۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

دیانت بهائی ؛ مسئله ! و یا راه حل ؟

مهرداد وجدانی

7/3/1387

آقـای احـمد زیـدآبـادی تـحلیـلگـر سیـاسی و روزنـامــه نگـار توانـا در روز پنـجشنبـه دوم خـرداد ۱۳۸۷ در روزنامه اینترنتی روز مقاله ای بسیار آشفته و کم وزن (شاید بر عکس همه مقاله های ایشان ، که شخصا سعی می کنم حتی از خواندن یکی از آنها محروم نشوم ) با عنوان مسئله بهائیان به رشته تحریر در آورده اند ، که در آن نه اثری از تحلیل تیز هوشانه مخصوص ایشان به چشم می خورد و نه انصاف و حس عدالت خواهی ایشان . عجبا که به اصطلاح روشنفکران و آزادی خواهان ما در مقابل کلمه بهائی به کلّی تعادل و منطق و ذکاوت خود را از دست می دهند و یادشان می رود که دیگر علمی و منطقی به بحث و برسی بپـردازند و دچار تـئوری توطئه می شوند .
قبل از اینکه به برسی انتقادی خود از مقاله نامتعارف ( نامتعارف ، چون حتی ساختمان انشائی و دستورزبانی این نوشته در مقایسه با دیگر تقریرات این روزنامه نگار مسؤل و توانا بسیار ناپخته و ضعیف است ) مسئله بهائیان بپردازم ، لازم می دانم از ایشان برای حداقل حقوق انسانی که در نوشته شان برای بهائیان قائل شده اند از صمیم قلب قدر دانی کنم ـــ امیدوارم که ایشان آنطور که در مقاله شان اشاره کرده اند مورد تهدید حکومتی و یا غضب فقیهان قرار نگیرند و خدای ناکرده به اتهام بهائیگری(؟) دچار رنج و عذاب نشوند ( یک سؤال کم اهمّیت : شما آقای زیدآبادی ــ روزنامه نگار مستقل ــ دیگران را با نامی که خودشان برای خود انتخاب کرده اند ، می نامید و صدا می کنید و یا سلیقه به خرج می دهید و نام و عنوان برای دیگران تعیین می کنید ؟ چون مــا خــود را بهائی می نامیم و نه بهائیگر ، وخود را پیرو دیانت و یا آئین مقدّس بهائی می دانیم . درست مثل شما که خود را مسلمان و پیرو دیانت مقدّس اسلام می دانید و اصلا منتظر و معطّل نمی شینید که بالاخره ببینید مسیحیان و یا کلیمیان دیانت شما را دین خواهند انگاشت و به شما رسمیّت و حقّ حیات عطا خواهند کرد یا نه . البته روشن است که این کلمه بهائیگری از اختراعات احمد کسروی ست ، و نه احمد زیدآبادی ، آنکس که کلمه شیعهگری را هم سکّه زد ، بی شک کاربرد این دو کلمه با بــار اتّهامی همراه است و نه تاریخی و تحقیقی . حال نمی دانم آنان که به تقلید از احمــد کســروی کلمه بهائیگری را بجای دیانت بهائی به کار می گیرند ، به همان روش کـسروی کلمه شیعه گری را بجای عبارت "مذهب حقّه شیعه جعفری اثنا عشری" مورد استفاده قرار می دهند ؟! )
آقای احمد زیدآباد ی در سوّمین خط از مقاله شان این چنین می نویسند :"راز سکوت محافل داخلی ایران نسبت به سرنوشت بهائیان عمدتا دو مسئله بسیار بغرنج است ." (صادقانه و با تمام قلبم از آقای زیدآبادی سپاسگزارم که میل نکرده اند بجای کلمه زیبای بهائیان ، کلمه بهائیگران را به کار گیرند .) ، برای منی که به نثر روان ، استوار ، متین ، و تحلیل منطقی آقای زیدآبادی خوگرفته و آشنایم ، چنین جمله نارسا ، و بی بهره از قواعد دستور زبان ، این شک را القا می کند که شاید نویسنده "مسئله بهائیان" شخص دیگری ست و نه آقای زیدآبادی ! به هر حال ، نگارنده گویا می خواسته بگوید که "سکوت محافل داخلی ایران نسبت به سرنوشت بهائیان از دو علت سرچشمه می گیرد" . در ادامه ایشان تلاش می کنند به شرح این دو علّت (مسئله بسیاربغرنج !!) بپردازند . برای این هدف چهار پاراگراف بی رمق دیگر به متن آشفته خود می افزایند و خواننده خویش را بیش از پیش حیران و سرگردان می سازند . ولی خواننده ( بخصوص خواننده ای که از مطالعه تحلیل های آقای زیدآبادی بسیار لذّت می برد ) بیچاره امیدش را از دست نمی دهد و می کوشد تا دریابد کدامند آن دو علت . و بالاخره کشف می کند که دو علتی در کار نیست ، بلکه فقط یک علّت (به قول ایشان مسئله بغرنج) سبب سکوت محافل ( احزاب مترقّی ، فعاّلان حقوق بشر و سازمانهایشان ، متفکّران ، روشتفکران ، روزنامه نگاران مستقل و مسئول ، و احتمالا فیلسوفان و مصلحان و همه آزادی خواهان که سنگ حقوق بشر را به سینه می زنند و آنهائیکه از گفت و گوی ادیان و تمدّنها دم می زنند . ) داخلی ایران نسبت به سرنوشت بهائیان است ؛ و آن نبودن شهامت اخلاقی ست . اگر مثل آقای زیدآبادی ، غضب و حشونت ، بی رحمی و قهر روحانیون (؟) بلند پایه (؟) شیعه منیعه (؟) را دلیل سکوت همه مدّعیان فهم و دانش و حکمت در ایران بدانیم پس چرا بیش از ۱۶۰ سال نتوانست بهائیان بی دفاع و اسلحه ( چون دفاع از خود و داشتن اسلحه ، به وسیله شارع دیانت بهائی یعنی حضرت بهاءالله منع شده ) را بترساند ؛ پرسش از ما ، پاسخ از پژوهشگران و تاریخ نویسان بی طرف و شاید هم روزنامه نگاران مستقل .
در ادامه تحلیل (!) آقای زیدآبادی لطف می کنند و به سبک آیت الله منتظری ( احتمالا مرجع تقلیدشان ) برای بهائیان ایران حقّ آب و گل (!) و حقوق مساوی با سایر هم میهنان قائل می شوند و هر گونه تعقیب و آزار آنان را به علّت باورهایشان (مذهبی) را نادیده گرفتن اصول مبنائی ملّت ــ دولت در عصر جدید می دانند ! و از حکومت می پرسند ، آیا نظام سیاسی ایران صرفا دارای ماهیت مذهبی و فرقه ایست ؟ من از آقای زیدآبادی می پرسم : مگر شما شکی دارید که این نظام یک نظام فرقه ای/مذهبی ست؟ من از آقای زیدآبادی می پرسم : کی حکومت اسلامی وفاداری و سرسپردگی خود را به اصول مبنائی ملّت ــ دولت به مفهوم جدیدش را نظرا و عملا ابراز داشته که شما آن را مورد پرسش و باز خواست قرار می دهید ؟ آیا این پرسش ها و صحبت های ساده لوحانه ، خواسته و یا نا خواسته ، روشی نیست با هدف پاک کردن صورت مسئله ؟ آقای زیدآبادی عقیده دارند که حتی دولت آقای احمدی نژاد نیز صرف بهائی بودن را ، جرم و مستحقّ مجازات و محرومیّت از حقوق عمومی ( حقوق بشر ؟ ) نمی داند . می دانید چرا ؟ چرایش را ( دلیل واضح ) هم خود ایشان بیان کرده اند : سخنگوی دولت اتّهام بهائیان بازداشت شده را نه عقاید ( مذهبی ) آنها بلکه ارتکاب جرایم امنیتی دانسته !! آیا این پندارها و گفتارها از روی ساده لوحی ست و یا از نبود عشق به هم نوع ؟ من از آقای زیدآبادی ، تحلیلگر و روزنامه نگار مستقل ( و احتمالا طرفدار ساکت حقوق بشر ) می پرسم : آ یا جوانان بهائی که در سه دهه اخیر از تحصیل در دانشگاههای ایران محروم هستند به نظر مبارک شما مرتکب جرایم امنیّتی شده اند و یا جرمشان بهائی بودن است ؟ آیا شما تحصیل کردن در دانشگاه را جزئی از حقوق عمومی (حقوق بشر ) می دانید ؟ آیا به نظر شما داشتن دو متر زمین برای یک انسان مرده ( منظورم قبر است ) جزئی از حقوق عمومی ( حقوق بشر ) است ؟ آیا شما تخریب قبرستانهای بهائی را که توسط همکیشان خود و با تشویق فقیهان بلند پایه شیعه صورت گرفته یک عمل ضدّ انسانی نمی دانید ؟ شما در جائی این اعمال را تقبیح کرده اید ؟
آقای زید آبادی در ادامه نتیجه گیریشان که دولت آقای احمدی نژاد بهائی بودن را جرم نمی داند ، نوید می دهد که چنانچه این مسئله به طور شفاف و روشن از سوی دستگاههای دولتی و مراجع تقلید شیعه بیان شود ، بخشی از مشکل حل خواهد شد ـــ هنوز هم بخشی از مشکل حل خواهد شد و نه تمام آن . من نمی دانستم روزنامه نگار مستقل ما تا این حدّ با دیانت بهائی مشکل دارند .
آقای زیدآبادی سپس و دوباره ( و چند باره ) به فقیهان بلند پایه شیعه و نظام جمهوری اسلامی پند و اندرز می دهد که دیدگاه خود را در باره جامعه بهائیان شفاف کنند ، که مبادا این مسئله (؟) به مشکل لا ینحلی برای جامعه ایرانی تبدیل شود !! و سپس می افزایند که اگر بهائیان دستگیر شده مرتکب جرایم امنیّتی شده اند لازم است مانندهر شهروند دیگر ایرانی از دسترسی به وکیل و حقّ یک دادرسی عادلانه و شفاف بر خوردار شوند . ( من نمی دانستم که شهروندان ایرانی از حقّ دادرسی عادلانه و شفاف برخوردارند ، به هر حال باید از آقای زید آبادی تشکّر کرد که برای بهائیان هم این حق را قائل شده اند .)
آقای زید آبادی ! سه دهه است که حکومت اسلامی دیدگاهش را شفاف شفاف بیان می کند و می گوید که بهائیان را نه بخاطر بهائی بودن بلکه بدلایل جرم های امنـیّی کشته ایم ، ولی ما می دانیم آنها بهائیان را می کشند چون در زیر وحشیانه ترین شکنجه های جسمی و روانی قبول نمی کنند که کتمان عقـیده و تقـیه کنند . ( مشکل است بین تـّوابها ی رنگ و وارنگ یک بهائی پیدا کنید . ) وقتی در آخرین پاراگراف مقاله تان مینویسید : باید به دولت ایران توصیه کرد که از اعـمال فـشارعـلیه بهائیان به عنوان ابزاری برای محدود کردن آنان بپرهیزد . و یا در جای دیگر، ازانتشار گزارشهای متعدّدی یاد می کنید که نشان دهـنده محرومیّت بهائیان از حقوقی ست که قاعـدتا باید بـدون تبعیض یرای هر ایرانی فارق از نوع عقیده و مرامش تضمین شده باشد ، نشان می دهد که شما هم اتّهام جرمهای امنیّتی را جدّی نمی گیرید . ولی آنچه که تاسّف آور است بلافاصله بعد از اینکه به حکومت توصیه می کنید از اعمال فشار علیه بهائیان بپرهیزد ، از بهائیان می پرسید : در این زمانه پرفـتنه ، این همه داغی و حرارت برای ترویج آئینی که توام با تنـش سیاسی و اجتماعی در کشور بوده است ، چه توجیهی دارد ؟ آقای زیدآبادی ! جواب مختصر و کوتاه میخواهید ؟ می خواهید بدانید چه توجیحی دارد ؟ خیلی خوب ، توجیحش ایمان خالصانه است . و در آنجا که از انتشار گزارشهای متعدّدی حاکی از محرومیت بهائیان از حقوقشان خبر میدهـید چنین ادامه می دهـید : این در حالی ست که از تحرّک جامعه بهائی ایران برای تبلیغ و ترویج عـقایدشان نیز خبر های بسیاری منتشر می شود . شنیدن این حرف ها از گروه حجّـتیه آسان است ، یعنی گروه نامبرده براحتی می تواند به بهائیان بگوید : تبلیغ می کنید ؟ پس محرومیّت از حقوق شهروندی را هم تحمّل کنید ، و بهائیان هم براحتی حرف گروه حجّتیه را می فهمند ! ولی وقتی آقای زید آبادی چنین انشإ نویسی ای می کند ، من یکی گیج می شوم از خودم می پرسم درست فهمیده ام ؟ آقای زید آبادی واقعا منظورش این بوده ؟ خلاصه باعث حیرانی می شود . آقای زید آبادی سؤال اساسی اینست : آیا بهائیان در تبلیغ و ترویج آئین شان و در حرکت هایشان حرفی زده اند و یا رفتاری کرده اند که از نظر اخلاقی و قانونی ( منظورم اعلامیّه جهانی حقوق بشر است ) نادرست بوده ؟ سؤال اساسی دیگر این سست : چه کسی فتنه انگیزی می کند و تنش سیاسی و اجتمائی را دامن می زند ؟ من مطمئن هستم که شما می دانید که بهائیان به دنبال فتنه انگیزی و تنش نیستند .

و امّا آخرین نکته ، از شما تقاضا می کنم به من کمک کنید ، تا پاراگراف ذیل را که در همان مقاله مسئله بهائیان آمده ، بتوانم بفهمم : " البتّه ناگفته نگذارم که من از تبلیغات و تعصّبات فرقه ای از جمله از آن نوع که به بهائیان نسبت می دهند ، نه فقط دفاع نمی کنم بلکه در منطقه ای که نیازمند همبستگی های ملّی مبتنی بر منافع عمومی و عقلانیت تفاهمی است ، آن را امری آشکارا مضر می دانم . " وقتی این پاراگراف را در کنار اعتراف خاضعانه شما در مورد " نداشتن مطالعات چندان گسترده و دقیقی در حوزه بهائیت و بهائیان " می گذارم ، مرز بین تراژدی و کمدی ، کم رنگ و نا پیدا می شود . آقای زید آبادی چگونه می توانید موافق و یا مخالف امری باشید که در باره آن مطالعات چندان گسترده ای ندارید ؟ این گونه پندار ، گفتار و رفتار عین پیشداوری و تعصّب نیست ؟ شما به خودتان اجازه می دهید بر اساس چیز هائی که به بهائیان نسبت می دهند قضاوت کنید ؟ این عادلانه و علمی ست ؟ این نوع قضاوت هاست که باعث پدید آمدن مسائل بغرنج و جدّی در اجتماع می شود .
" مطالعات چندان گسترده ؟ " شما اگر مختصر آشنائی با اصول و تعالیم دیانت بهائی داشتید ، نمی پنداشتید که دیانت بهائی تبلیغ تعصّبات فرقه ای می کند . درست بر عکس در دیانت بهائی همه نوع تعصّبات از جمله نژادی ، طبقاتی ، قومی و ملّی ، جنسی ( مرد و زن ) و مذهبی منع شده . دیانت بهائی جامعه را به مؤمن و غیر مؤمن تقسیم نمی کند . بهائیان پیروان همه ادیان را برادران خود می دانند . چون حضرت بهاءالله تعلیم می دهند : "ای دانایان امم سرا پرده یگانگی بلند شده ، به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید . همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار ." بله آقای زید آبادی ! دیانت بهائی به دنبال تبلیغ تعصّبات فرقه ای نیست . اگر مایل هستید که مطالعات خود را در باره دیانت بهائی گسترده تر کنید می توانید به آدرس ذیل مراجعه کنید تا با منابع حقیقی و دست اوّل دیانت بهائی آشنا شوید :
http://reference.bahai.org/fa/

موفق باشید



+ نوشته شده در سه شنبه هفتم خرداد 1387ساعت 2:1 قبل از ظهر توسط مهرداد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر