نمودند؟
آن
هنگام كه خداوند حكيم بر انسانيت خلقت خود احسنت فرمود، وی را نه در
شاكله بلكه به جهت قداست جان و روح انسانيتی كه در آدمی دميده شد ارج نهاد
و حق حيات اعطا كرد. چنين حقی كه هر انسان آزاده برای حيات در سرزمين خود
دارد تا از امكانات اجتماعی آن بهرهبرداری كند را هرگز نمیتوان بواسطه
ايدهها يا عقيدهها و احكامی كه فرض اساسی كرامت انسان را مخدوش میكند،
ناحق جلوه داد و محدود نمود؛ چه رسد كه اينچنين بر صفحه تاريخ معاصر يك
ملت، رنگ آپارتايد عقيدتی خودنمايی نمايد و دروغ و تزوير و ريا و نفرت و
توهين و افترا، ناموس انسانيت اين مرز و بوم را به دريدن بكشاند و برادر را
در مقابل برادر قرار دهد. امروزه جامعهی ايران –بخصوص نسل جوان- دچار
افسردگی و عصبيتی پس خانمانسوز است. برادری و دوستی، صداقت و راستگويی،
امانتداری و حفظ حرمتها، نيكانديشی و نوعدوستی، شفقت و همياری، صفا و
صميميت، ايثار و از خودگذشتگی، غمخواری و دستگيری همنوع، افتادگی و
جوانمردی در ميانمان كم رنگ، و به يك شعار و ژست توخالی تبديل شده؛ و جايش
را به اختلاف و افتراق، كذب و دروغگويی، خيانت و تجاوز، دورويی و رياكاری،
ظاهرنمايی و بیاعتمادی، بیرحمی و بیحرمتی و ضعيف كشی و استثمار سپرده
است. واقعيت اين است كه شانههای فرهنگ و اخلاق مردمان ما آن روزی بر خاك
ذلالت افتاد كه عدهای از عالمان و مروجين اخلاقش، انسانيت و شرافت و دين
را گردآلود دروغ، تزوير، ريا، ظلم و اعمال ناصالح و گفتگوهای بی حاصل و
وعدههای باطل در جهت منافع دنيوی خود نمودند.
اين
كمترين، از تورات آموختم:"همنوعت را چون خودت دوست بدار"[1]؛ از انجيل
آموختم:"همسايهات را چون نفس خود دوست بدار و به دشمن و لعن كنندهی خود
نيز احسان كن و دعای خير نما"[2] و از قرآن كريم آموختم: "با هر آن كسی كه
با شما نجنگيده و يا ظلم نكرده با نيكی و عدالت رفتار كنيد " و همچنين:"
گرامیترين شما در نزد خدا با تقواترين (= انسانترين) شماست"[3] و از
فرهنگ غنی و كهن ايرانی آموختم: "بنی آدم اعضا يك پيكرند // كه در آفرينش ز
يك گوهرند..... تو كز محنت ديگران بیغمی // نشايد كه نامت نهند آدمی".[4]
بنابراين
برپايهی احساس نياز به يك اقدام عملی و نمادين ديگر به منظور تذكر و
يادآوری بر ارج نهادن به انسانيت انسان، همزيستی مسالمتآميز، همياری و
همدلی و پرهيز از كينهورزی، عصبيت و تعصبات كور مذهبی؛ آيهای از "كتاب
اقدس" بهائيان را در قالب تابلویی خوشنويسی و تذهيب نمودم تا سندی نمادين و
ماندگار از احترام به كرامت ذاتی انسان، نوعدوستی و همزيستی مسالمتآميز
بدون توجه به تعلقات دينی، مذهبی و عقيدتی باشد. اين اثر نمادين ارزشمند را
در آستانهی آغاز سال 1393خورشيدی از طرف خود و تمامی همميهنان
آزادانديشم كه برای انسان به جهت انسانيتش ارج و احترام قايلند -نه بخاطر
دين يا نوع عبادتش- به همهی بهائیان جهان، بخصوص هموطنان بهائيم كه به
شكلهای مختلف از تعصبات كور مذهبی آسيب ديدهاند به منظور دلجویی و همدردی
تقديم میكنم. اگرچه قلبا خواستار آن بودم تا "كتاب اقدس" را همچون كتب
"قرآن كريم"، "تورات"، "زبور"، "انجيل" و "عزرا" خوشنويسی و تذهيب نمايم،
اما متاسفانه توانايی جسمی و مالیام اجازه نمیداد. اميدوارم اين اثر
كوچك ولی ارزشمند معنوی –كه در بيتالعدل اعظم نگهداری خواهد شد- تذكاری بر
فرهنگ غنی و كهن مهروزی و همزيستی ايرانيان باشد و عيبهای فراوان هنریاش
به ديدهی اغماض نگريسته شود.
اين
كمترين، مشفقانه و برادرانه مردم عزيز ميهن خويش -با هر دين و مذهب و
مسلكی- كه سخنم بدو میرسد را به مهر و محبت، دوستی و شفقت، رحم و مروت،
گذشت و رأفت، همدلی و همبستگی، ياری و حمايت؛ و ستايش جان و مال و آبروی
يكديگر فرامیخوانم. اينك كه در آغاز بهار قرار داريم، پسنديده است تا در
افكار خويش تفكر كنيم و زنگار از نگرشهای كليشهای خود نسبت به يكديگر
بشوييم و دست محبت و ياری به سوی انسانيت يكديگر پيش آريم و از نعمت
همبستگی و همزيستی پرخير و بركت و روحيه بخش زندگی در قالب تفكر
شهروند-زيست بهرههايی جاويدان به خود و آيندگان برسانيم، و دست رد بر سينه
صاحبان زر و زور و تزوير كه میخواهند به شكلهای گوناگون دشمن يكديگر
باشيم و به جان، مال و آبروی همدگر تعدی نماييم بزنيم.
اين
كمترين، خرسندانه ايمان دارم حركتهای عملی و گسترده میتواند زمينه
برچيدن فرهنگ خصمانه را از ميان جامعه ما برداشته و محبت و مهر و
انساندوستی و همبستگی را كه احتياج روزافزون جامعهی فرو برده شده در
تاريكی افتراق و كينهها است، برافراشته گرداند.
و السـلام على من اتـبع الهـدى
تهران
الراجي؛ عبدالحميد معصومی تهرانی
1- كتاب لاويان- فصل 13- آيه 18
2- انجيل متی – باب 5- آيه 44 تا47؛ باب22 – آيه36 تا 40
3- ممتحنه – آيه 8 و حجرات- آيه 13
4- گلستان سعدی- باب اول
برگرفته از :
http://www.amasumi.net/154-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D9%85-%D9%86%D9%87%D9%8A%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%87%D8%B1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر