نگارش: یکتا ب.
۲۰ شهريور ۱۳۸۷
اینجا ایران است
آسمان آفتابی ست
موج دریا آرام
بر سر هر قلّه پرچمی پر اکرام
می گویند : اینجا ایر ان است ، مهد دلیران است
پشت آن پنجره ها بوی اشک می آید
کودکی میگرید
آسمان ابری شد
موج دریا غرّان
قلّه هامان ویران
پرچمی بی عنوان
می گویند : اینجا ایران بود ، مهد دلیران بود
گرگ شب بیدار است
چشمها را باید بست
در پس این زندان ، جرم من ایمان است
من بهایی هستم
یادت آمد ایران ؟
من همان قدّوسم ، یا مونای عاشق سیم دار می بوسم
نام تو ایران بود ؟
نام من داوودی ست ، تو مرا دزدیدی
همسر من نگران ، تو به او خندیدی
یادت آمد ایران ؟
خانه ام را سوختی
بدتر از آن دل را میل من تحصیل بود ، تا تو را بازسازم
تو فریبم دادی ، تو مرا از این راه یا همان دانشگاه با قساوت راندی
یادت آمد ایران ؟
یادم آمد ایران ، پیش دوستان بودم در کلاس درسم
من دبستان بودم ، با دروغ و نیرنگ تو مرا ترساندی
اشک من را دیدی ، تو به من خندیدی ، دلت آمد ایران ؟
دل من تابان است
حبّ من ارزان است
خدمت انسان است
جرم من ایمان است
یادت آمد ایران ؟
تو مرا سوزاندی
من تو را می سازم
دل به تو می بازم
با تمام اوصاف ، من به تو خواهم گفت :
تو همان ایرانی
آسمانت صاف است
موج عشقت دل بر
قلّه ات مهر گستر
پرچمت جان پرور
یادت آمد ایران ؟
اینجا ایران است مهد دلیران است
برگرفته از :
http://www.noghtenazar2.info/content/view/587/9/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر