۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

وحی الهی انقطاع‌نا‌پذیر است‌ ! به بهانه‌ی «بی‌دلیلی ختم نبوت»



مهرداد وجدانی

تاریخ انتشار: ۹ شهریور ۱۳۸۷

آقای اکبر گنجی عزیز
یکی از آموزه‌های دیانت بهائی «وحدت ادیان» است (وحدت در خاستگاه و وحدت در هدف)‌. یعنی همه «ادیان» خاستگاهی الهی دارند و هدف همه آن‌ها کوشش برای پیشرفت و تعالی فردی و جمعی نوع بشر است‌.
سپس پرسش اساسی و گریزناپذیر این خواهد بود: اگر همه ادیان از جانب خداوند هستند و هدفی یگانه را دنبال می‌کنند‌، دیگر چه نیازی به ظهور ادیان رنگارنگ و جور واجور بوده‌ است؟ برای این‌که بانی این همه شر و «جهاد مقدس» شوند‌؟ پاسخ این پرسش را می‌توان در آموزه دیگری از دیانت بهائی یافت‌.
«وحی الهی تدریجی و پیش‌رونده (‌PROGRESSIVE‌) است.» تدریجی و پیش‌رونده بودن (تکاملی) از ویژگی‌های جدا‌ناپذیر وحی هستند‌.
بنابراین حقایق مذکور و مورد نظر در ادیان نسبی هستند، نه مطلق‌. یعنی این‌که ادیان مانند هر کالای مصرفی دیگر «تاریخ مصرف» دارند‌ (روشن است که «مخاطبان» این بحث معتقدان به خداوند و وحی مُنزَل هستند‌، آن‌هایی‌ که وحی را به‌عنوان اصل راهنما در زندگی بشر ـ موضوعی برای سرسپردگی و چارچوبی برای جهت گیری ـ لازم می‌دانند‌‌).
آن بخش از وحی که به اخلاقیات و روحانیات می‌پردازد بیشتر مطلق و کمتر نسبی است‌‌. درحالی‌که بخش‌هایی از وحی که به جسمانیات مثل احکام و مبادی اداری و روابط اجتماعی توجه دارند‌، بسیار نسبی و به‌ندرت مطلق و جاودانی هستند‌.
گزاره «پیامبران به زبان قوم خود سخن می‌گویند»، دقیقاً دلالت به نسبی بودن ارزش‌های دینی دارد‌. یعنی این‌که پیامبران به اندازه فهم و درک مردمان زمان خود به تبیین حقایق و تشریع احکام و تشویق و تکلیف نیکی‌ها و نهی و تقبیح بدی‌ها می‌پردازند‌.
حضرت مسیح فرمودند «همه حقیقت را برای‌تان فاش و بازگو نکردم‌. چون حقیقت آن‌قدر بزرگ است که شما تحمل شنیدن آن را نداشتید‌. هنوز پیامبران زیادی برای بیان بیشتر حقیقت برای شما در راهند‌.»
در این‌جا برای روشن نمودن بیشتر مطلب‌، به آوردن مثال‌هایی (‌آنالوژی) می‌پردازم‌:
۱. پدران و مادران در امر تعلیم و تربیت فرزندان خود کوشا هستند‌. آن‌ها را به نیکی‌ها تشویق و از بدی‌ها باز می‌دارند‌. در این تلاش پدر و مادرانی به نتیجه مطلوب می‌رسند که از زبانی (گفتمان) متناسب و فصیح و مطابق فهم و درک و سن و سال فرزند خود بهره می‌گیرند‌.
برای نمونه مادری می‌خواهد دختر ۱۵ ساله خود را قانع کند که خوردن میوه‌ها و سبزی‌های دارای ویتامین A نقش مهمی در تامین سلامتی بدن دارند‌.
در این مورد اگر مادر قدری آشنا به دانش بیولوژی باشد‌، حتی می‌تواند برای دختر ۱۵ساله خود نقش حیاتی این ویتامین را در کارکرد حس بینایی‌، بیان و تفهیم کند‌.
ولی برای قا‌نع کردن دختر ۵ ساله‌اش که از بحث‌هایی در‌باره بیولوژی و فیزیولوژی چیزی نخواهد فهمید‌، شاید دروغ مصلحت‌آمیزی بگوید‌.
مثلاً به او بگوید اگر چنین میوه‌هایی را بخورد چشمانش زیباتر می‌شوند‌! _ خیلی از داستان‌های کتاب‌های مقدس از تورات گرفته تا قرآن از این دست تلاش و روشن‌گری برای بشریتی است که مرحله تاریخی «۵ سالگی» خود را می‌زید‌. مثل داستان آدم و حوا (در ره دوست به هر حیله رهی باید کرد‌!)‌.
۲. پزشک متخصص اطفال، برای شیرخواره‌ای دو ماهه‌، در نسخه‌ای تمام نیازهای تغذیه‌ای او را (از آلفا تا اُمگا) تشریح و تبین می‌کند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
پدر و مادر طفل دقیقاً مواد مندرج در نسخه را تهیه کرده و طبق دستور پزشک نوزاد خود را تغذیه می‌کنند و به نتیجه رضایت‌بخش می‌رسند‌. تصادفاً بعد از شش ماه نسخه فرسوده و نوشته‌های روی آن ناخوانا می‌شوند‌.
در نتیجه پدر و مادر (احتمالاً جوان و بی‌تجربه) برای تهیه نسخه به پزشک حاذق‌شان مراجعه می‌کنند‌. با دریافت نسخه جدید‌، تقریباً دچار شوک می‌شوند چون نسخه جدید تفاوت‌های زیادی با نسخه قبلی دارد (نسخه‌ای که پدر و مادر به آن خو کرده و با دل‌باختگی و بی‌تجربگی تمام می‌پندارند که آن بهترین و کامل‌ترین نسخه دنیاست)‌.
وقتی ناخرسندی خود را بابت این تغییر با پزشک مطرح می‌کنند‌؛ او با سخنان ذیل پدر و مادر جوان و بی‌تجربه را اقناع می‌کند‌:
«درست است که نسخه قبلی خیلی مفید و ثمربخش بود ولی از این به بعد به‌علت رشد کودک، آن نسخه کافی و جواب‌گوی نیازهای تغذیه‌ای او نخواهد بود و باید به‌جای آن این نسخه جدید را بکار گیرید تا به همان نتایج رضایت‌بخش قبلی برسید‌. ضمناً‌، بعد از شش ماه دوباره باید این نسخه را با نسخه جدید دیگری که احتیاجات تغذیه‌ای یک طفل یک ساله را برآورده کند عوض کنید»
۳. کودکی در شش سالگی به مدرسه می‌رود و در کلاس اول‌، اولین درس‌های ریاضیات را می‌آموزد. مثلاً جمع‌های دو رقمی را یاد می‌گیرد‌.
برای این‌که بتواند معادلات جبر را بیاموزد شاید لازم باشد هشت و یا نه سالی صبر و تلاش کند و مطالب پایه‌ای‌تری را بیاموزد تا هم‌زمان با بلوغ فکری بیشتر معادلات جبر را به آسانی بفهمد و بیاموزد‌.همان‌طور که انسان به‌طور فردی چه از نظر جسمانی و چه از نظر عقلانی رشد می‌کند و در هر مرحله و سنی نیازهای مخصوصی دارد که باید بر‌طرف شود تا مطلوب‌ترین نتایج گرفته شود‌؛ به همان ترتیب انسان به‌طور جمعی در طول تاریخ در حال رشد و «تکامل» بی‌وقفه (و گریز‌ناپذیر) است‌.
اتفاقاً در نتیجه همین رشد و تکامل تدریجی و دائمی است که نیازها و مشکلات جدید پیدا می‌شوند که راه‌حل‌های تازه و متناسب با شرایط زمان را می‌طلبند‌.علت وجودی ادیان و ظهور پیامبران، یکی پس از دیگری همین دادن راه‌حل‌های جدید و پاسخ‌گویی به نیازهای نوع بشر است‌.
با این نگاه دیانت بهائی ادیان را به صورت جریان‌ها و حرکت‌های موازی و رقیب نمی‌بیند‌، بلکه آن‌ها (ادیان) را مراحل (فازها) پی‌در‌پی (‌متعاقب‌) و متکامل از یک جریان واحد و با هدف می‌بیند‌؛ یعنی نقشه و طرح ابدی خداوند برای این‌که انسان به مقام و منزلت واقعی خود یعنی اشرف مخلوقات نائل گردد‌.
انسان همیشه کنجکاو و تشنه دانستن حقیقت بوده و ادیان الهی دقیقاً پاسخ‌گوی پیروز این نیاز فطری بشر بوده‌اند‌. ولی جالب و مفید آن است که ما بدانیم و بتوانیم درک کنیم، انسان‌ها همیشه و در همه زمان‌ها‌، حقیقت را به اندازه توانایی فکری و ذهنی خود و به‌طور محدود و نسبی درک کرده‌اند.
بنابراین داستان‌های کتب مقدس حتی در قرآن‌، بیان و تفسیر حقیقت اشیا در حد فهم‌، دانش و در‌ک مردمان معاصر آن کتب است‌.
خیلی از این داستان‌ها به‌طور تحت‌اللفظی پاسخ‌گوی نیازها و همچنین کنجکاوی‌ها و نگرانی‌های وسواسی آن انسان‌ها بوده و اتفاقاً برای ما انسان‌های امروز دارای مفاهیم عمیق «متافوریک» است‌.
برای مثال به داستان خلقت «‌آدم» که در کتب ادیان گذشته ذکر شده توجه کنیم ـ خداوند آدم را از گل خلق کرد سپس در او دمید تا این‌که «آدم» نفس کشید‌.
این داستان‌سرایی «الهی» بسیاری از مشکلات معرفتی و اضطرابات انسان آن زمان‌ها را در‌رابطه با چگونگی خلقت پاسخ‌گو بوده است‌. ولی ظاهر این داستان برای مخاطبان امروزی خیلی ساده‌لوحانه و سطحی و غیر‌علمی به نظر می‌آید‌.
در‌حالی‌که در باطن و برای آنان که زبان سمبولیک به کار گرفته شده در کتب مقدسه را می‌فهمند‌، این داستان اشاره به حقیقت دوگانه انسان دارد‌. یعنی این‌که جسم انسان از عناصر طبیعت و روح او از نَفَس خداوند (روح‌القدس) است‌.
با امید گسترش گفت و شنود‌ها


برگرفته از :
http://zamaaneh.com/idea/2008/08/post_370.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر