در رابطه با مصاخبه آقای سراج الدین میردامادی با آقایان سید محمد هاشمی و محمد امجد http://www.zamaaneh.com/seraj/2009/01/post_12.html
مهرداد وجدانی
از آقایان مصاحبه شده هم گله مند و هم صد البته بسیار قدردان و سپاسگزارم . روشن است که چرا سپاسگزارم ، در مکان و زمانیکه ستمگری و خودخواهی و نادانی و ترس بیداد می کند و سجایای اخلاقی از قبیل شجاعت از نوادرست ، بیانات ( گرچه بسیار با "لکنت زبان" ) آقایان حقوقدان و احتمالا فعال در امر پشیبرد حقوق بشر ، بسیار غنیمت و مورد ستایش است . و اما چرا گله مند ؟ به دلایل ذیل :
۱ــ اگر آقایان به تمام مطالب و اصول منطقی که اظهار فرموده اند پای بند هستند و از همه ستمی که به خصوص در این سه دهه اخیر بر بهائیان رفته ، آگاهند ( بدون شک آگاهند ) ، چرا از صدور یبانیه ای در دفاع از حقوق هم میهنان بهائی خود دریغ می کنند ؟ حتی در این بیانیه می توانند از همه روشنفکران و کوشندگان راه آزادی و استادان دانشگاهها و دانشجویان عزیز و شجاع و فداکار بخواهند آنرا حمایت و امضا کنند . باشد تا همگان بدانند کی روشنفکر است و کی روشنفکرنما .
۲ــ آقای سید محمد هاشمی فرموده اند : "در خصوص ریشهی تاریخی بهائیها صحبت نمیکنم که بهائیها خودشان را مسلمان میدانند، من کاری ندارم و اعتقادی هم به ایشان ندارم منتها بهائیها انسان هستند." اشاره به "ریشه ی تاریخی" بهائی ها کردن ولی از بیان نظر خود امتناع جستن ، مرا دوباره طعم تلخ درد استخوان در زخم را می چشاند . اگر این ریشه تاریخی بهائی ها (؟) ، مورد نظر آقای هاشمی ، مثبت و افتخارآفرین است ، چرا ایشان از تعریف و تمجید آن خودداری می فرمایند . و اگر آن رشه ی تاریخی هرزه و از دیدگاه ایشان ننگین ست ، ( وشاید به همین دلیل ست که می فرمایند "من اعتقادی به آنها ندارم" ، شاید هم ایشان این ابراز عقیده را می کنند که فردا خانه و کاشانه شان مورد هجوم و دست برد سربازان گمنام امام زمان قرار نگیرد . لذا از روز و روزگار خانم شیرین عبادی پند می گیرند ) چرا سند و مدرک آکادمیک نشان نمی دهند و تنها به رها کردن "استخوان در زخم" بسنده می کنند . ایشان باید خوب بدانند که تمام ظلم و ستمی که شامل حال بهائیان است فقط در محرومیت از کار و کسب و خوراک "بخور و نمیر" خلاصه نمی شود ، بلکه بزرگترین ستمی که بر بهائیان رفته و همواره می رود ، محرومیت از خق پاسخگوئی به تهمت ها ی درغگویان نادان و بی خبر از خدا ست .ممکن ست آقای هاشمی از لطف و محبتشان بهائیان را هم مسلمان بدانند ، ولی بهائیان با وجود اینکه حضرت محمد را پیامبر راستین الهی میدانند و کتاب مقدس قران را وحی خداوند می دانند ، ولی خود را مسلمان نمی دانند . درست مثل مسلمانان که با وجود اعتقاد به حضرت مسیح ، مسیحی به حساب نمی آیند . اگرچه بعضی ها با نگاه به "ریشه ی تاریخی" دیانت بهائی را فرقه ای از اسلام بدانند ، آنچنان که مسیحیت برای حداقل دو قرن فرقه ای یهودی به حساب می آمد .
۳ــ آقای هاشمی بر اساس کدام منطق علمی و یا فلسفی و بر اساس کدام اصل از اصول حقوق بشر در اینکه بهائیان از مشاغل دولتی در کشور خود محروم باشند ، اشکالی نمی بینند ؟ لطفا نگوئید : "به دِه راهتان نمی دهیم ، سراغ خانه کدخدا را می گیرید ؟" . چون این دِه ما به دهکده ای آنچنان کوچک تبدیل شده که دیگر مکانی برای خودخواهی ها و تنگ نظریها ندارد . این دِه خانه جهانی همه ی انسانهاست و مدتهاست که دیگر بی کدخدا شده . از آن زمان که بهاءالله فرموند ، کره خاک در حقیقت یک کشور ست و همه انسانها شهروندان این کشور یگانه اند .
۴ــ در پایان توضیحی بدهم در مورد اصطلاح "ادیان الهی" که اخیرا کسانی از روی ساده لوحی و خودشیفتگی ، مفهوم آنرا به نفع خود مصادره کرده اند . منطقا پیروان هر دینی که بگوبند که به خدا عقیده دارند و پیامبرشان از جانب خدا مبعوث شده وکتابی آورده که شامل تعالیم و احکامی ست که می تواند جوابگوی مشکلات و نیازهای مردم زمانه باشد ، می توان این دین را دین الهی دانست . مثل دیانت بهائی . حالا اگر بعضی از دوستان مسلمان به ما بگویند که دین بهائی الهی نیست چون بهاءالله برگزیده خداوند نیست و هیچ کتابی هم نیاورده است ، آیا به همین سادگی و با یک انکار و لطف این دوستان ، ما بهائیان بی کتاب و بی پیامبر می شویم ؟ مگر یهودیان قبول دارند که مسیحیت یک دین الهی ست و به حضرت عیسی ایمان دارند ؟ مگر مسیحیان حضرت محمد را پیامبر راستین خداوند می دانند و قران را وحی پروردگار و دین اسلام را الهی می دانند ؟ اگر مسیحیان پیامبر بودن حضرت محمد را انکار می کنند و اسلام را الهی نمی دانند ، از عظمت حضرت محمد ذره ای کاسته می شود و یا الهی بودن اسلام تعطیل می شود ؟ اگر دلیل حقانیت حضرت محمد کلمات او (آیات مبارکه مندرج در قران) ست ، و اگر این دلیل معیاری ست نه فقط انحصاری برای مسلمانان بلکه جهانشمول و آزاد برای بهره گیری همگانی ، بنابراین سانسور ها را از میان بردارید بگذارید بهائیان از حق بیان عقیده بر خوردار شوند . آنگاه با دریای دانش و حکمتی که بهاءالله برای انسان امروز به ارمغان آورده ، آشنا خواهید شد . این همه ترس و گریز از شناخت حقیقت از کجا سرچشمه می گیرد ؟
با تشکر فراوان از تلاش ارزشمند آقای سراج الدین میردامادی در راه روشنگری و پیشبرد امر حقوق بشر .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر